علیت

علیت

“علیت” را به صورت های مختلفی تعریف کرده اند. از جمله آن تعاریف اینست:

«ارتباط میان چیزی که اتفاق افتاده است، و علتِ آن اتفاق.»

گاهی “علیت” به عنوان یک اصل و قانون مطرح می شود، و مُفاد آن چنین گزارش می شود که: «هیچ چیزی بدون علت نمی تواند اتفاق افتد.»

در این جا سؤال مهمی وجود دارد. این سؤال بیشتر معرفت شناسانه است: این مفهوم یا قانون چگونه به ذهن انسان راه یافت؟ ما چگونه به این اصل پی بردیم؟ پاسخ این سؤال تا حدودی هویت “علیت” را هم برای ما مشخص خواهد کرد.

در پاسخ به این سؤال نظریه های مختلفی مطرح شده است. یکی از این نظریه ها از آن «علامه طباطبایی» است. ایشان روند آشنایی انسان با قانون علیت را این گونه به تصویر کشیده اند:

در نخستين روز كه ما بهره از هستى يافته و چشم به روى اين جهان پر حادثه و انقلاب باز مى ‏كنيم، در سر آغاز، همانا خود و كارهاى داخلى خود (علم و اراده و …) را مى ‏يابيم، و همين كه نسبت ميان خود و كارهاى خود را سنجيديم از روى همين نظر از براى كارهاى ديگر كه به كارهاى ما مى‏ مانند و در اختيار ما نيستند (معلومات حسى كه از راه حس پيش ما مى ‏آيند) يك جوهر ديگر كه موضوع همان خواص و آثار بوده باشد اثبات مى‏ نماييم. اين سياهى و سفيدى را كه مى‏ بينيم و اين گرمى و سردى را كه حس مى‏ كنيم، اين مزه كه مى ‏چشيم، اين بوى كه مى‏ بوييم و اين آواز كه مى‏ شنويم از آن چيزى است كه اين خواص را دارد، زيرا اين صفات مانند صفت علم و اراده من هستند كه بدون من نمى‏ شوند. پس دارنده اين خواص چيز ديگرى است جز من و كنار از من، زيرا هيچكدام از آنها در اختيار من نيستند و از همين جا به:  وجود واقعيتى بيرون از خودمان معتقد مى ‏شويم.

از همين جا شالوده قانون كلى علت و معلول ريخته شده و انسان حتم مى‏ كند كه هرگز كار، بى‏ كننده نمى‏ شود و هر معلولى علتى مى‏ خواهد. پس از اين، پيوسته به واسطه مشاهده‏ هاى گوناگون كه از حوادث و پيشامدها مى‏ نمايد اين نظريه را تأييد و در آزمايش خود استوارتر مى ‏شود، و از اين روى هر آوازى كه مى ‏شنود و هر واقعه بزرگ و كوچكى را كه حس مى‏ كند به سوى آن منعطف شده از علتش جويا مى‏ شود و اگر در مورد حادث ه‏اى نتواند علت حادثه را دستگير نمايد علتى مجهول براى آن معتقد مى ‏شود.

اين نظر را در هر موجود ذى شعورى مى ‏توان سراغ گرفت و حتى ديوانگان و آنانى كه آفت شعورى دارند همين راه را مى پيمايند. آنان براى تفهيم و تفهم سخن‏ مى‏ گويند و براى انجام مقاصدشان حركاتى مى ‏كنند و همچنين … بلكه كمترين دقت به ثبوت مى‏ رساند كه پايه زندگى انسان و هر موجود جاندار با آن اندازه هوش و شعورى كه دارد روى همين قانون علت و معلول استوار است. اگر چنانچه انسان و هر ذى‏ شعور ديگر عليت و معلوليت را در ميان خود و كار خود، و در ميان كار خود و انجام يافتن آرمان و مقصد خود باور نداشت هرگز كمترين حركت و فعاليت از خود بروز نمى داد و هرگز چيزى را پيش بينى نمى‏ كرد و در انتظارش نمى ‏نشست. از اين بيان نتيجه گرفته مى‏ شود: «هر چيزى كه وقتى نبود و پس از آن موجود شد بايد علتى داشته باشد».

نویسنده: مسعود تلخابی

همچنین ببینید

تقریری از قانون علیت

جهان، مملوّ از پدیدار های گوناگون است. این پدیدار ها، ماهیت هایِ موجودی هستند، که …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *