1 – تعریف مابعدالطبیعه ابن رشد، تحت تأثیر ارسطو، در تعریف دانش “مابعدالطبیعه” چنین می آورد: «هذا العلم هو الذي يَفحَصُ عن الحقِّ باطلاقٍ.»[1] این علم همانست که از حقِّ مطلق کاوش می کند. منظور از “باطلاقٍ” آنست که حق خاص و مقیدی مدّ نظر نیست. بلکه مطلقِ “حقّ” منظور …
ادامه نوشته »سهل و ممتنع بودنِ نظر در “حق”
نظر در “حق” سهل و ممتنع است. از جهتی سهل و آسان است، و از جهتی دیگر دشوار. چرا این گونه است؟ دلیل صعوبت و دشواری آن اینست: کسی از مردم قادر نیست که حق را چنان که سزاوار است بشناسد. انسان نمی تواند در شناخت حق به بلوغ و …
ادامه نوشته »نظر در حق
نخستین عبارتِ کتابِ “مابعد الطبیعةِ” ارسطو، موافق نقل ابن رشد در “تفسیر مابعدالطبیعة” اینست: «ان النظر فى الحق …» مبتنی بر این عبارت فلسفه دو رکن دارد: رکن اول: نظر که کارِ برخاسته از “ناظر” است. رکن دوم: حقّ. “نظر” به معنی نگریستن و اندیشیدن است. منظور از “نظر در …
ادامه نوشته »حکم شرع درباره “فلسفه” از دیدگاه “ابن رشد”
هر رفتاری خارج از پنج حکم (واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح) نیست. حال، “فلسفه” به عنوان فعل، چه حکمی دارد؟ در قرآن آیات بیشماری وجود دارد که بیان میکند فعلِ ” فلسفه” واجب است. ” ابن رشد” به عنوان فقیه با اشاره به این آیات بیان میکند “فلسفه” شرعا واجب …
ادامه نوشته »