خانه / لغت نامه فلسفی / تجربه‌گرایی (empiricism)

تجربه‌گرایی (empiricism)

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
اين فلسفه حسى كه اگوست كنت قائل است و همچنين ساير سيستمهاى فلسفى حسى كه از طرف فلاسفه امپيريست (empirist) يا حسيون ابراز شده متكى به علوم حسى است و مانند خود آن علوم محدود است، و از حدود توجيه عوارض و ظواهر طبيعت (فنومنها) تجاوز نمى ‏كند. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)
دانشنامه دانش گستر (1389):
تجربه‌گرایی (empiricism): (یا: آمپیرسیم) از مواضع عمده در فلسفه، با رویکرد حصولِ معرفت از راه تجربه. بر اساس این موضع، تجربه یا محتوای حسی آگاهی است، یا هر آنچه در طبقۀ مشخصی از گزاره‌ها بیان می‌شود که صحتشان را با استفاده از حواس می ‌توان مشاهده کرد. معرفتی خارج از این طبقه یا لااقل خارج از آنچه از طریق نظریه‌پردازی بر پایۀ این طبقه به‌ دست می‌آید وجود ندارد. به عبارت دیگر هیچ معرفت پیشینی (a priori knowledge)، یا شناخت حقایق ضروری، و هیچ معرفت فطری یا شهودی، یا اصولی کلی که اعتبارشان را فقط از کاربرد عقل به‌‌ دست آورند وجود ندارد. بنابراین تجربه‌گرایی در تعارض آشکار با عقل‌گرایی (rationalism) قرار دارد. مفاهیم در تبیین تجربه‌گرایانه از آن‌ها، وابسته به تجربه‌اند: چیزی در عقل نیست که قبلاً در حس نبوده باشد. بعضی فیلسوفان نظیر آکوئیناس (Aquinas) این اصل را پذیرفته‌اند بی‌آن که شناخت عقلی را منکر شوند، البته به‌ شرط آن که عقل از موادی بهره برد که حواس فراهم می ‌آورند. یکی از دشواری‌های اصلی تجربه‌گرایی ملحوظ داشتن شیوه‌ای است که در آن اندیشه از تجربه به‌‌ دست نمی‌ آید بلکه خود مقولاتی فراهم می‌کند تا ما با استفاده از آن‌ها بتوانیم تجربه را سامان دهیم. ضرورت ملحوظ داشتن این شیوه و مشروعیت آن موضوع اصلی نقد عقل محض (Critique of Pure Reason) کانت (Kant) را تشکیل می‌دهد.
بر مبنای تجربه‌گرایی افراطی (radical empirism) جیمز (James) حتی روابط میان تجربه‌ها که در سازمان آن‌ها نهفته‌اند خود موضوع مشاهده‌اند. دغدغه‌های اصلی تجربه‌گرایی عبارت‌اند از پرهیز از ارائۀ تصویری که طبق آن من چیزی جز تجربه‌های لحظۀ کنونی‌ام نمی‌دانم (شکاکیت) (scepticism) ، قرار دادن شالودۀ مشروع نظریه در مشاهده، دفاع از این نظر که مشاهده، مستقل از عناصر غیر تجربی است، توصیف شیوه‌های مشروع استفاده از مشاهده برای ارائۀ تصویری از جهان و تبیین یا توجیه معرفتی که به نظر می ‌رسد هیچ بنیانی در تجربه ندارد، به‌ویژه شناخت ریاضی، منطقی و سایر شناخت‌های پیشاتجربی.

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *