خانه / لغت نامه فلسفی / لغت نامه: احساس

لغت نامه: احساس

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
[نمونه ای از خطاهای حواس: ] مثلًا حس باصره، جسم را از دور كوچك مى‏ بيند و از خيلى نزديك بزرگتر از آنچه‏ هست نشان مى ‏دهد و يا آتش چرخان را در حال گردش به شكل دايره و قطره باران را كه از آسمان فرود مى‏ آيد به شكل خط نشان مى ‏دهد، و همچنين ساير حواس؛ مثلًا گرمى و سردى به وسيله حس لامسه دانسته مى ‏شود، اگر فرض كنيم يك دست ما گرم و دست ديگر سرد باشد و هر دو را در آب نيم گرم فرو ببريم با يك دست آن آب را سرد و با دست ديگر آن را گرم احساس مى ‏نماييم.
خطاهاى حواس بسيار زياد است و انواعى دارد و در كتب علمى و فلسفى مسطور است. بعضى از دانشمندان معتقدند انواع خطاهاى حواس بالغ بر هشتصد نوع مى ‏باشد. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)

لغت نامه دهخدا (1377):

احساس . [ اِ ] (ع مص ) دریافت . درک کردن . دریافتن . (منتهی الارب ). دیدن و یافتن . (المصادربیهقی ). || دانستن . آگاه شدن . (منتهی الارب ). || دیدن . (زوزنی ). || احساس ،درک چیزی است با یکی از حواس . اگر احساس با حس ظاهری باشد آن را مشاهدات گویند و اگر با حس باطن باشد وجدانیات . (تعریفات جرجانی ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: احساس ، بکسر الهمزة هو قسم من الادراک . و هو ادراک الشی ٔ الموجود فی المادة الحاضرة عند المدرک مکنوفة بهیئآت مخصوصة من الاین و الکیف و الکم و الوضعو غیرها فلابد من ثلاثة اشیاء حضور المادة و اکتناف الهیئآت و کون المدرک جزئیاً. کذا فی شرح الاشارات . و الحاصل ان الاحساس ادراک الشی ٔ بالحواس الظاهرة علی ما یدل علیه الشروط المذکورة و ان شئت زیادة التوضیح فاسمع ان الحکماء قسموا الادراک علی ما اشار الیه شارح التجرید الی اربعة اقسام : الاحساس ، و هو ما عرفت . والتخیّل ، و هو ادراک الشی ٔ مع تلک الهیئات المذکورةفی حال غیبته بعد حضوره ای لایشترط فیه حضور المادة،بل الاکتناف بالعوارض و کون المدرک جزئیاً. و التوهم ، و هو ادراک معان جزئیة متعلقة بالمحسوسات . و التعقل ، و هو ادراک المجرد عنها کلیاً کان او جزئیاً – انتهی . و لا خفاء فی ان الحواس الظاهرة لاتدرک الاشیاء حال غیبتها عنها و لا المعانی الجزئیة المتعلقة بالمحسوسات و لا المجرد عن المادة. بل انما تدرک الاشیاء بتلک الشروط المذکورة و ان المدرک من الحواس الباطنة لیس الا الحس المشترک . فانه یدرک الصور المحسوسة بالحواس الظاهرة. و لکن لایشترط فی ادراکه حضور المادة فادراکه من قبیل التخیل لایشترط حضور المادة. و لذا قیل فی بعض حواشی شرح الاشارات ان التخیل هو ادراک الحس المشترک الصور الخیالیة لا الوهم . فانه یدرک المعانی لا الصور فادراکه من قبیل التوهم . و اما ادراک العقل فلا یکون الا من قبیل التعقل ، فانه لایدرک المادیات فثبت ان الاحساس هو ادراک الحواس الظاهرة. و التخیل هو ادراک الحس المشترک . و الوهم هو ادراک التوهم . و التعقل ،هو ادراک العقل و اﷲ تعالی اعلم . هذا! و قد یسمی الکل احساساً، لحصولها باستعمال الحواس الظاهرة او الباطنة. صرح بذلک المولوی عبدالحکیم فی حاشیة القطبی فی مبحث الکلیات . و بالجمله ، فللاحساس معنیان ، احدهما الادراک بالحواس الظاهرة و الاَّخر بالحواس الظاهرة او الباطنة. و اما التعقل فلیس احساساً بکلا المعنیین .

احساس کردن ؛ بیافتن . دریافتن .

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *