خانه / علوم شناختی / وجود ذهنی و موجودات ذهنی

وجود ذهنی و موجودات ذهنی

انسانِ فاقدِ ذهنِ علمی و فلسفی چنین گمان می کند که در مواجهه با جهان، به خود اشیاء نائل می شود. او متوجه نیست که چیزی به نام “علم” واسطه ميان او و آن موجود است. ما هیچ وقت به خودِ اشیاء خارجی واصل نمی شویم. از این رو ناچار باید بپذیریم که در ما تصویر هایی است که حکایت گر جهان اند.
این تصویرها گاهی در مرتبه حسی اند و گاهی در مرتبه خیالی اند و گاهی در مرتبه عقلی. تصاویر مرتبه حسی زمانی است که حواس ما درگیر ادراک جهان می باشد. چشمتان را باز کنید و نگاه کنید. هر آنچه می بینید تصاویر مندرج در درون شماست. در سکوت بنشینید و چشمهای خود را ببندید، ماجراهای دیروز را در ذهن خود مرور کنید. این تصویرها در مرتبه خیالی قرار گرفته اند. عقل، “کلیات” را ادراک می کند، و آنها را احضار می کند، و دوبار تصور می کند. این کار او را “تعقل” می نامیم. مرتبه عقلی، طی این فرایند حاصل می شود.
این تصاویر در وجود ما کجا قرار دارند؟ آیا در سلولهای عصبی هستند؟ یا آنچه در سلول ها قرار دارند تنها کد های الکتریکی اند؟ این کدها باید پردازش شوند و به صورت تصویری برای ما آشکار گردند.
لاجرم برای این تصاویر جایگاهی نیاز هست. محل استقرار این تصاویر را “ذهن” می نامیم. “وجود تصاویر” را در ذهن، “وجود ذهنی” می نامیم، و خود آن تصاویر را “موجودات ذهنی”.
بسیاری از فیلسوفان میان “موجودات ذهنی” و “موجودات خارجی”، قائل به رابطه تطابقی شده اند. بدین معنی که ماهیت آنها یکسان است، و وجودشان متفاوت. از این رو گفته اند: ماهيات دو وجود دارند، يعنی افزون بر وجود خارجى كه داراى آثار خارجى است مثل آتش كه سوزاننده است، وجود ديگرى نيز دارند به نام “وجود ذهنى”. در “وجود ذهنیِ” آنها، آثارِ “وجود خارجى” نیست. در ذهن ما تصویرى از انسان، حيوان، درخت، كميّت، كيفيّت و … هست. اين تصویرهای ذهنى مرآت و منعكس كننده همان ماهيات خارجى اند.
با وجود وضوحی که در موجودیتِ “وجود ذهنی” و “موجودات ذهنی” است، دلایلی برای اثبات آنها اقامه کرده اند. از جمله آن دلایل موارد زیر می باشد:
الف- گاهی معدوم ها را موضوع قرار می دهیم، و احكامى ايجابى بر آنها بار می كنيم، مثلًا می گوييم: «اجتماع نقيضين مغاير با اجتماع ضدين است.» ترتب حكم بر موضوع نوعى اثبات است، و طبق قاعده معروف اثبات شيى‏ء براى شيى‏ء ديگر متوقف بر ثبوت قبلى خود آن شيى‏ء است، پس اين موضوعاتِ معدوم بايد يك شکل از ثبوت داشته باشند، و چون در خارج هيچ نحوه ثبوتى ندارند پس در “ذهن” موجودند.
ب- ما چيزهايى را تصور می كنيم كه كليت و عموميت دارند مانند انسان كلى، حيوان كلى. تصور كردن يك شيى‏ء در واقع با عقل اشاره كردن به آن است كه منوط به وجود مشار اليه (متصوّر) است. از طرفى دیگر، كلى از آن جهت كه كلى است در خارج وجود ندارد، پس بايد در موطن ديگرى موجود باشد كه آن را “ذهن” می ناميم.
ج- ما صِرف و خالص هر حقيقتى را می توانيم تصور كنيم مانند سفيدى خالص. صرف و خالص يك چيز، تعدد بر نمی دارد، و هميشه يكى است. چیزی با ويژگى صِرف بودن در خارج نيست، پس در “ذهن” است.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ثنویت وجود و ماهیت

تحلیل پدیدارها، به “ماهیت” و “وجود”، بنیادی ترین تحلیلِ متافیزیک و فلسفه اولی است. شما …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *