خانه / تعلیم و تربیت / گام کوتاه از منطق به متافیزیک در بحث های فلسفی کودکان
متافیزیک و منطق در گفتگوی کودکان

گام کوتاه از منطق به متافیزیک در بحث های فلسفی کودکان

به لحاظ سنتی مطالعه منطق به عنوان بخشی از فلسفه در نظر گرفته شده است؛ با این وجود ممکن است شکاکان بازتاب های چندان جالب فلسفی از کودکان در قواعد منطقی پیدا نکنند. (البته ممکن است برخی این موضوع را درباره منطق پایه در دانشگاه نیز بگویند.) این موضوع تفاوت چندانی با ریاضیات پایه و دستور زبان ندارد؛ این که آیا این موضوع یک ارزیابی عادلانه است یا نه، برای بسیاری از کودکان گامی کوتاه از منطق به سوی متافیزیک هست.

در این جا یک نمونه از کلاس چهارم آورده شده که از دانش آموزان پرسیده شده است: آیا جملات صادقی  که با “همه” آغاز می شوند، زمانی که معکوس می شوند، کاذب می شوند یا خیر؟ (پریچارد  ۱۹۹۶) بعد از پیشنهاد جمله های معمول “همه ببرها ببر هستند” و “همه خرگوش ها خرگوش هستند” ، یک دانش آموز پرسید: «همه پاسخ ها سوال دارند و همه سوال ها پاسخ دارند» چه طور؟!

خوشبختانه معلم برای بررسی این موضوع با بچه های کلاس مکث کرد.

معلم از دانش آموزان پرسید: آیا تمام پاسخ ها سوالاتی دارند؟ دانش آموزان به این سوال پاسخ دادند: البته؛ در غیر این صورت ما نمی توانستیم بگوئیم که پاسخی داریم.

معلم ادامه داد: درباره جمله دیگر چطور؟ آیا فکر می کنید تمام سوالات پاسخی دارند؟

آن چه اتفاق افتاد سیلی از واکنش ها بود:

دانش آموز اول: آیا در مرکز خورشید زندگی وجود دارد؟

دانش آموز دوم: حتی اگر ما نتوانیم برای پیدا کردن زندگی در مرکز خورشید به آنجا برویم، این سوال پاسخی دارد.

دانش آموز سوم: چه تعداد ذرات شن در کره زمین وجود دارد؟

دانش آموز چهارم: حتی اگر ما تعداد ذرات شن را ندانیم، تعداد مشخصی از ذرات شن روی کره زمین وجود دارد.

دانش آموز سوم: باد ذرات شن را در اطراف جا به جا می کند و ما تعدادی را بیش از یک بار می شماریم.

دانش آموز پنجم: تعداد بسیار زیادی ذرات شن برای شمارش وجود دارد.

دانش آموز ششم: چه تعداد دانه های شن در تمام سیارات وجود دارد؟

دانش آموز هفتم: چند درخت روی کره زمین وجود دارد؟

دانش آموز چهارم: پاسخ به سوال  تعداد درختان روی کره زمین آسان تر از پاسخ به سوال تعداد دانه های شن است؛ ما می توانیم تعداد درختان روی کره زمین را بشماریم.

دانش آموز هفتم: درست زمانی که شمارش درختان تمام می شود، بعضی از درختان نابود می شوند و دیگر درختان شروع به رشد می کنند.

دانش آموز هشتم: آیا خدا زمان را آغاز کرد؟

دانش آموز نهم: منظورت این است که اگر خدایی وجود داشته باشد، او زمان را آغاز کرده است؟

دانش آموز هفتم: آیا فضا محدودیت دارد؟

دانش آموز پنجم: درست است؛ اگر شما به انتهای فضا برسید و تلاش کنید دستان خود را بیرون بیاورید چه اتفاقی می افتد؟ اگر نتوانید، چه چیزی از بیرون مانع می شود؟

دانش آموز ششم: شاید چیزی که دست شما را نگه می دارد در داخل فضا است؛ در آن صورت هیچ  چیزی در بیرون وجود نخواهد داشت.

به نظر می رسید در طی بحث درباره این پرسش ها، دانش آموزان سعی می کردند از سوال هایی که پاسخ دادن به آن ها مشکل است، البته اگر به دلیل محدودیت های عملی ما غیر ممکن نباشد، (همانند عدم اطمینان ما از دانه های مشخص شن که هنوز شمارش نشده اند) به سمت سوالاتی که در اصل بی جواب هستند، حرکت کنند. سرانجام یکی از دانش آموزان با لبخندی شیطنت آمیز بر روی صورتش پرسید: آیا زمان پایان خواهد یافت؟ و بعد توضیح داد: مشکل این است که اگر زمان به پایان برسد، بعد ما هیچ ‌کس نمی تواند این مسأله را تایید کند.

منبع: دایرة المعارف فلسفی استنفورد؛ مدخل فلسفه برای کودکان.

مترجم: زهرا حسنی

همچنین ببینید

سه جهان سه رویکرد

چه بپذیریم چه نپذیریم «انسان امروز» دارد در جهانی زندگی می کندکه فیلسوفان و جامعه …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *