خانه / فلسفه / داستان سوفیا

داستان سوفیا

سوفیا با چهار دوست خود در خیابان خلوتی قدم می زد. ماشین عجیبی به رنگ سیاه در کنار آنها ایستاد. آنان ناگهان خود را داخل ماشین یافتند. راننده ماشین مشخص نبود. کم کم احساس کِرِختی آنان را فرا گرفت … چشم خود را که باز کردند، دیگر چیزی را به یاد نمی آوردند. خود را داخل “خانه باغ” بزرگی می دیدند. نمی دانستند که چگونه سر از اینجا بر آورده اند. ساختمانی بزرگ با دیوارهای سترگ و بلند و مستحکم. درختانی عجیب و قطور، و حیواناتی شگفت انگیزتر. هر پنج نفر حیرت زده به پیرامون خود نگاه می کردند: اینجا کجاست؟ راهی به بیرون دارد؟ چه چیزهایی در آن وجود دارد؟ از چه ساخته شده است؟ قابل نفوذ است؟ از چه قوانینی تبعیت می کند؟ و … این سؤال ها نخستین و مهم ترین سؤال هایی بود که در ذهن آنها تردد می کرد. شروع به کاوش کردند، تا طرح کلی این “خانه باغ” را دریابند. روزها گذشت. گاهی به جواب هایی می رسیدند، و گاهی همان جواب ها نقض می شدند، و جای خود را به پاسخ های تازه تری می دادند. زمانی بدین منوال سپری شد، و هنوز به یک جواب قطعی نرسیده بودند. کم کم این فکر در ذهن آنان رشد می کرد که برای رسیدن به یک درک کلی بهتر می بایست رو به کاوش های جزیی آورد. از این رو یک یک، فراخور علائقشان به موضوعات جزئی رو می آوردند. مواد تشکیل دهنده این خانه باغ، یکی از این پنج نفر را به سوی خویش فرا می خواند. او جوابِ این سؤال را جستجو می کرد که این “خانه باغ” با این موجودات شگفت و متنوع از چه ساخته شده است؟ آیا همیشه این گونه بوده است؟ یا آغازی برای آن وجود دارد؟ موضوع دیگری که آن یکی را مشغول کرده بود، موجودات زنده این “خانه باغ” و تنوع آنها بود. سومی به مطالعه رفتارهای خودشان در این فضا رو آورد. چهارمی از ساختار ریاضی و عددی “خانه باغ” سخن می گفت. اندک اندک این سؤال که: طرح کلی این “خانه باغ” چیست؟ به فراموشی رفت. سوفیا تنها کسی بود که این سؤال از ذهن او به صورت کامل محو نشده بود، و گهگاه به تأمل در اطراف این موضوع می پرداخت. او چنین می اندیشید که مطالعات جزئی سه ایراد اساسی دارند: اول – ما را از طرح کلی خانه باغ آگاه نمی گردانند، با اینکه رسیدن به آن طرح کلی به این مطالعات نیاز دارد. دوم – این مطالعات جزئی بر پایه های مفروضی استوار می شوند که خود این مطالعات نمی توانند آنها را توضیح دهند. این مفاهیم مفروض در سایه آن طرح کلی تفسیر می پذیرند. از این رو مطالعات جزئی نگاه ناقصی از “خانه باغ” به ما خواهند داد. سوم – هر جزئی در ساختارِ کل، معنی دار است. بیم آن می رود که تمرکز روی این مطالعات جزئی معنی را نه تنها از این مطالعات بلکه از زندگی آنان برگیرد. سوفیا مصمم بود که مطالعات خویش را درباره طرح کلی “خانه باغ” ادامه دهد.

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

عشق و زندگی از منظر هدایت

دلبستگی هدایت به کافکا و سارتر نشان می دهد که او، رمان های فلسفی را …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *