خانه / تعلیم و تربیت / لَمَا يَرَی كُلاًّ مِن مُتَعَاطِيهَا …؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا

لَمَا يَرَی كُلاًّ مِن مُتَعَاطِيهَا …؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا

لَمَا يَرَی كُلاًّ مِن مُتَعَاطِيهَا …؛ گزیده ای از مباحث جلسه 12 شرح اسفار ملاصدرا-1394/12/02

مدرس: مسعود تلخابی

در ادامه می فرماید «لَمَا يَرَى…»؛ لَمَا می تواند مخفّف لَمَّا باشد و می تواند حرف تأکید باشد.

«لَمَا يَرَی كُلاًّ مِن مُتَعَاطِيهَا»؛ می گوید این می بیند؛ به تحقیق و به راستی که مَن تَحَقَّقَ الأمُورَ وَ تَفَطَّنَ بِالمَعَارِف، این جا که می گوید لَمَا يَرَی، فاعل یَرَی هُوَ مستتر است و این هُوَ بر می گردد به این شخص [مَن تَحَقَّقَ الأمُورَ وَ تَفَطَّنَ بِالمَعَارِف]. می گوید او می بیند كُلاًّ مِن مُتَعَاطِيهَا مُنهَمِكاً فِیهَا؛ تمام آن کسانی که دانه به دانه لذّت های حسّی را جمع می کنند. مُتَعَاطِي از مصدر تَعَاطِی است. می دانید معنی اصلی تَعَاطِی یعنی چه؟ تَعَاطِی را در لغت این گونه معنی  می کنند، می گویند چیزی را ما فراهم کنیم برای خوردن و استفاده کردن اما اصل معنای تَعَاطِی این است که یک شخص روی انگشت های پا بلند شود تا یک چیزی را از بالا بگیرد یعنی به زحمت بیفتد تا چیزی را به دست بیاورد؛ این را تَعَاطِی می گوییم. این که کسانی که مُتَعَاطِي لذّات حسّی و سعادت های عاجلی هستند، مُنهَمِكاً فِیهَا…

مُنهَمِك از مصدر اِنهِمَاک است. اِنهِمَاک به معنای اشتغال وافر به چیزی است. مُنهَمِكاً فِیهَا یعنی به شدّت اشتغال پیدا می کنند به چیزی، که در این جا می شود به لذّت های حسّی و سعادات عاجلی.

«اِنقَطَعَتِ السَّكِينَاتُ الإلهِيَّة عَن حَوَالِيه»؛ سَكِينَاتُ الإلهِيَّة از حوالی او رخت بر می بندد. سَكِينَات جمع سکینة است. سکینة به معنای آرامش و قرار است. سکینة از مصدر سکون اشتقاق یافته است که به معنی عدم تحرّک و آرامی است. اِنقَطَعَتِ السَّكِينَاتُ الإلهِيَّة عَن حَوَالِيه یعنی آن آرامش های الهی از وجود او رخت بر می بندد. این که چرا سکینات را به الهی اضافه کرده است، این است که هر جایی که در قرآن از السَّكِينَات صحبت شده است، آن را متعلّق به خداوند دانسته است یعنی فاعل سکینة همواره خداوند معرفی شده است؛ در چند جا از قرآن هم آمده است؛ مثلا در سوره توبه آیه 26 می فرماید «ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلی رَسولِهِ» خداوند سکینة خودش را بر پیامبرش فرو فرستاد. مفسّران درباره سکینة اقوالی دارند؛ مثلا «ملا فتح الله کاشانی» سکینة را به رحمت تعبیر می- کند؛ این که رحمت خود را که سبب سکون و آرامش قلب است [بر پیامبرش فرو فرستاد]؛ رحمت هم نه رحمت عامّه؛ گویی که آرامش و سکونی که این جا هست، محصول رحمت خاصّه خداوند است یعنی یک رحمت خاصّه ای را متوجه پیامبرش می کند که نتیجه آن رحمت خاصّه آرامش و اطمینان پیامبر (ص) است. از امام رضا (ع) درباره سکینة یک روایتی داریم که یکی از اصحابش می آید از امام درباره سکینة سؤال می کند، ایشان این گونه جواب می دهند «رِیحٌ مِنَ الجَنَّة لَهَا وَجهٌ كَوَجهِ الانسَان أطيَبُ رَائحَةً مِنَ المِسك وَ هِيَ الَّتِي أنزَلَهَا اللهُ عَلى رَسُولِه صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِحُنَین فَهُزِمَ المُشرِکُون» بادی از بهشت است؛ برای او صورتی است مانند صورت انسان؛ خوشبو تر است از مشک؛ در حنین به پیامبرش فرو فرستاد؛ پس مشرکان از بین رفتند و هزیمت شدند. می توانیم این را با رحمت خاصّه خداوند این گونه تفسیر را بیامیزیم که اموری مثل رحمت و هر چیز دیگری که در این عالم هست، صورتی مناسب آن مرتبه دارند یا می شود گفت که رحمت برای پیامبر (ص) در روز حنین یا برای امام رضا (ع) به این صورت متمثل شده است و مفهوم تمثل را هم سابقا برایتان عرض کرده ام یعنی در دستگاه ادراکی پیامبر (ص) و یا در دستگاه ادراکی ولی ای از اولیای خداوند یا امام رضا (ع) به آن صورت خودش را نشان می دهد. یک نکته دیگر از سکینة بگویم؛ این که در اصطلاح صوفیان آن چه هنگام نزول غیب در قلب ظاهر می شود و آن نوری است که موجب تسکین و آرامش قلب است برای مشاهده کننده و موجب اطمینان می شود و سکینة خود از مبادی عین الیقین است؛ نه عوارضش. مبادی عین الیقین یعنی این که وقتی این آشکار شد، انسان به مرتبه عین الیقین می رسد. می دانید که عین الیقین در برابر حقّ الیقین و علم الیقین است. وقتی سکینات بر قلب نازل می شود، انسان به مرتبه شهود می رسد؛ می بیند و یقینش استوار تر می شود و از مرتبه علم الیقین به مرتبه عین الیقین انتقال پیدا می کند. پس یک نکته ای که در این جا ملاصدرا ذکر می کند، این است که کسی که مُنهَمِک در لذّات عاجلی و لذّات حسّی است و مُتَعَاطِي در آن هاست، سکینات الهی از حوالی اش [دور می شود]. تعبیری هم که می آورد، می گوید عَن حَوَالِيه، اِنقَطَعَتِ السَّكِينَاتُ الإلهِيَّة عَن حَوَالِيه؛ نه تنها خودش بلکه از اطرافیانش هم دور می شود؛ از اطرافش هم دور می شود.

دومین حالتی که به او دست می دهد، این است «وَ تَعَذَّرَ عَلَيه إخلاصُ النِّيَةِ»؛ چنین انسانی نمی تواند به مرحله اخلاص برسد؛ به اخلاص نیّت نمی تواند برسد. تَعَذَّرَ یعنی صَعُبَ (دشوار شد).

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *