خانه / فلسفه / عشق و زندگی از منظر هدایت

عشق و زندگی از منظر هدایت

دلبستگی هدایت به کافکا و سارتر نشان می دهد که او، رمان های فلسفی را به درستی می شناخته. پاره ای از آثار خود او هم،‌ رنگ  و بوی فلسفی دارند. هدایت را نمی توان به معنی اخص یک فیلسوف یا روشنفکر دانست هرچند اگر رویکرد فلسفی یا روشنفکرانه ای  هم  بعضا اتخاذ کرده باشد. نقدی که هدایت بر رباعیات خیام و مسخ کافکا نوشته، گرچه یک جانبه و تقلیل گرایانه است ولی خالی از فراست و دقت و باریک بینی فلسفی نیست. مهمترین دغدغه هدایت در بوف کور و سه قطره خون، عشق و مرگ است. معمولا هدایت عشق و دوستی را همان اروس[1] می داند: عشقی آمیخته با غریزه خوددوستی و صیانت نفس. عشق درآثار فیلسوفانی مانند افلاطون ذومراتب است از اروس شروع می شود می‌رسد به فیلیا[2] و آگاپه[3]. در آثار هدایت عشق چنین سرنوشت و سرانجامی ندارد. انگار دچار تصلب و تحجر شده است و میلی هم به تصعید و تکامل ندارد. در بوف کور دختر اثیری زود استحاله پیدا می کند به لکاته. کم کم یک یک مردان نیز تبدیل می شوند به رجاله. حد وسطی نیست. بوف کور فضای مه گرفته و ‌تیره و تار و خوف انگیزی دارد. جهانی که هدایت ترسیم می کند شکننده است. به هر انسانی که دست بزنی سرش کنده می شود. به هر زمینی که گام بگذاری ثقلش را از دست می دهد و به ناگاه   نیز مغاکی  در زیر پایت دهان گشوده تو را می بلعد. اصلا در این جهان رو به مرگ چگونه می توان عاشق بود؟ و چگونه می توان ارزش‌های اخلاقی را تحقق بخشید؟ داستان سه قطره خون گرچه از زبان یک راوی روان پریش یا روان نژند، روایت می شود ولی ساختار و ساختمایه ی منسجم وگویا و پویایی دارد. دراین جا نیز هدایت از همان شگرد همیشگی اش استفاده می کند: استحاله ی هستی به نیستی. مردها و زنان اصلا تمایزی ندارند. تمایز آنها عرضی است. به همین دلیل هدایت، روایت دورانی/غیرخطی را بر می گزیند تا بتواند  فرضیه و نگرش همسانی آدم‌ها و اشیاء را به کرسی بنشاند.  هدایت زندگی را ذیل مرگ /تاناتوس تفسیر می کند. از نظر اسطوره شناسانی مانند الیاده و حتی کاسیرر، زندگی بیشتر با آغاز آفرینش پیوند می خورد و مرگ با پایان. زندگی به گفته ی برگسن میل به تنوع و تکثر و تعالی و تکامل ‌و خلاقیت دارد. ولی مرگ یکسانی و عدم و زوال و تجزیه و تلاشی و تهی شدن و خلاء را می پسندد. سه قطره خون روایت عشق ‌و زندگی نیست. روایتی منکسر و حلقوی ‌و دورانی از خیانت و جنایت و مرگ است. پس هدایت اراده ی معطوف به زندگی را ذیل اراده ی معطوف به مرگ بررسی می کند چون تنها مرگ است که دروغ نمی گوید.

پی نوشت ها:
[1] – Eros
[2] – philia
[3] – Agape

  مجتبی بشردوست

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *