برای اثبات این نکته که کودکان توانایی بحث جدی در مورد موضوعات فلسفی را دارند، لازم است با شواهد نشان داده شود که کودکان توان شرکت در یک بحث منسجم فلسفی را دارند. (متیوز 1984) نمونه های مناسبی از این امر را نشان میدهد. او ضمن ملاقات با گروهی از کودکان 8 الی 11 ساله، با بازگو کردن داستان زیر سر صحبت را باز می کند:
ایان (شش ساله) از این که سه فرزند دوستان پدر و مادرش تلویزیون را در اختیار خودشان گرفته بوند و نمی گذاشتند برنامه مورد علاقه اش را تماشا کند، ناراحت بود. ایان با کلافگی از مادرش پرسید «چرا رفتار خودخواهانه سه نفر از خودخواهی یک نفر بهتر است؟» این سؤال موجب آغاز یک بحث پر شور شد، و بچه ها در مورد موارد مختلفی نظر دادند؛ از جمله بیملاحظگی سه بچه ی مهمان، نیاز به یک راه حل مشترک که هر چهار کودک را راضی کند، و اهمیت احترام گذاشتن به حقوق دیگران. در ضمن، بچه ها در مورد این که اگر کسی به جای ایان باشد چه احساسی خوهد کرد هم نظر دادند. متیوز سپس در یک رویکرد عملگرا پیشنهاد داد: «نظرتان در مورد این ادعا چیست که اگر بگذاریم سه کودک مهمان کاری که دوست دارند را انجام دهند، آنگاه سه نفر خوشحال خواهند بود، حال آن که در حالت عکس، تنها یک نفر راضی میشود. یکی از پاسخ ها این بود که راضی کردن سه نفر به بهای نارضایتی یک نفر غیر عادلانه است. این منجر به شروع بحثی در مورد عدالت شد که به مواردی نظیر سن چهار بچه، وجود یا عدم وجود رابطه دوستی یا خواهر و برادری بین آن ها، و نوع برنامه های تلویزیونی مورد بحث پرداخت.
تردیدی نیست که توانایی و اشتیاق کودکان برای بحث طولانی در مورد شرایط ایان تا حدی به این دلیل است که خودشان قبلا چالش های مشابهی را تجربه کردهاند. ولی با این وجود به نظر می رسد کودکان درک و احاطه نسبتا پیشرفتهای بر موضوع مورد بحث دارند، و به راستی باید هم از کودکان انتظار داشت تا هنگام ابراز نظر در مورد تجربیاتشان چنین تسلطی بر موضوع را بروز دهند.
منبع: دایرة المعارف فلسفی استنفورد؛ مدخل فلسفه برای کودکان.
مترجم: شیدا بادیان