خانه / تعلیم و تربیت / حمد (23)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 7 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (23)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 7 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (23)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 7 شرح اسفار ملاصدرا- 1394/09/14

مدرس: مسعود تلخابی

مطلب پنجم:
حمد و تسبیح فعلی است، فعلی که از موجودات صادر می شود و هر فعلی غایتی ذاتی و باعثی اصلی دارد. باعث یعنی برانگیزاننده، آن چیزی که مرا بر کاری برمی انگیزاند.
مطلب ششم:
ذات خداوند غایت الغایات و نهایت رغبات است؛ «أنَّ ذَاتَهُ تَعالی غَایَةُ الغَایَات و نَهَایَةُ الرَّغَبَات»؛ این یک قاعده کلی است در میان فیلسوفان اسلامی که خداوند غایت الغایات است و منظور از غایت «مَا یَکُونُ لأجلِهِ شَیءٌ» است؛ چیزی که به خاطر آن موجود می شود و تحقق می یابد. یک نکته را بگویم که ما در فلسفه، و میان فیلسوفان شرق و غرب، یک اصل غائیت داریم و فیلسوفان درباره این سخن گفته اند و ان شاء الله در جای خودش بحث را مطرح خواهم کرد که این غائیت و غایتی که برای موجودات ما در نظر می گیریم، درست است یا نه؟ خیلی از فیلسوفان بوده اند، مخصوصا در غرب که اصل غایت را نمی پذیرند ولی ما در فلسفه اسلامی ثابت خواهیم کرد که برای هر شیئی غایتی است و برای هر فعلی هم غایتی است، اصلا اگر غایتی وجود نداشته باشد، چیزی تحقق نمی یابد.
مطلب هفتم:
ملاصدرا به تفسیر ترکیب الحَمدُ لِلَّهِ می رسد. بعد می آید می گوید که الحَمدُ لِلَّه ممکن است به مبدأ وجود و غایت آن اشاره داشته باشد. الحَمدُ لِلَّه از چند جزء ترکیب یافته:
ال + حمد + ل + الله
که «ال + حمد» ناظر به مبدأ وجود است و «الله» به غایت ناظر است و «ل» حرف غایت است یعنی حرفی است که غایت را می رساند. مثال شایعی هست نزد ادبا برای لام غایت، می گویند: ضَرَبتُهُ للتَّأدِیب.
سوال: لام تعلیل است؟
تعلیل غایی است. تعلیل که ما می گوییم، گاهی ناظر به فاعل است و گاهی به ناظر به غایت است. ما چهار نوع علت داریم: علت فاعلی، علت غایی، علت مادی و علت صوری. در این جور مواقع یا ناظر به فاعل است یا ناظر به غایت که بیشتر تعلیل غایی است یعنی علت غایی را بیان می کند. ضَرَبتُهُ للتَّأدِیب یعنی زدم او را برای تأدیب، لام تعلیل یا تعلیل غایت یا لام غایت، نشانه اش این است که این مجرور به حرف جر می تواند به عنوان مفعولٌ لأجله هم باشد یعنی ما می توانیم این را به این صورت هم بیان کنیم، بگوییم: ضَرَبتُهُ تأدِیباً. تأدِیباً در این جا، مفعولٌ له یا مفعولٌ لأجله است. حالا این لأجله [للتَّأدِیب] را با این لأجله [لِلَّه] بسنجید یعنی این دارد غایت را می گوید (به این منظور). ملاصدرا که می گوید الحَمدُ لِلَّه، این [الحَمد] که مبدأ وجود و این [الله] غایت است، می گوید این می تواند به این اشارت داشته باشد یعنی لام را هم ما حرف غایت یا تعلیل غایی بگیریم.
سوال: یعنی حمد این جا عامل است؟
بله حمد این جا عامل است یا می تواند عامل را هم به صورت مقدّر هم بگیریم؛ مثلا بگوییم از افعال عموم است؛ مثلا به عنوان افعال عموم یَکُونَ را بگوییم: الحَمدُ یَکُونَ لِلَّه یا بگوییم الحَمدُ لِلَّه، می تواند خودش هم عامل باشد و خودش عامل باشد، بهتر معنی می دهد.
بحثمان تا این جا رسید که ملاصدرا می گفت که «ال» می تواند:
1) «ال» جنس باشد. اگر «ال» جنس باشد، بایستی الحَمدُ لِلَّه این گونه معنی شود که دقیقا منطبق با فلسفه ملاصدرا و حکمت متعالیه اش است: «إنَّ حَقیقَةَ الوُجُود و جِنسِه لأجلِ إستِکمَالِهَا بِمَعرِفَتِهِ تَعَالی وَ وُصُولُهَا إلَیهَا». این جا گفتم ملاصدرا می آید حمد را با وجود معادل می گیرد. من می خواهم این جا وجود را مساوق حمد بگیرم؛ مساوق یعنی هم مصداق یعنی مفهومشان مجزا از همدیگر است، مصداقشان یکی است. حمد به یک مفهوم دلالت می کند، وجود به یک مفهوم دیگری ولی مصداقاً این ها یک چیزند. اگر به توضیحاتی که سابقا عرض کردم، توجه بفرمایید، این که هر موجودی و هر وجودی عین حمد است. می گوید حقیقت وجود برای یافتن کمال مطلوب خویش بمعرفته تعالی است. ملاصدرا در ادامه هم روی این اصل فلسفه اش را بنا می گذارد که انسان، از میان موجودات و سایر موجودات، سعادت حقیقی شان در رسیدن به آن کمال منتظَرشان است یعنی کمالی که از آن ها انتظار می رود و آن کمال چیزی جز وصول به معرفت خداوند نیست یعنی هر کسی سعادت را در غیر این کار جست و جو کند، آن در واقع دنبال سعادت نبوده است که حالا بررسی خواهیم کرد؛ فقط همین را بگوییم که روی همین گزاره است که این جمله را می گوید که حقیقت وجود و جنس آن برای یافتن کمالش بمعرفته تعالی، یعنی به سبب معرفتش آن کمالش را می یابد؛ «باء» باء سببیه است. لأجلِ إستِکمَالِهَا یعنی برای یافتن آن کمال مطلوبش به سبب معرفت خداوند وَ وُصُولُهَا إلَیهَا یعنی حقیقت حمد به این منظور و به این خاطر محقق می شود.

2) اگر بر پایه استغراق بخواهیم معنی کنیم، این طور می شود که «الوُجُودُ کُلُّه لأجلِ إستِکمَالِهَا بِمَعرِفَتِهِ تَعَالی وَ وُصُولُهَا إلَیهَا». ناظر به حقیقت وجود و جنس وجود نمی کند، بلکه ناظر به افراد وجود است؛ وجود همه اش، همه وجود، تمام وجود، تمام وجودات به خاطر رسیدن به معرفت خداوند و رسیدن به آن است یعنی حمد به این خاطر تحقق پیدا می کند.
معنای الحَمدُ لِلَّه به شکلی دیگر:
ما می توانیم لام در لِلَّه را (لِ + الله) را برای اختصاص بگیریم. اگر برای اختصاص باشد، چه جور معنا می شود؟ باز بر پایه این که حمد را حقیقت وجود یا الوجود کُلُّه بگیریم. ملاصدرا در این جا یک تعبیر هایی دارد که قابل تأمل است، می گوید: «إنَّ حَقِیقَةَ الوُجُودِ أو جَمِیعَ أفرَادِهِ لِلّهِ تَعَالی وَ أذَا کَانَت هِیَ لَه تَعَالی کَانَ هُوَ تَعَالی لَهَا أیضاً»؛ حدیثی هم ملاصدرا از پیامبر (ص) نقل می کند این جا، می گوید: «مَن‌ كَانَ لِلّهِ كَانَ اللهُ لَهُ».

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *