مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
[دورنمایی از تاریخ فلسفه: ] تاريخ فلسفه با تاريخ فكر بشر توأم است، لهذا نمى توان يك قرن و زمان معين و يا يك منطقه و مكان معين را به عنوان مبدأ و منشأ اصلى پيدايش فلسفه در روى زمين معرفى كرد. بشر به حكم خواهش فطرى خويش هر وقت و در هر جا كه مجال و فرصتى براى تفكر پيدا كرده است، از اظهار نظر درباره نظام كلى عالم خوددارى نكرده است، و تا آنجا كه تاريخ مى تواند نشان بدهد، در بسيارى از نقاط جهان مانند مصر و ايران و هند و چين و يونان فلاسفه و مفكرين بزرگ ظهور كردهاند، و مكاتب فلسفى مهمى به وجود آورده اند.
و از دورههايى كه فاصله تاريخى زيادى با ما ندارد، و دست تطاول ايام نتوانسته است تمام آثار آن دورهها را محو كند كم و بيش آثار فلسفى باقى مانده است. از آثار دورههاى بالنسبه قديم از همه بيشتر و بهتر آثار نهضت عظيم علمى و فلسفى يونان كه تقريباً از دو هزار و ششصد سال قبل آغاز مىشود، باقى مانده است. زيرا از آن وقت تا كنون فترتى كه موجب محو و نابودى كلى آن آثار بشود حاصل نشده است. آن نهضت فكرى كه در كرانههاى آسياى صغير و يونان پديد آمد، در اسكندريه تعقيب شد. و هنگامى كه حوزه اسكندريّه و آتن رو به نابودى و اضمحلال كلى مى رفت، و ژوستى نين امپراطور روم شرقى در سال 529 ميلادى دستور تعطيل دانشگاهها و بستن درهاى مدارس آتن و اسكندريه را داد، و دانشمندان از بيم متوارى شدند، و حوزههاى تدريس و تعليم به هم خورد، در يك قطعه ديگر جهان نهضت ديگرى با طلوع نيّر اسلام آغاز شد، و مقدمات مدنيّت جديد و عميق ديگرى فراهم آمد. در اثر تشويق و تجليلى كه از طرف پيشواى عظيم الشأن اسلام و اولياء بزرگوار دين از مقام دانش و دانشجويى شد، شعله طلب علم دو مرتبه در دلها روشن گشت، تا آنكه تمدن وسيع و عظيم اسلامى به وجود آمد، رشتههاى مختلف علوم تدوين و تنظيم شد، كتابها از زبانهاى مختلف و بيش از همه كتب يونانى ترجمه شد، مدارس و دانشگاهها از نو تأسيس گشت، كتابخانهها پديد آمد، شهرهاى بزرگ كشور پهناور اسلامى مهد علوم و محل آمد و شد محصلين گشت، از اروپاى فعلى و ساير نقاط جهان محصلين به كشورهاى اسلامى اعزام شد، تا آنكه بالاخره پس از گذشتن چند قرن، تحول جديد اروپا پديد آمد، و در عالم علم و دانش رخ داد آنچه رخ داد. (مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم)
مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
[داد و ستد ها در تاریخ فلسفه : ] يونان قديم…سرمايه هاى اصلى معلومات خويش را مديون مشرق زمين است، و دانشمندان بزرگ آنجا مسافرتها به مشرق كردهاند، و از اندوخته هاى دانشمندان شرقى بهره مند گشته، و پس از عودت، در وطن خود منتشر ساخته اند.
ما نمى خواهيم در اين مقدمه به معرفى فلسفه باستانى مشرق و مقدار بهرهاى كه يونان باستان از آن برده است،
و يا معرفى فلسفه ده قرن پيش اسلامى و ميزان استفاده اى كه اروپاى جديد از آن كرده است،
و يا به بحث در مقدار ميراثى كه از يونانيان به مسلمين رسيد، و تحولاتى كه در دوره اسلامى پيدا كرد،
و اينكه مسلمين فلسفه يونان را به چه صورتى در آوردند، و چه اندازه از خود بر آن افزودند بپردازيم،
زيرا علاوه بر اين كه اگر بنا شود از روى سند و تحقيق در اين موضوعات قضاوت شود، احتياج به صرف وقت هاى زياد و نوشتن كتابهاى مستقل دارد… (مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم)