خانه / دین و ادیان / وحی؛ پدیده وحی: تصویرها و ابهام ها

وحی؛ پدیده وحی: تصویرها و ابهام ها

ابن فارس (م 395) در تببین کلمه وحی می نویسد: «الْوَاوُ وَ الْحَاءُ وَ الْحَرْفُ الْمُعْتَلُّ: أَصْلٌ يَدُلُّ عَلَى إِلْقَاءِ عِلْمٍ فِي إِخْفَاءٍ أَوْ غَيْرِهِ إِلَى غَيْرِكَ.» [معنی اصلی وحی عبارتست از: القاء علم به صورتِ پنهانی یا غیر پنهان به دیگری.] آنگاه معانی فرعی آن را بر می شمارد و می نویسد: «فَالْوَحْيُ: الْإِشَارَةُ. وَ الْوَحْيُ: الْكِتَابُ وَ الرِّسَالَةُ. سپس می نویسد: «وَ كُلُّ مَا أَلْقَيْتَهُ إِلَى غَيْرِكَ حَتَّى عَلِمَهُ فَهُوَ وَحْيٌ كَيْفَ كَانَ.» [هر آنچه را که به دیگری القاء می کنی تا آن را بداند، “وحی” است، هرگونه که باشد.] «أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى» و «وَحَى اللَّهُ تَعَالی» هر دو به یک معنی است.
در “وحی” چهار رکن وجود دارد:
اول – «واحی» کسی است که پیام می فرستد.
دوم – «مَوْحِيّ» پیام است.
سوم – «مَوْحِيّ به» واسطه ارسال پیام است. کسی که واحی پیام را به او می دهد تا به مَوْحِيّ إلیه برساند. این مورد در همه وحی ها نیست.
چهارم – «مَوْحِيّ إلیه» کسی است که پیام بدو فرستاده می شود؛ گیرنده وحی.
وحی یکی از شؤون خداوند است. در جای جای قرآن این فعل را به خداوند نسبت می دهد. آیة الله طالقانی در تعریف «وحی» می نویسد: «وحی إلقاء حقیقت یا إنشاء و هدایت، و نمایاندن طریق انجام کاری در ضمیر و درون وحی گیرنده است.»
«وحى» در قرآن دارای مراتبی است. این مراتب به اعتبار دریافت کنندگان وحی به وجود آمده است:
اول – وحی به فرشتگان
دوم – وحی به آسمان
سوم – وحی به زمین
چهارم – وحی به حیوان
پنجم – وحی به انسان: انبیاء – غیر انبیاء
در مسأله وحی ابهاماتی وجود دارد. این ابهامات بر محور “ارکان وحی” می چرخد:
“واحی” (خداوند) چگونه پیام ها را به مخاطبین خویش القاء می کند. چنین ابهامی در شؤون دیگر خداوند هم هست. برای مثال، خداوند چگونه موجودات را می آفریند؟
ابهام مهمتر راجع به “موحی إلیه” است. کسی که بدو وحی می شود. لاجرم او حسی دارد که می تواند “وحی” را فرا گیرد، چنانکه در “مراتب وحی” دیدیم می تواند انسان باشد، و می تواند غیر انسان باشد. اما این موجودات با چه حسی وحی را دریافت می کنند؟ و چرا در برخی از انسانها این حس فعال است؟ و در برخی نه؟ سؤال هایی است که جوابش را نمی دانیم. مولوی می گوید:
پس محلِّ وحى گردد گوشِ جان
وحى چه بْود؟ گفتنى از حِس، نهان‏
گوشِ جان و چشمِ جان جز اين حس است
گوشِ عقل و گوشِ ظن، زين مُفلس است‏
(دفتر اول 1462- 1461)
گفت پيغمبر كه آوازِ خدا
مى ‏رسد در گوشِ من همچون صَدا
مُهر در گوشِ شما بنهاد حق
تا به آوازِ خدا نارَد سَبَق‏
نَك صريح، آوازِ حق مى‏ آيدم‏
همچو صاف از دُرد مى ‏پالايدم‏
(دفتر دوم 2882- 2880)
فیلسوفان و غیر فیلسوفان سعی کرده اند، این ابهام ها را بر طرف کنند. از این رو درباره این مسائل نظریه هایی پرداخته اند، که می توان از آنها به “نظریه های وحی” تعبیر کرد.

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ثنویت وجود و ماهیت

تحلیل پدیدارها، به “ماهیت” و “وجود”، بنیادی ترین تحلیلِ متافیزیک و فلسفه اولی است. شما …

یک دیدگاه

  1. سهیلا اسلامی

    بسیار عالی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *