خانه / تعلیم و تربیت / بهجت؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا

بهجت؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا

بهجت؛ گزیده ای از مباحث جلسه 11 شرح اسفار ملاصدرا- 1394/11/10

مدرس: مسعود تلخابی

بهجت که فیلسوفان به کار می برند و عرفا هم به کار برده اند، یعنی چه؟
بهجت به معنی شادابی و طراوت و زیبایی است؛ در قرآن به صورت بهیج آمده است، در وصف نباتات: «مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ». “نبات بهیج” به آن نباتی گفته می شود که شاداب است، باطراوت است. شما یک غنچه ای را در نظر بگیرید که تازه شکفته است و آن طراوت و تازگی و شادابی و زیبایی در آن هست. غنچه تازه شکفته، یک غنچه بهیج است؛ آن شادابی و طراوت در او وجود دارد. بهجت وصف همه چیز می تواند باشد؛ وصف انسان هم می تواند باشد؛ وصف نبات هم می تواند باشد. شما انسانی را تصور کنید، اخمو، گرفته، آویزان، آن بهیج نیست. بهیج آن انسانی است که دارای طراوت، شادابی و زیبایی در مدل صورتش هست. شما یک انسان غمگین را با یک انسان بشاش، مقایسه کنید، تصور کنید، ببینید چقدر این ها با هم متفاوتند؛ مثل یک گیاه افسرده با یک گیاه باطراوت و شاداب است. شما به یک گلی در منزل، چند مدتی آب ندهید، دیگر آن بهجتش را از دست می دهد؛ انسان هم همین طور، می تواند بهجتش را از دست بدهد. پس بهجت اولا یک معنای عامی دارد و شامل طراوت و شادابی در انسان و غیر انسان و نبات باشد. این جا یک معنای دیگری هم هست و آن، این است که بهجت به صورت فعل که به کار می رود، مثلا می گویند «بَهَجَهُ»، یعنی شاداب کرد او را؛ یعنی یک چیز بهیج علاوه بر این که خود دارای طراوت و شادابی و زیبایی است، می تواند مسبب طراوت و شادابی در شیء دیگر هم باشد.
حال بیایید مقایسه کنیم، ببینیم که بهجت در ما انسان ها چه جور حاصل می شود؟ شما کِی شاداب می شوید؟ آن طراوت و شادابی در چهره شما کِی حاصل می شود؟
مثلا غذا خوردن برای کسی ممکن است، عامل بهجت باشد.
بهجت از چه عواملی حاصل می شود و چه چیز هایی می تواند بهجت را ایجاد کند، یک گروه آیه ای را بخوانم برایتان در اواخر سوره انسان که خیلی به بحث ما نزدیک است؛ این که سَعَادَةً حَقِيقِيَّة و این عَاجِلِيَّة که ملاصدرا می گوید، به اعتبار این عَاجِلِيَّة است که من این آیات را می خواهم برایتان بخوانم. عبارت این بود که «أنَّ السَّعَادَاتِ العَاجِلِيَّة واللَذَّاتِ الحِسِّيَّةِ الفَورِيَّة لَيسَ شَي‏ءٌ مِنهَا سَعَادَةً حَقِيقِيَّة وَلا نَیلُهَا بَهجَةً عَقلِيَّة»؛ از آیه بیست و سوم تا آیه سی و یکم سوره انسان می فرماید که:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا»؛ اول از نزول قرآن صحبت می کند؛ بهتر است بگوئیم از تنزیل قرآن صحبت می کند. قرآن را فرو فرستادیم.
«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»؛ قرآن کتاب حکمت است و یکی از اسماء قرآن هم حکمت است؛ آن هم نه حکمت متداول، بلکه حکمت بالغه است: «لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فيهِ مُزْدَجَرٌ حِكْمَةٌ بالِغَةٌ»؛ حکمت بالغه است. حکمت و حکمت بالغه مشتمل بر حکم است. حکمت چیزی جز مجموعه ای از حکم ها نیست. حکم بر دو قسم است:
1) حکم اعتقادی: حکم اعتقادی، حکم توصیفی و تبیینی است؛ مثلا می خواهیم بگوییم که آسمان چنان است؛ زمین چنین است؛ خداوند چنان است؛ با موضوعات متعدد، توصیف های متعدد و گزاره های متعدد می سازیم؛ این را می گوییم حکم اعتقادیِ توصیفیِ تبیینی؛ مثلا «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، یک حکم اعتقادی و توصیفی است. «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ»، یک حکم توصیفی است. «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»، یک حکم توصیفی است. «أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا» یک حکم توصیفی است و قرآن از این حکم های توصیفی پُر است. ما اگر بخواهیم به حکمت قرآن برسیم، بایستی این حکم های توصیفی که به آن ها گاه حکم اعتقادی می گویند، استخراج کنیم.
2) حکم عملی: حکم عملی احکامی درباره رفتار هاست. ساختار حکم عملی این گونه است: یک گزاره ای است که موضوعش رفتار است؛ محمولش یکی از احکام خمسه تکلیفیه (واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام) است و یک رابطه. گزاره حکم عملی یک فرمول است:
رفتار + یکی از احکام خمسه تکلیفیه + رابطه
مثلا می گوییم «نماز واجب است»؛ «دزدی حرام است»؛ «سلام دادن مستحب است». به ازاء تمام حکم های عملی که در رساله های عملی آمده است، شما می توانید این جا استخراج کنید که این چگونه است.

تمام قرآن متشکل از حکم است. حکم اعتقادی و توصیفی و تبیینی، گاهی در ظواهر قرآن نهفته است؛ مثل همان مثال هایی که زدم و گاهی جزء بواطن قرآن است و باید استنباط بشود. حکم عملی هم غالبا به این صورت [مثال های ذکر شده] در قرآن نیامده است و بایستی استنباط بشود. دانش فقه در راستای استنباط حکم عملی قرآن به کار گرفته می شود. اما آن چیزی که هست این است که قرآن حکم است یعنی مشتمل بر احکام متعدد است؛ حالا این احکام اعتقادی یا عملی باشند. دقت کنید، می گوید «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنزِيلًا فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»؛ این صبر می خواهد. ما هم در دریافت حکم های اعتقادی بایستی صبور باشیم و هم در دریافت حکم های عملی بایستی صبور باشیم؛ هم دریافتش و هم عمل کردن به آن و این خیلی سنگین است؛ انسان های ضعیف پس می زنند.
وقتی که خداوند به پیامبر (ص) می فرمایند که «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً»، این قول ثقیل، نیاز به صبر دارد؛ کلام سنگینی است؛ حکمت بالغه ای است؛ هر انسانی نمی تواند تحملش کند؛ بایستی آن قابلیت را ایجاد کند که حکمت را در خودش جا بدهد یا گفته ام به شما، در یکی از روایات هست که پیامبر (ص) فرمود: «شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود»؛ سوره هود مرا پیر کرد؛ گفتند که کدام آیه اش؟ چرا؟ گفتند: «فَاسْتَقِمْ کما اُمِرَتْ» یعنی «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك». این جا می گوید «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك»، وصف ربّ را می آورد؛ یعنی کسی که مالک توست و می خواهد تو را تربیت کند؛ می خواهد تو را پله پله بالا بیاورد.
«وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا»؛ می گوید مبادا اطاعت کنی انسان هایی را که در این وادی نیستند؛ در حالی که آثم اند، گناه کارند یا کفورند، کفران می کنند و آن چیز هایی را که تحت عنوان اعتقادات و اعمال و احکام عملی هست، نمی پذیرند.
«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا»؛ صبح و شام نام پروردگارت را یاد کن. نماز از مصادیق ذکر است. ذکر مفهوم خیلی عامی دارد، یکی از آن چیز هایی که ما را در مسیر پذیرش این حکم اعتقادی و عملی یاری می کند، ذکر است یعنی یکی از آن چیز هایی که ما را رتبه رتبه بالا می برد، ذکر است. شاید یک بار این را به شما گفتم که مهم ترین خاصیت ذکر این است که ذاکر رفته رفته و به تدریج به شکل مذکور در می آید. این یک قاعده کلی است؛ بحث خواهیم کرد إن شاء الله در این زمینه در مبحث اتحاد عاقل و معقول. اگر شما دائما به فکر گل باشید، مذکورتان گل باشد، در نهایت به شکل گل در می آیید؛ نه به آن صورت ظاهری اش و اگر در ذهنتان خار باشد، به خار تبدیل می شوید؛ این همان چیزی است که تحت عنوان اتحاد عاقل و معقول ملاصدرا در بخشی از فلسفه خویش به صورت تفصیل آن را ذکر می کند. پس «وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّك بُكْرَةً وَأَصِيلًا»؛ صبح و شام نام خداوند را یاد کن.
«وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا»؛ و بخشی از شب را سجده کن به او و او را در شب طولانی تسبیح گوی. طَوِيلًا را برخی قید سَبِّحْهُ آورده اند یعنی در شب، او را طولانی تسبیح کن. پس دستور بعدی سجود و تسبیح شبانه است که یکی از مصادیق این ها نماز مغرب و عشاء و نماز شب است.
بعد می آید بر می گردد به آن دسته «وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا»؛ این جا دو تا فرقه شد؛ فرقه ای که به حکم تن دادند؛ صبوری کردند؛ ذاکرند و مسبح اند و ساجد و دسته ای دیگر هستند که آثم اند و کفور و این ها چه ویژگی- هایی دارند؟
می گوید :«إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ»؛ آن ها، آن را که زودگذر است دوست دارند؛ عَاجِلِيَّة را که ملاصدرا می گوید، از این عَاجِلَة گرفته شده است.
«وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا»؛ و آن روز سنگین را فراموش کرده اند.
یکی از تفاوت هایی که بین این دو گروه وجود دارد، یعنی آن هایی که در حیات دنیا هستند و آن هایی که در حیات طیبه هستند، آخرت است؛ ما تکلیفمان را بایستی با این آخرت روشن کنیم؛ ببینیم که چه جور می توانیم به خودمان بقبولانیم که چنین حادثه ای وجود دارد. پس این ها يُحِبُّونَ الْعَاجِلَة اند.
«نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا»؛ این آیه خیلی زیباست؛ ما ممکن است فکر کنیم خداوند این ها را برای چه آفریده؟ بزنیم، بکشیم، فلان کنیم؛ می گوید ما این ها را خلق کردیم؛ ما خلقشان کردیم و مفاصلشان را استوار کردیم؛ اجزایشان را متصل به هم کردیم و اگر می خواستیم، عوضشان می کردیم؛ یعنی می خواهد بگوید به شما نمی رسد بگویید که این ها که هستند؟ چه هستند؟ دائم تحقیر و توهین کنید؛ ما آن ها را آفریدیم.
سوال: – خود خداوند از باب توبیخ این حرف را نمی گوید؟

نه؛ اتفاقا این حرف را به ما دارد می گوید؛ به ما که مدعی هستیم؛ به آن هایی که قرآن را پذیرفتند و فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّك هستند؛ به آن ها دارد می گوید؛ می گوید آن ها را هم ما آفریدیم.
– این را از کجا برداشت می کنیم؟
اصلا سیاق آیه است و مفسران هم همین گونه برداشت کرده اند؛ شما المیزان را ببینید چقدر زیبا از این استفاده می کند.
سوال: منظور دقیقا چه کسانی هستند؟
آثم و کفور و همان کسانی که «يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ يَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا»؛ یعنی اعتقاد به آخرت ندارند؛ حبّ عاجله می کنند و کافر و آثم هم هستند؛ می گوید این ها را هم ما خلق کردیم.
سوال: – نه این که به آن ها برنگردد؛ «هُم» به آن ها برمی گردد اما این که صحبت خداوند که با این که ما آن ها خلق کردیم ولی آن ها، این کار ها را می کنند؟
خب، این که «وَإِذَا شِئْنَا بَدَّلْنَا أَمْثَالَهُمْ تَبْدِيلًا».
– خب این توبیخ می شود دیگر!
توبیخ چه کسی می شود؟
– همین «هُم».
توبیخ هست برای آن ها ولی این که آیا این ها بایستی وجود داشته باشند یا نه؟
– بله در واقعیت هست دیگر.
خب شما می توانید بگویید که می توانست وجود نداشته باشد.
– نمی توانیم بگوییم.
چرا؟
– چون نظام جهان است.
پس خدا همین را می خواهد بگوید؛ می گوید ما آن ها را آفریدیم؛ آن ها را هم، ما آفریدیم؛ آن ها مخلوق ما هستند و اگر می خواستم عوضشان می کردم؛ می گوید مشیت من این نیست؛ حالا در ادامه هم خواهد گفت. می گوید اگر می خواستم عوضشان می کردم به شکلی دیگر.
«إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ»؛ حالا باز برمی گردد به آن آیات قرآن؛ می گوید این آیات تذکره اند.
«فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا»؛ این خیلی مهم است. آن کسی که به سمت پروردگار خودش اتخاذ سبیل می کند؛ اگر چنین نباشد، برای او دیگر تذکره نیست؛ یعنی این تذکره است، برای کسی که اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا. این آیه مثل «ذَلِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» است.
«وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ»؛ مفسران این آیه را یک جور دیگری معنی کرده اند ولی به نظرم بهتر از همه، علامه مجلسی این آیه را ترجمه کرده است؛ با این که علامه مجلسی محدث است. «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ»؛ این ها اراده نمی کنند مگر آن چه را خدا بخواهد. این «أَن» مصدری است. یعنی این ها به یک جایی می رسند که اراده نمی کنند مگر اراده خداوند را؛ اراده نمی کنند مگر مشیت خداوند را. یعنی این که این انسان به جایی می رسد که یک تطابقی بین اراده او و اراده خداوند ایجاد می شود؛ این را علامه مجلسی در «بحار الأنوار» هم گفته است. تفسیر علامه مجلسی به نظرم خیلی زیبا و با ظاهر لفظ سازگار تر است. این جهان مشیت خداست؛ این که کفاری وجود داشته باشند، مشیت خداست؛ می گوید «نَحْنُ خَلَقْنَاهُمْ وَشَدَدْنَا أَسْرَهُمْ»؛ این به جایی می رسد که مشیت او، خواسته او، اراده او هم می شود اراده خداوند؛ یعنی هر چیزی را که بخواهد، خداوند هم آن را خواسته است؛ آن وقت این جهان می شود دقیقا مطابق میل او؛ این یعنی همان سعادت دیگر.
سوال: – پس آن هایی که خدا خواسته آثم و کفور باشند، آن ها چه تقصیری دارند؟
وجودشان را خواسته؛ خواسته که باشند؛ موجودیت آن ها، علت وجودی آن ها خداوند است.
– یعنی کفرشان به خودشان بستگی دارد؟
بله به خودشان بستگی دارد.
ولی حرف می دانید کجاست؟ یادتان هست درباره سعادت چه گفتم؟ گفتم سعادت، تطابق وضع موجود با وضع مطلوب انسان هاست؛ این جا تنها نقطه ای است که این اتفاق می افتد یعنی طبق مشیت خداوند است؛ مشیت چنین انسانی هم می شود عین مشیت خداوند؛ پس جهان و تمام ما وقع آن می شود طبق خواسته او و این می شود همان سعادت حقیقی.
«إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا»؛ خداوند علیم و حکیم است.
«يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ»؛ این را هم توضیح دادم دیگر. مَن يَشَاء چه کسانی هستند؟ متقین هستند؛ همان کسانی که خداوند و رسولش را اطاعت می کنند؛ «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» هست.
«وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»؛ آن کفری که حالا فرمودید که چطور این ها کافر شدند و ماندند؟ این که کفر نتیجه ظلم آن هاست؛ یعنی انسانی که مسیر ظلم و تعدی را در زندگی طی می کند، چنین انسانی متعلّق هدایت خداوند قرار نمی گیرد. به همین خاطر است که اگر انسانی بخواهد در مسیر رحمت و هدایت الهی قرار بگیرد، موضوع و متعلّق رحمت الهی قرار بگیرد، به شدت و با جدیت تمام می بایست از ظلم پرهیز کند؛ بشناسد ظلم چیست و به جدیت تمام از آن پرهیز کند.
سوال: – این جا که فرمودید «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ»، یعنی آن چه را که خداوند اراده کرده است، این ها اراده می کنند؟
بله.
– یعنی از آن طرف است؟

این به مرتبه ای می رسد که نظام جهان را موافق خواسته خودش می یابد؛ یعنی هر اتفاقی که در این جهان می افتد، احساس می کند که موافق خواسته او هم هست. حال هر چه می خواهد باشد.
– این جا انگار یک جور است که خواسته ای، اصلا یَشَائی نیست؛ آن فرد انگار چیزی نمی خواهد.
همان است دیگر.
– انگار فنا شده در …
همان است ولی با آن حال، هویت مستقلی دارد. این جا فاعل مَا تَشَاؤُونَ با فاعل يَشَاءَ، تفاوت هویتی خودشان را دارند.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *