خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / گزیده ای از مباحث جلسه 138 شرح اسفار ملاصدرا
وجود و کلیات خمس

گزیده ای از مباحث جلسه 138 شرح اسفار ملاصدرا

گزیده جلسه 138 شرح اسفار ملاصدرا – 98/04/23

مدرس: مسعود تلخابی

«و بيان ذلك بعد ما تقرر في علم الميزان أن افتقار الجنس إلى الفصل ليس في تقومه من حيث هو هو بل في أن يوجد و يحصل بالفعل؛ فإن الفصل كالعلة المفيدة للجنس باعتبار بعض الملاحظات التفصيلية العقلية، هو أنه لو كان لحقيقة الوجود جنس و فصل لكان جنسه إما حقيقة الوجود أو ماهية أخرى معروضة للوجود، فعلى الأول يلزم أن يكون الفصل مفيداً لمعنى ذات الجنس، فكان الفصل المقسم مقوماً، هذا خلف».

در این جا ملاصدرا ارتباط بین جنس و فصل را توضیح می دهد؛ از افتقار جنس به فصل صحبت کرده است. نیاز جنس به فصل چگونه نیازی است؟ فیلسوفان از دو نوع نیاز صحبت کرده اند:

  • نیاز تقومی: که به معنای این است که ماهیت در مفهوم، در ذهن یا در واقع، قائم به فصل است.
  • نیاز تحصلی: که به معنای این است که ماهیت در پیدایش، در تحصل، در تحقق و در به وجود آمدن نیازمند فصل است.

ما می توانیم جنس را بدون فصل تصور کنیم. مثلا حیوان را بدون ناطق می توانیم تصور کنیم. بنابراین نیاز جنس به فصل نیاز تقومی نیست؛ بلکه نیاز تحصلی است؛ یعنی مثلا ما حیوان بدون فصل را در عالم خارج نمی توانیم پیدا کنیم. بخواهد موجود شود، یا باید انسان باشد، یا اسب یا… بنابراین از دیدگاه ملاصدرا نیاز جنس به فصل نیاز تحصلی است و نیاز تقومی نیست.

مطلب دیگر تفکیک هایی است که در فصل صورت می گیرد. گاهی ما از «فصل مقسم» صحبت می کنیم و گاهی از «فصل مقوم». هر فصلی مقسمِ جنس است زیرا جنس را به انواع و اقسامی تقسیم می کند. مثلا وقتی ما به حیوان، نطق را اضافه می کنیم، قسمی به نام انسان صورت می گیرد. اما وقتی که فصل را به نوع نسبت می دهیم، مثلا نطق را به انسان نسبت می دهیم، فصل مقوم است. پس ملاصدرا که از احتیاج جنس به فصل صحبت می کند، در واقع در تحقق اوست، در حصول اوست. آن را تقسیم می کند و در عالم خارج عینیت می دهد.

جلسه گذشته پدیده ای به نام تخته پاک کن را شناسایی کردیم. آیا درباره «وجود» هم می شود چنین کاری کرد؟ یا نه؟ وجود را معادل نور بگیرید و «الظاهر بذاته المُظهرُ لغیره» معنی کنید. ویژگیی از وجود به ذهنتان می رسد؟ مثلا بگوییم وجود ظهور دارد؛ مؤثر است؛ ثبوت دارد و… این ها همه شرح الاسم وجود می شوند. چیز خاصی به ذهنمان نمی رسد که مثلا تصور یک کلی باشد که بشود بر وجود حمل کرد و آن کلی، أعم از وجود باشد یا جزء مساوی وجود باشد؛ فصل باشد یا چیز دیگری. آیا برای وجود جنسی هست؟ آیا برای وجود فصلی هست؟ آیا برای وجود می توانیم از نوع صحبت کنیم؟

وجود و کلیات خمس

اگر ما برای وجود این ها را پیدا نکنیم، یعنی برای وجود یک توصیف حقیقی نمی توان ارائه کرد. حال ببینیم برای وجود جنسی می تواند وجود داشته باشد؟ یا نه؟ تعبیر ملاصدرا این است: «هو أنه لو كان لحقيقة الوجود جنس و فصل لكان جنسه إما حقيقة الوجود أو ماهية أخرى معروضة للوجود». این جنس یا خودِ وجود است یا ماهیت دیگری است که معروض وجود است.

فرض اول: «فعلى الأول يلزم أن يكون الفصل مفيداً لمعنى ذات الجنس فكان الفصل المقسم مقوماً، هذا خلف». در صورت اول که وجود، جنس باشد، لازم می آید که فصل، مفید برای معنای ذات جنس باشد یعنی ماهیت به واسطه فصل موجود شود در آن صورت فصل مقسم تبدیل می شود به فصل مقوم و این خلف است.

برای توضیح مطلب بیاییم یک مقایسه ای صورت دهیم. جنس انسان حیوان است و فصلش ناطق. نسبت بین انسان و حیوان چیست؟ وقتی نطق به حیوان اضافه می شود، آن را به انسان تبدیل می کند. ناطق نسبت به حیوان مقسم است و نسبت به انسان مقوم است.

فصل مقسم

حال بیاییم به جای انسان، وجود را قرار دهیم، چون وجود مورد مطالعه ماست و به جای حیوان هم وجود را قرار دهیم چون فرض اول ملاصدرا این بود که جنس، حقیقت وجود باشد.

فصل مقسم مقوم

در این حالت چون جنس و نوع هر دو وجود هستند، دو حالتِ «فصل نسبت به جنس» و «فصل نسبت به نوع» یکی می شوند که همان «فصل نسبت به وجود» باشد؛ در نتیجه «فصل مقسم» همان «فصل مقوم» می شود و این خلف است. چرا؟ چون فصل مقسم که فصل در نسبت با جنس است، نمی تواند مقوم باشد چون قبلا بیان شد که نیاز جنس به فصل و ارتباط جنس و فصل ارتباط تحصلی است، نه تقومی. بنابراین فرض اولیه ما که وجود، جنس باشد، به نتیجه درستی نمی رسد و نمی تواند صحیح باشد.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *