اغلبِ خطاهای ذهنی به صورت ناخودآگاه صورت می گیرد. برای درمان این خطاها نخست باید آنها را به عرصه خودآگاه آورد. “سوگیری های شناختی” از جمله خطاهای ذهنی هستند که بیشتر روندی ناخودآگاه دارند، و ذهن را از ادراک و قضاوت درست باز می دارند.
سوگیریهای شناختی (cognitive biases) را به صورت های مختلفی تعریف کرده اند:
الف – سوگیری شناختی الگوی سیستماتیک انحراف از هنجار یا عقلانیت در قضاوت است.
ب – سوگیریهای شناختی خطاهایی ذهنی هستند که به صورتی نظاممند به گرایش، نگرش، وهم یا باوری غلط منجر میشوند، و در تصمیمگیری، استدلال، ارزیابی، یادآوری، ادراک و شناخت افراد تاثیر میگذارند.
کلمه (bias) را در عنوان (cognitive biases) گاهی این گونه تعریف می کنند: «احساس شدید به نفع یا علیه یک گروه از افراد، یا یک طرف در یک بحث، اغلب مبتنی بر قضاوت غیر عادلانه.» شاید در ترجمه (bias) بتوان به جای “سوگیری” از کلمات “انحراف”، “کژگرایی” و “خطا” هم استفاده کرد.
فرانسیس بیکن از جمله فیلسوفانی است که در این زمینه سخن گفته است.
امروزه تعداد بسیاری از این انحراف ها و خطاهای ذهنی را شناسایی کرده اند و زوایای متفاوتی از شرایط ظهور و بروزشان را بررسی نموده اند. فهرست انواع خطاهای شناختی بسیار طولانی است. بعضی از بیست و چهار نوع سوگیری شناختی مهم سخن گفته اند. سوگیری شناختی یکی از مباحث مهم علوم شناختی است.
هر کسی ممکن است اسیر جمودِ ذهن شود. شناخت این سوگیریها نتایج عملی فراوانی به دنبال خواهد داشت:
الف – بر توان مدیریت از زندگی روزمره خواهد افزود.
شرایط مختلفی وجود دارد که موجب می شود ما اسیر ذهن خود شویم. برای مثال، ساختارِ ذهنی فرد از واقعیت اجتماعی و نه ورودی عینی، ممکن است رفتار او را در دنیای اجتماعی دیکته کند. مطالعه و تفکر درباره این شرایط به افزایش آگاهی و در نتیجه کنترل بیشتر در زندگی واقعی میانجامد.
ب – فرایند تصمیمگیری را بهتر خواهد کرد.
هر چه بیشتر درباره خطاهای ذهن بدانیم، کمتر اسیر خطاهایش میشویم و روند تصمیمگیری منطقیتر میشود. به علاوه در هر تصمیم و انتخاب زوایایی بررسی میشود که شاید ذهن پیشتر آنها را نمیدیده است.
ج – درک بین نسل ها را افزایش خواهد داد، و بر حُسن ارتباط آنها خواهد افزود.
هر چه بیشتر درباره جانبداریهای ذهن بدانیم، بهتر میتوانیم شرایط ذهنی انسانها در موقعیتهای مختلف را درک کنیم. سن و سال عامل مهمی در شکلگیری یا رهایی از برخی از سوگیریهای شناختیاند. مثلاً برخی سوگیرهای شناختی با بالا رفتن سن و سال تقویت و برخی به واسطه تجربه کمرنگ میشوند. آگاهی در این زمینه، امکانِ گفتگو و درک متقابل را در افراد با وجود تفاوت سن فراهم میکند.
د – بر میزان شناخت ما از خود می افزاید.
تصمیمگیری فرایندی پیچیده و دشوار است. شناختِ “سوگیریهای شناختی”، درک عملکرد ذهن را افزایش میدهد. به این معنا درک سوگیریهای شناختی و اینکه در هر شرایطی چگونه عمل میکنند، ابزاری است برای شناخت بهتر خویشتن.
ه – درک ما را از اخبار و اطلاعات بهتر می کند.
شناخت جانبداریهای ذهن به درک بهتر اخبار دریافتی یاری میرساند. تشخیص اخبار درست از نادرست و درک پیامهای پنهان نیازمند آگاهی بالاتر از ساز و کارهای ذهنی است. هر چه بیشتر درباره سوگیریهای شناختی بدانیم، کمتر احتمال دارد در تحلیل اطلاعات دچار خطا شویم و بالطبع احتمال قضاوت و واکنش غلط نیز پایین میآید.
و – آزاد اندیشی ما را تقویت خواهد کرد.
تعصب و جانب داری مانع آزاداندیشی است. هر چه بیشتر درباره آن بدانیم کمتر اسیر سوگیریهای شناختی میشویم. رهایی از جانبداریهایِ ذهن، به “تفکر باز” میانجامد، و آزاداندیشی را تقویت می کند.
جان فون نویمان (John Von Neumann) و اسکار مورگنشترن (Oskar Morgenster) شاید برای نخستین بار، بیان کردند که افراد همیشه یک سری ترجیحات مشخص دارند و سعی میکنند در تصمیمگیری مسائل را سادهتر کنند و معمولاً از یک سری الگوها و الگوریتمهای از پیش تعیین شده بهره میجویند.
مسعود تلخابی