خانه / لغت نامه فلسفی / لغت نامه: اجتماع (community)

لغت نامه: اجتماع (community)

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
افلاطون در فن نويسندگى توانا بوده و عقايد خاصى در سياست و طرز اداره اجتماع و تشكيل مدينه فاضله داشته و معتقد بوده است كه اداره اجتماع بايد به وسيله حكما باشد و خودش براى عملى كردن اين منظور به جزيره سيسيل مسافرت كرد و لكن نتيجه نگرفت و در آنجا وى را گرفته و به عنوان بردگى فروختند تا آنكه يكى از دوستانش پيدا شد و وى را آزاد ساخت و دو بار ديگر به همين منظور مسافرت كرد و نتوانست نتيجه بگيرد. وى آخر كار از عقايد اشتراكى خود صرف نظر نمود و كتاب ديگرى نوشت و بطلان نظريات سابق خود را مدلّل ساخت. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)

لغت نامه دهخدا (1377):
اجتماع. [ اِ ت ِ ] (ع مص) اجدماع. (منتهی الارب). گرد آمدن. تجمع. اجماع. فاهم آمدن. (زوزنی). تألف. ائتلاف. احتفال. انجمن شدن. فراهم آمدن. (تاج المصادر) (منتهی الارب) : چون فیروزان بن الحسن خبر اجتماع و اتفاق ایشان بشنید از جرجان روی بمحاربت ایشان نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). || اتفاق کردن بر چیزی. || قوی شدن : اجتمع الرجل. (منتهی الارب). || جوان گردیدن. || برآمدن تمام ریش. (منتهی الارب). || بجای مردان رسیدن کودک. (زوزنی) (تاج المصادر). ببلاغت رسیدن. || سازگاری نمودن. || عزم کردن. || نزدیکی جسمی بجسم دیگریا چندین جسم را بهم اجتماع گویند. (تعریفات). || (اصطلاح نجوم) محاق. مقارنه ٔ ماه با آفتاب. قران شمس با قمر. بهم برآمدن ماه با آفتاب. آنگاه که آفتاب و ماه در یک برج به یک درجه و یک دقیقه جمع شوند و در این وقت ماه از نظر گم و غائب میشود و چنین وقت منحوس باشد. (غیاث). اجتماع ، گرد آمدن آفتاب و ماهتاب بود به آخر ماه. و نام او به مجسطی اتّصال گوید. و آن درجه و دقیقه کجا این اجتماع بود جزو اجتماع خوانند. و طالع آن وقت را طالع اجتماع خوانند. و این اجتماع میان آن مدّت بود که ماه اندرو زیر شعاع آفتاب بود. و این مدّت را به تازی سرار خوانند، که قمر اندرو پنهان و ناپیدا بود. و نیز محاق خوانند، که نور از قمر سترده بود. (التفهیم ابوریحان بیرونی).
اجتماع الساکنین علی حده؛ جایز است و آن کلمه ای است که ساکن اول حرف مدّ و دوّم مدغم فیه باشد، مانند دابّة و خویصه در تصغیر خاصّه. (تعریفات جرجانی) (کشاف اصطلاحات الفنون).
اجتماع الساکنین علی غیرحده؛ جایز نیست و آن کلمه ای است که یا ساکن اوّل حرف مدّ نباشد و یا ساکن دوّم مدغم فیه نباشد. (تعریفات) (کشاف اصطلاحات الفنون).
اجتماع بشمارکرده؛ او را اجتماع محسوب خوانند ای بشمارکرده. (التفهیم بیرونی).
اجتماع پدیدار؛ اجتماع مرئی.
اجتماع ریح؛ نفخ مِعده (اصطلاح طب).
– اجتماع ریم بر رطوبت بیضی چشم (اصطلاح طب).
اجتماع ضدین؛ گرد آمدن دو ناهمتا و این محال است.
اجتماع کردن؛ گرد آمدن. فراهم آمدن. واهم ، باهَم ، فاهم آمدن.
اجتماع منی و حبس آن (اصطلاح طب).
اجتماع محسوب؛ اجتماع بشمارکرده (اصطلاح نجوم). (التفهیم بیرونی).
اجتماعی کردن؛ عقد محفلی کردن. مجلسی را منعقد کردن.
|| نام شکل یازدهم (بقول استاد بندکی و شیخ محمد لاد در فرهنگ خویش) یا شکل چهاردهم (بقول شرفنامه) یا شکل پانزدهم رمل بدین صورت: و در مؤید الفضلاء آمده که در کتب معتمدعلیه شکل پانزدهم دانسته اند. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اجتماع نزد علمای رمل اسم شکلی است که صورت آن این است : و نزد منجمان و علمای هیئت ، اجتماع آفتاب و ماه در جزئی از فلک البروج باشد و این جزء از فلک البروج را جزءالاجتماع نامند. و نزد پاره ای از حکما اجتماع را بر ارادت اطلاق کنند، چنانکه در شرح اشارات و حکمةالعین و حاشیه ٔسیّد سند در آخر کتاب مذکور است. و نزد متکلمان قسمی از کون باشد که آن را تألیف و مجاورت و مُماسّه نیز نامند، و شرح آن در ضمن تفسیر و معنی لفظ کون بیاید ان شأاﷲ تعالی.

دانش نامه دانش گستر (1389):
اجتماع (جامعه‌شناسی) (community)

مفهوم اجتماع
طبیعی‌ترین و زنده‌ترین نوع تجمعات انسانی که اعضای آن تعلق خاطری استوار به هم داشته و با هم یگانه شده‌اند. فرق آن با جامعه در این است که جامعه عموماً مفهومی گسترده‌تر است و انواع اجتماع‌ها یا گروه‌های اجتماعی مختلف را دربر می‌گیرد. اجتماع یک تشکل ذاتی است که بدون دخالت‌های نهادمند به‌وجود آمده است و گونه‌ای از زندگی افراد انسانی است که در مجاورت یکدیگر قرار می‌گیرند و دارای منافع، اهداف و تعهدات ارزشی مشترکی هستند. در اجتماع تعاملات میان افراد چهره به چهره و مبتنی بر صمیمیت و همدلی است و منزلت‌های اجتماعی را آداب و رسوم و سنت‌ها تعیین می‌کند. در اجتماع محلی که کمابیش خودبسندگی خود را حفظ کرده است، تقسیم کار سنتی به‌صورت محدود شکل گرفته و نقش‌های اجتماعی، انتسابی است و تعلقات نسبی یا سببی، سن و جنس و تفاوت‌های قومی و نژادی و دینی از عوامل تأثیرگذار در تعیین پایگاه اجتماعی افراد به‌شمار می‌رود. در اجتماع هویت فردی جایگاهی ندارد، آنچه معنی می‌یابد اقتدار جمعی است که افراد ملزم به تبعیت از آن هستند و عملکرد متناقض با مجازات روبه‌رو می‌شود. کنترل اجتماعی در این‌گونه جوامع از نوعِ غیررسمی و شدید (وجدان جمعی) است که بیشتر جنبۀ تنبیهی دارد تا ترمیمی. از آن‌جا که در اجتماع، ساخت غیررسمی حاکم است با میزانی از انعطاف‌پذیری مواجه هستیم، چراکه تغییرات سازمانی بدون طی‌کردن تشریفات اداری صورت می‌گیرد و امکان سازگاری افراد با اوضاع متغیر فراهم می‌شود. مفهوم «اجتماع» در قرن ۲۰ بر تفکر جامعه‌شناختی غالب بوده و الهام‌بخش رشته‌های دانشگاهی و مطالعات اجتماعی گسترده شده است. نیز ← جامعه

دانش نامه دانش گستر (1389):
اجتماع (بوم‌شناسی)
اصطلاحی در بوم‌‌شناسی. هر اجتماع مجموعۀ گونه‌هایی است که مکان خاصی را اشغال می‌کند. گاهی به نظر می‌آید که این مکان خاص به طور نسبی مرزهای کاملاً مشخصی دارد، مانند یک آبگیر، و گاهی مرزهای مشخصی ندارد، مثلاً در علفزارها که گونه‌ها به‌تدریج در امتداد یک شیب رطوبت به یکدیگر جای می‌سپرند. البته، مرز هرگونه بیشتر انعکاسی از دریافت آدمی است تا واقعیتی بوم‌شناسانه؛ مثلاً، مرز بین آبگیر و خشکی پیرامون آن در نظر ما واقعی است، اما در نزد بسیاری از گیاهان، دوزیستان، پستانداران و حشرات آبزی که در آن‌جا می‌زیند، چنین نیست. به همین‌ترتیب، یک اجتماع ممکن است به اندازه‌های مختلفی باشد، از اجتماع موجودات درون رودۀ یک موریانه تا موجوداتی که در گرمدشت‌ها (ساواناها)ی پهناور افریقا زندگی می‌کنند. متخصصان بوم‌شناس به ندرت تمامی اجتماع را مطالعه می‌کنند. در اجتماع گونه‌های بسیاری یافت می‌شود؛ از این‌رو به دلایل عملی به زیرمجموعۀ گونه‌ها در مطالعات توجه بیشتری می‌شود؛ مانند دسته‌ها یا رده‌هایی از جانوران، مثلاً عنکبوت‌ها. به این‌ترتیب، اجتماع به عنوان موجودیتی فیزیکی و محصور، از بسیاری جهات، ساختاری مصنوعی است. بنابراین، اجتماعات را بیشتر در حکم سطحی از سازمان زیستی تلقی می‌کنند. در تعریف اجتماع در این‌جا، یک چیز روشن نشده است و آن همان چیزی است که بوم‌شناسی اجتماع را جالب می‌کند، یعنی این واقعیت که گونه‌ها در داخل یک اجتماع (اغلب به‌طور غیرمستقیم) با یکدیگر در تعامل‌اند. بسامد و دوام تعامل‌های بین گونه‌ها طیفی از انواع اجتماع به‌وجود می‌آورد. در یک انتهای این طیف، اجتماع از روابط تکراری مجموعه گونه‌هایی با تکامل توأم و دارای برهم‌کنش قوی تشکیل می‌شود؛ در انتهای دیگر روابط سست‌تری از گونه‌ها یافت می‌شود که این گونه‌ها فقط زیستگاه مشترک و واحدی دارند؛ زیرا از نیازهای زیست‌محیطی مشابهی برخوردارند. بوم‌شناسی تاریخی به ما نشان می‌دهد که عضویت در اجتماعات نسبتاً تغییرپذیر است، که با تغییر شرایط زیست‌محیطی، گونه‌ها با گذشت زمان وارد اجتماع خاصی می‌شوند و از آن بیرون می‌آیند.

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *