خانه / قلمرو های فلسفه / فلسفه أولی / راه های اثبات وجود خدا

راه های اثبات وجود خدا

استدلال برای اثبات صانع به دو صورت امکان دارد: اول: استدلال به وجود. دوم: استدلال به موجود.
ابن ابی الحدید می نویسد: استدلال بر خداوند به خود وجود طریقه مدققین از فلاسفه است.
طریق ایشان از گذرگاه های زیر می گذرد:
اول – اشتراک معنوی وجود: مفهوم هستى در همه موارد آن به يك معنا به كار گرفته مى ‏شود كه اصطلاحاً اين حالت را «اشتراك معنوى» گويند. از جمله ادله ‏اش اين است كه مفهوم هستى را به اقسام گوناگونى از هستى واجب و ممكن، و سپس جوهر و عرض تقسيم مى ‏كنيم، و هر يك از جوهر و عرض را نيز به اقسام مختلف آن تقسيم مى ‏كنيم. صحت تقسيم متوقف بر وحدت مقسم و جريان آن در همه اقسام مى ‏باشد. پس معلوم مى ‏شود كه مفهوم هستى به همان معناى واحد در همه اقسام آن تحقق دارد. «مشترك معنوى» همين است.
دوم – زیادت وجود بر ماهیات: معنايى كه از مفهوم وجود به دست مى ‏آيد غير از معنايى است كه از مفهوم ماهيتى از ماهيات درك مى ‏شود. عقل مى‏ تواند ماهيت– يعنى همان كه در جواب سئوال از چيستى شى‏ء مى ‏آيد مثل ماهيت حيوان ناطق يا انسان در اين نوع خاص- را از وجود جدا كرده آن را به تنهايى لحاظ كرده تعقل نموده سپس آن را با وجود توصيف كند. معناى عروض هم همين است و بنابراين وجود نه عين ماهيت است و نه جزء آن. دليل مدعاى ما هم اين است كه وجود را مى ‏توانيم از ماهيت سلب كنيم اگر عين ماهيت يا جزء آن بود هرگز نمى ‏توانستيم چنين كنيم، زيرا خود شى‏ء يا جزء آن را هرگز نمى ‏توان از آن سلب نمود.
سوم – صحیح نیست که وجود باری تعالی زائد بر ماهیت او باشد، بنابراین ماهیت او عین وجود او خواهد بود. و جایز نیست که ماهیت او عاری از وجود باشد. پس تنها این گزاره باقی می ماند که: ماهیت او خود وجود باشد. سلب وجود از وجود محال است. عدم به هیچ وجه به وجود راه نمی یابد. بنابراین نفس وجود، واجب الوجود خواهد بود. ما در این استدلال برای اثبات باری تعالی نیازمند تأمل در غیر وجود نیستیم.
راه دوم، استدلال به موجود است. در این راه برای اثبات باری تعالی به موجود استدلال می شود، نه به خود وجود. در این طریق برای اثبات وجود باری تعالی به افعال خداوند استدلال می شود. این راه طریق متکلمین است. متکلمین می گویند: موجودات به سه طریق قابل ادراک هستند:
الف – موجودی که بالبدیهه دانسته می شود.
ب – موجودی که به حس دریافت می شود.
ج – موجودی که به آثارش ادراک می شود.
خداوند از سنخ سوم است. راه به سوی خداوند جز افعال او نیست. از این رو ایشان برای اثبات خداوند به عالم استدلال می کنند. بنابراین گاهی به حدوث عالم استدلال می کنند، و گاهی به امکان آن. بنابر اول می گویند: عالم مُحْدَث است. هر مُحْدَثی نیازمند مُحْدِث می باشد. پس جهان مُحْدِثی دارد. بنابر دوم (امکان) می گویند: عالم ممکن است. هر ممکنی نیازمند مؤثری است. بنابراین برای عالم مؤثری است.
ابن سینا می گوید: طریقه نخست که در آن بر خداوند به خود وجود استدلال می شود، أعلی و اشرف است. زیرا در آن نیاز به احتجاج به امری خارج از ذات نیست. وی آیه ای در این معنی از قرآن استنباط می کند: «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ‏.» (فصلت / 53) ابن سینا می گوید: این قسمت آیه حکمی است، برای متکلمین و غیر ایشان از کسانی که بر او به افعالش استدلال می کنند. پایان آیه اینست: «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ» (فصلت / 53) ابن سینا گوید: این حکم صدیقین است. کسانی که به او استشهاد می کنند، نه بر او. یعنی کسانی که بر او به خود وجود استدلال کردند، و به تعلق به افعالش در اثبات ربوبیتش نیازمند نگشتند.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ثنویت وجود و ماهیت

تحلیل پدیدارها، به “ماهیت” و “وجود”، بنیادی ترین تحلیلِ متافیزیک و فلسفه اولی است. شما …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *