خانه / نوشته های تازه / ترجمه رساله “اکتشاف الولایة” قیصری

ترجمه رساله “اکتشاف الولایة” قیصری

خداوند متعال می فرماید: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» یعنی برای شما راه وصول به ما را تبیین می کنیم.
و بدان که برای انسان، سه مقامِ کلی وجود دارد. هریک از آنها شامل حجاب های ظلمانی و نورانی زیادی است که رفعِ آنها واجب و ضروری است، تا به حقیقتی رسد که ازلا و ابدا با اوست، [و هرگز] از او جدا نشده است. ولی در حجاب شده است و از آن دور شده است. این احتجاب و دوری به سببِ اشتغال به غیر اوست. آن مقامات عبارتند از: مقامِ نفس، مقام قلب و مقامِ روح. غیر از این سه مقام، مقامِ دیگری نیست؛ و اینکه گفته شده است: میان عبد و ربّ هزار مقام هست، و چاره ای برای سالک از طیِّ آنها نیست، همگی تفریع های این مقام های سه گانه می باشند.
نوزاد وقتی متولد می شود، نخستین حالت و مقامی که برای آن هست، “مقام نفس” می باشد. او حیوانی است، مانندِ حیواناتِ دیگر. غیر از خوردن و آشامیدن، چیز دیگری را نمی شناسد. سپس، به تدریج، برای او صفاتِ دیگر نفس، از قوای شهوانی و غضبی و حرص و حسد و بخل و غیر اینها از صفاتی که نتیجه احتجاب و دوری از معدنِ صفاتِ کمال است، آشکار می شود. بنابرین، او حیوانی با قامتِ ایستاده است. از او موافقِ اراده های متنوع کارهای مختلفی صادر می شود. این شخص در حُجُب ظلمانی است. این حجاب ها، حقّ -سبحانه-را و حقیقت او را می پوشانند.
سپس، هرگاه از خوابِ غفلت بیدار شود، و متنبه گردد بر اینکه فراسوی این لذت های بهیمی، لذاتِ دیگری هست، و فوقِ این مراتب، مراتبِ کمالی دیگری وجود دارد، از اشتغال به منهیات شرعی توبه می کند، و به سویِ خداوند متعال، همراه با توجه به او، باز می گردد. بنابرین، در طلبِ کمالاتِ اخروی، ترکِ زوائد دنیایی را آغاز می کند. و قصد و اراده ای تامّ و تمام می کند، و به سلوک به سویِ خداوند متعال متوجه می شود، در حالی که از مقامِ نفس گریزان است، و در این هنگام در غربت واقع می گردد.
ناگزیر باید برای مسافر رفیقی باشد که او را همراهی می کند، و راهنمایی باشد که او را به راهش هدایت نماید. بنابرین با کسی که این “توجه” و “آگاهی به راه” را دارد، همراهی می کند. این شخص، همان شیخ است. سپس، تا زمانی که درباره یِ او اعتقادی نیابد، چیزی برای او گشوده نمی گردد، و از صحبت و همراهی او سود نمی برد. بنابرین، برای او ضروری است که درباره وی معتقد به خیر باشد، و [باور داشته باشد که] همراهی با او، او را از مَهالک نجات می دهد، و او به طریقی که به سوی آن سیر می کند آگاه است. و این همان اراده است. پس چون به اراده متحقق شد، ضروری است که به آنچه شیخ به او می گوید عمل کند، تا حصول به مقصود برای او ممکن گردد. تا آنجا که گفته اند: مرید در برابر شیخ سزاوار است که مانند مردار در برابر غسال باشد. سپس، وقتی که وارد راه می شود، از هرچه که او را از مقصودش باز می دارد، اعراض می کند. [این موانع می تواند] احوال دنیایی و احوال معیشتش باشد. و هر خاطری را که بر قلبش وارد می شود، و او را به غیرِ حق مایل می کند، دور می کند. به این ترتیب به ورع و تقوی و زهد متصف می گردد.
سپس، خویشتن را پیوسته در افعال و اقوالش، مورد محاسبه قرار می دهد، و او را در هرچیزی که بدان امر می کند، متهم می کند؛ اگر چه او را همچنین به عبادت امر کند. زیرا نفس به محبت شهوات و لذاتش سرشته شده است. از این رو سزاوار نیست که مداخل آن ایمن [تلقی] شود، زیرا که آنها مظاهر شیطانی اند.
پس هرگاه از آنها خلاص گردد، و وقتش [از کدورت ها] خالص گردد، و حیاتش با التذاذ از آنچه در راهِ محبوب می یابد، پاک گردد؛ باطنش نورانی می شود، از این رو، برای او تابش های انوارِ غیب آشکار می گردد؛ و بابِ ملکوت برایش گشوده می گردد؛ و از آن، پی در پی لوایحی آشکار می گردد. بنابرین اموری غیبی را در صورت های مثالی مشاهده می کند. پس هرگاه، چیزی از آنها را چشید، به عزلت و خلوت و ذکر و مواظبت و طهارتِ کامل و وضوء و عبادت و مراقبه و محاسبه رغبت می یابد. و از مشاغلِ حسی روی بر می گرداند، و قلب را از محبتِ آنها خالی می کند. و باطنش سراسر به حق متوجه می گردد. به این ترتیب از او وجد و سکر و وجدان و شوق و ذوق و محبت و هیمان و عشق ظاهر می گردد. و او را به تدریج محو می گرداند، و از خویشتن فانی می کند، مبتنی بر این حالات، معانی قلبی و حقایق سرّی و انوار روحی را مشاهد می کند. به این ترتیب، در مشاهده و معاینه و مکاشفه تحقق می یابد و ثابت می گردد، و بر او علوم لدنی و اسرار الهی جاری می شود. و برای او باری انوار حقیقتش آشکار می گردد، و بارِ دیگر پنهان می شود. تا اینکه منزلتی می یابد و از تلوین رها می شود. و  بر او سکینه و آرامش روحی فرود می آید. و ورود این احوال برایش ملکه می گردد. به این ترتیب وارد عالم جبروت می شود. و عقول مجرد و انوار قاهر و مدبراتِ کلی برای امور الهی را می بیند. [این مدبرات کلی عبارتند از:] ملائکه مقربین و مُهَیِّمین در جمال خداوند متعال از کروبیان.
این افراد به انوارِ ایشان متحقق می شوند. بنابرین، انوار سلطانِ احدیت و تابش های عظمت و کبریاء الهی برای او آشکار می شود؛ و او را هباء منثور می کند. و کوه های انّیّتش نزد او فرو می ریزد؛ از این رو برای او فرو می افتد. تعینش در تعینِ ازلی متلاشی می گردد، و خودش را عین وجودِ الهی می یابد. این، همان مقام جمع و تفرید، و اتحاد و توحید است. در این مقام، دیگران در نظرش مستهلک می گردند، و حجاب ها و پوشش ها به نور او آتش می گیرند و محو می شوند. بنابرین، ندا می دهد: «لمن الملك اليوم؟» با خودش به خودش جواب می دهد: «للّه الواحد القهار!» این همان سفر اول از اسفار چهارگانه سالکین و کاملین است. خداوند ما را از فائزان و واصلان به آن قرار دهد.

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

نوروزنامه

نوروزنامه رساله ای است به فارسی، منسوب به خیام. موضوع آن، تاریخچه نوروز در ایران …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *