خانه / لغت نامه فلسفی / حکمت متعالیه

حکمت متعالیه

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
فلسفه اسلامىِ [قرون اخیر]، از سه قرن و نيم پيش تا كنون، … متأسفانه كما هو حقّه هنوز در جهان معرفى نشده است، و قهراً از طرف طبقه جوان و تحصيل كرده ‏هاى جديد خودمان نيز كه معمولًا اطلاعاتشان در اين زمينه‏ ها از طرق اروپايى است، توجهى كه مى ‏بايست به آن نشده است.
اين فلسفه كه موسوم است به «حكمت متعاليه» به وسيله صدر المتألّهين شيرازى مشهور به ملّا صدرا در قرن يازدهم هجرى تأسيس شد، و از آن به بعد محور تمام تعليمات فلسفى در ايران تحقيقاتى بود، كه اين دانشمند در مسائل مهم فلسفى به عمل آورده است.
تحقيقات صدر المتألّهين بيشتر در فلسفه اولى و حكمت الهى است. ملّا صدرا آنچه در اين زمينه از قدماى يونان و بالاخص افلاطون و ارسطو رسيده بود، و آنچه حكماى بزرگ اسلامى از قبيل فارابى و بو على و شيخ اشراق و غيرهم توضيح داده بودند، يا از خود افزوده بودند، و آنچه عرفاى بزرگ با هدايت ذوق و قوّت عرفان يافته بودند، به خوبى هضم كرد، و از نو اساس جديدى را پى ريزى كرد، و آن را بر اصول و قواعدى محكم و خلل ناپذير استوار كرد، و از جنبه استدلال و برهان، مسائل فلسفه را به صورت قواعد رياضى در آورد، كه هر يك از ديگرى استخراج و استنباط مى ‏شود، و به اين وسيله فلسفه را از پراكندگى طرق استدلال بيرون آورد.
از زمان ارسطو كه بر خلاف نظريات استادش افلاطون قيام كرد پيوسته دو مكتب و دو مشرب فلسفى به موازات يكديگر سير مى ‏كرد، كه افلاطون و ارسطو هر يك نماينده يكى از اين دو مشرب فلسفى بودند، و در هر يك از دوره‏ ها هر يك از اين دو مشرب فلسفى پيروانى داشتند.
در ميان مسلمين نيز اين دو مشرب به نام «مشرب اشراق» و «مشرب مشّاء» معروف بود و دو هزار سال مشاجرات فلسفى بين اين دو دسته، چه در يونان و چه در اسكندريه و چه در ميان مسلمين و چه در اروپاى قرون وسطى، ادامه داشت.
ولى صدر المتألّهين با اساس جديدى كه از نو پى ريزى كرد، به اين مشاجرات دو هزار ساله خاتمه داد، به طورى كه بعد از او ديگر مكتب اشراق و مكتب مشّاء در مقابل يكديگر معنا ندارد، و هر كس كه بعد از وى آمده و به فلسفه وى آشنايى پيدا كرده، مشاجرات دو هزار ساله اشراقى و مشّائى را خاتمه يافته ديده است.
فلسفه صدر المتألّهين علاوه بر آنكه از جنبه ‏هايى بديع و بى‏ سابقه است، نتيجه‏ زحمات هشتصد ساله محققين بزرگى است كه هر يك از آنها در جلو بردن فلسفه سهيم هستند.

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
[ناشناخته بودن حکمت متعالیه در غرب : ] [حکمت متعالیه] با همه اين احوال [دقت و ظرافت] مطابق گواهى خاورشناسان متأسفانه تا الآن كه تقريباً چهار قرن از بدو پيدايش اين فلسفه مى ‏گذرد هنوز در اروپا يك معرفى صحيحى و لو اجمالًا از آن نشده است.
پروفسور ادوارد برون‏ Edward Brawn مستشرق معروف انگليسى متوفى در سال 1304 هجرى شمسى كه عمر خويش را صرف مطالعه درباره ايران و تاريخ ايران كرده است، در جلد چهارم تاريخ ادبيات ايران مى ‏گويد:
«با وجود شهرت و رواج فلسفه ملا صدرا در ايران فقط دو خلاصه سطحى و ناقص از طريقه فلسفى او در السنه اروپايى ديده ‏ام.»
كنت گوبينو Cont Gobino چند صفحه راجع به عقايد ملا صدرا نگاشته اما معلومات او ظاهرا بالتمام از درس شفاهى معلّمينش (در ايران) مأخوذ بوده و معلمين هم على الظاهر اطلاع كاملى نسبت به آن عقايد نداشته‏ اند. گوبينو در پايان شرحى كه راجع به ملا صدرا نوشته مى‏ گويد:
«طريقه حقيقى ملا صدرا عينا متخذ از ابو على سيناست، در صورتى كه صاحب روضات الجنّات راجع به ملا صدرا مى ‏نويسد:
«كان … منقّحا اساس الاشراق بما لا مزيد عليه و مفتّحا ابواب الفضيحة على طريقة المشّاء و الرواق.»
تعريف مختصر تر ولى جدى تر و صحيح تر كه از مذهب ملا صدرا نموده ‏اند آن است كه شيخ محمد اقبال (دكتر اقبال پاكستانى) كرده است.»
ايضا ادوارد برون در همان كتاب مى‏ نويسد: «مشهورترين كتب ملا صدرا اسفار اربعه و شواهد الربوبيه است.»
و در پاورقى تذكر مى ‏دهد كه: «كنت گوبينو در معناى “اسفار” كه جمع “سِفْر” يعنى كتاب است اشتباه كرده و آن را جمع «سفر» گرفته.
در كتاب مذاهب و فلسفه ‏هاى آسياى وسطى صفحه 81 مى ‏نويسد:
«ملا صدرا چند كتاب ديگر راجع به مسافرت (سفر نامه) نوشته است.»
كتابى كه مرحوم اقبال پاكستانى به زبان انگليسى هنگام تحصيل در دانشگاه كمبريج به نام توسعه حكمت در اسلام منتشر كرده است، به دست نيامد ولى قدر مسلّم اين است كه بسيار مختصر و ناچيز بوده است.
اين دو نفر (كنت گوبينو و ادوارد برون) از مستشرقين بزرگ به شمار مى‏ روند.
دانشمند متتبّع مرحوم شيخ محمد خان قزوينى كه خود در حدود سى سال در كتابخانه ‏هاى مختلف اروپا مشغول مطالعه بوده است و با بسيارى از خاورشناسان رابطه نزديك و صميمى داشته است، در مقاله ‏اى كه در مجلّه ايرانشهر چاپ برلين به مناسبت فوت ادوارد برون منتشر كرده و جزء «بيست مقاله» ايشان ضبط شده است، درباره ادوارد برون مى ‏گويد:
«ما بين مستشرقين اروپا و امريكا هيچكس اين همه زحمت درباره ادبيات ايران نكشيده است و مخصوصا به ادبيات و ذوقيات و معنويات ايران يعنى به افكار حكما و عرفا و ارباب مذاهب اين مملكت اين اندازه محبت خالص و صميمى از اعماق قلب نداشته است.»
ايضا در همان مقاله راجع به كنت گوبينو مى‏ نويسد:
«وى از نويسندگان بسيار مشهور فرانسه است و صاحب تأليفات در مواضيع فلسفى و اجتماعى و مذهبى و تاريخى و غيره و مؤسس طريقه مخصوصى است از فلسفه تاريخ معروف به «گوبينيسم» كه مخصوصا در آلمان پيروان زياد دارد. وى در سنوات 1271- 1274 (هجرى قمرى) به سمت نيابت اول سفارت فرانسه در تهران و در سنوات 1278- 1280 به سمت وزير مختارى همان دولت در همان شهر اقامت داشته است.»
چنانكه ملاحظه مى ‏فرماييد يكى از اين دو مستشرق بزرگ صدر المتألّهين را تابع مكتب مشّاء معرفى مى ‏كند، و ديگرى در مقام رد قول او به مسطورات يكى از كتب تواريخ و تراجم (روضات الجنات) استناد مى‏كند؛ يكى مى ‏گويد اسفار سفرنامه است، ديگرى مى ‏گويد اسفار جمع «سفر» به معناى كتاب است، و اگر اين دو نفر شخصا ورق اول اسفار را مطالعه كرده بودند، مى‏ دانستند كه اسفار نه جمع سفر است و نه سفر نامه است.
آن معلم شفاهى كه ادوارد برون مى‏ گويد كه به گوبينو در ايران فلسفه ملا صدرا را تعليم مى‏ كرده است، على الظاهر يك نفر يهودى بوده است، به نام ملّا لاله زار و با كمك و معاونت او بوده كه رساله گفتار دكارت را به فارسى ترجمه كرده است.
گوبينو در همان كتاب در ضمن شرح حال صدر المتألّهين، از استاد وى فيلسوف عظيم الشأن مير محمد باقر داماد به عنوان يك نفر «ديالكتيسين» (جدلى) ياد مى ‏كند، و پس از آنكه رفتن ملا صدرا را به درس مير داماد به اشاره شيخ بهائى نقل مى‏كند، به نتيجه تحصيلات ملاصدرا نزد مير داماد اينطور اشاره مى ‏كند: «و پس از چند سال به فصاحت و بلاغتى كه در او سراغ داريم رسيد.»
غرض ما انتقاد از روش مستشرقين نيست، زيرا اين انتظار بى‏ جايى است از ما كه از افراد ملل بيگانه توقع داشته باشيم كه آنها بيايند و مثلا فلسفه و علوم يا مذهب يا ادبيات يا تاريخ ما را توضيح دهند و به جهان معرفى كنند.
در زبان عربى اين مثل معروف است: «ما حكّ ظهرى مثل ظفرى» يعنى هيچ چيزى مانند سر انگشت خودم پشتم را خارش نمى ‏دهد.

اگر مردمى راستى علاقه‏ مند باشند كه خود را بشناسانند و تاريخ يا ادبيات يا مذهب يا فلسفه خود را به جهانيان معرفى كنند، تنها راهش اين است كه اين كار به وسيله خودشان انجام بگيرد.
افراد ملل بيگانه اگر فرضاً با كمال بى ‏غرضى و علاقه ‏مندى دست به اين كار بزنند بالاخره در اثر عدم آشنايى كامل گرفتار اغلاط و اشتباهات بزرگى مى ‏شوند چنانكه صدها از اين اشتباهات در مورد بيان تاريخ يا معرفى آداب و عادات ساده رسمى رخ داده است تا چه رسد به «فلسفه» كه تخصص فنى لازم دارد، و تنها دانستن زبان و مراجعه به كتب كافى نيست.
براى كسانى كه به عمليات خاورشناسان اعتقاد راسخ دارند، به عنوان نمونه اين قسمت را نقل مى ‏كنيم:
همين كنت گوبينو سابق الذكر كه در زمان ناصر الدين شاه در ايران اقامت داشته و زبان فارسى را خوب تكلم مى ‏كرده، در كتابى كه به نام سه سال در ايران به زبان فرانسه منتشر كرده و به فارسى ترجمه شده است، آنجا كه كيفيت احوال پرسى ايرانيان را شرح مى‏دهد مى ‏گويد:
«پس از آنكه شما و صاحبخانه و جميع حضار نشستيد شما به طرف صاحبخانه رو مى ‏كنيد و مى ‏گوييد آيا بينى شما فربه است؟
صاحبخانه مى ‏گويد در سايه توجهات باري تعالى بينى من فربه است، بينى شما چطور؟ …
من در بعضى مجالس ديده‏ ام كه حتى پنج مرتبه اين را از يك نفر سؤال كرده ‏اند و او پاسخ داده است و حتى شنيدم در توصيف … (يكى از علماى تهران) مى‏ گفتند كه از بزرگترين خصائلش اين بود كه وقتى به ملاقات يكى از بزرگان مى ‏رفت نه تنها در خصوص بينى وى و متعلقان وى پرسش مى ‏نمود بلكه راجع به بينى تمام نوكرها و حتى دربان استفسار مى ‏كرد.»
ملاحظه كنيد كه اين مرد در اثر عدم آشنايى كامل به تعبيرات زبان فارسى و گمان اينكه در جمله «دماغ شما چاق است؟» منظور از كلمه دماغ، بينى و منظور از چاقى، فربهى است دچار چه اشتباهى شده و به چه صورت مسخره آميزى آن را نقل كرده است.
قطعاً كنت گوبينو در بيان اين جمله غرض سوئى نداشته، و تنها عدم آشنايى كامل به تعبيرات فارسى او را به اين اشتباه انداخته است.
وقتى كه در مقام معرفى آداب و عادات رسمى اين گونه اشتباهات رخ مى ‏دهد، در مورد افكار فلسفى چه انتظارى مى ‏توان داشت؟
ما مى ‏دانيم در خود ايران كه مهد پرورش افكار كسانى مانند بوعلى و صدرالمتألّهين است،
در تمام دوره‏ ها فضلايى كه مايل بودند به آن افكار آشنايى كامل پيدا كنند، سالها از عمر خويش را صرف اين كار مى ‏كردند، آخر كار در ميان هزاران محصل فقط افراد معدودى بودند، كه واقعاً از عهده اين كار بر مى ‏آمدند، و غالباً عده آنها از عدد انگشتان يك دست تجاوز نمى‏كرد.
بنابر اين چگونه ما مى ‏توانيم، اطمينان پيدا كنيم، كه فلسفه ده قرن پيش اسلامى و افكار ابن سينا مثلًا، همان طور كه مفهوم شاگردان خودشان بوده، در ترجمه‏ هايى كه از آنها شده است، منعكس گرديده است. (مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم)

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *