خانه / قلمرو های فلسفه / فلسفه أولی (صفحه 2)

فلسفه أولی

آیا وجود، صفتی برای ذات است؟

این مطلب، درباره این نظرِ برخی از متکلمین است که می گویند: وجود، صفتی است که بر ذات حادث می شود. این ذات، در حالتِ وجود و عدم، ذات است. [یعنی نوعی و گونه ای از ثبوت را دارد.] إنَّ جماعةً من الناسِ ذَهَبُوا إلى أنَّ الوُجُودَ صِفَةٌ يَتَجَدَّدُ عَلَى …

ادامه نوشته »

تاریخچه مبحثِ “وجودِ رابطی”

گویا اصطلاح “وجودِ رابطی”، در آثارِ متقدمین نبوده است. این اصطلاح، از زمانِ شریف جرجانی (م 816) متداول شده است. ریشه های پیدایش این اصطلاح را در “تجرید الإعتقاد” خواجه نصیر می توان یافت. 1 – نصیرالدین طوسی، ابوجعفر محمد (طوس ۵۹۷ـ کاظمین ۶۷۲) خواجه نصیر در مبحثِ “موادّ ثلاثِ” …

ادامه نوشته »

کلماتِ وجودی

ابن سینا در “منطق شفا”، از “کلماتِ وجودی” سخن گفته است. وی می گوید: «هر قول جازمی، حملی باشد، یا شرطی، در زبانِ یونانی، به کاربردِ کلماتِ وجودی نیازمند است. این کلمات، واژگانی هستند که بر نسبت و زمانی دلالت می کنند، بدون آنکه در آنها، [یعنی در آن کلماتِ …

ادامه نوشته »

هویت مابعدالطبیعه

ملامهدی نراقی، در دو اثر خود، “اللَمَعات العرشیة” و “جامع الأفکار”، درباره “وجود رابطی” سخن گفته است. گوشه ای از یک گفتار او را از کتاب جامع الافکار نقل می کنم، که به نظرم حاوی نکته های ارزشمندی است. ایشان در این کتاب می گویند: نسبتِ عقل، به مُدرَکارتش، مانندِ …

ادامه نوشته »

فضیلت وجود

ملاصدرا در آثار خود از “فضیلة وجود” سخن گفته است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: “فضل” و “فضیلت” معروف اند. ضد “نقص” و “نقیصه” اند. چنانکه “فضیلة” به معنی مزیت و فزونی است، “نقیصة” به معنی کمی و کاستی و ضعف است. وقتی از “فضیلت وجود” سخن می …

ادامه نوشته »

دلیل بحث از واجب الوجود در فلسفه أولی

بحث از واجب الوجود، در واقع بحث از “وجود” است. بنابرین، این بحث در نظامِ هستی شناسی می گنجد، از این رو اهتمام به شناخت آن، نگرش ما را به هستی عمیق تر و دقیق تر می کند. فیلسوفان، فلسفه اولی را که موضوع بحثش “موجود بما هو موجود” است، …

ادامه نوشته »

نظام های فکری بر پایه نور (دیدگاه غزالی)

عده ای در طول تاریخ سعی کرده اند که یک نظام فکری بر پایه “نور” ارائه دهند. منظور از نظام فکری مجموعه اندیشه های مرتبط به هم است که می خواهد جهان را تبیین کند. بعضی از نظام های فکری تنها بخشی از جهان را تبیین می کنند، و برخی …

ادامه نوشته »

چیستی مابعدالطبیعه از نظر ابن رشد

1 – تعریف مابعدالطبیعه ابن رشد، تحت تأثیر ارسطو، در تعریف دانش “مابعدالطبیعه” چنین می آورد: «هذا العلم هو الذي يَفحَصُ عن الحقِّ باطلاقٍ.»[1] این علم همانست که از حقِّ مطلق کاوش می کند. منظور از “باطلاقٍ” آنست که حق خاص و مقیدی مدّ نظر نیست. بلکه مطلقِ “حقّ” منظور …

ادامه نوشته »

برهان صدیقین: تقریری دیگر

این تقریر را میرزا مهدی آشتیانی[1] آورده است. در وجودِ “حقیقتِ وجود“[2] تردیدی نیست. منظور از “حقیقتِ وجود”، “صِرْفِ وجود”[3] است. “صرفِ وجود” همه آنچه را که از سنخ وجود، و کمالات وجودی است، در بر می گیرد. “صرف وجود” همه آنچه را که از اجانب و غرائب آنست، طرد …

ادامه نوشته »

دوگانگی مخلوق و مجعول

ابوالقاسم قشیری (م 465) در تفسیر آیه نخست سوره علق (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ)، در ذیل “خَلَقَ” می گوید: «خَلَقَهُم عَلَى مَا هُمْ بِهِ.»[1] این جمله از چند جزء ترکیب شده است: خَلَقَ، هُمْ، على، ما، هم، ب، ه. “خَلَقَ” فاعلی هم دارد که به خداوند دلالت می کند. …

ادامه نوشته »