خانه / قلمرو های فلسفه / فلسفه أولی / فاعل و غایت در حرکات

فاعل و غایت در حرکات

جهان در یک پویایی مدام است. جهان در سیلان و حرکت است. هر حرکتی نیازمند محرک فاعلی و محرک غایی است.
سبزواری می گوید: نیاز به محرک فاعلی آشکار است.[1]ایشان می نویسند: برای هر حرکتی طلبی وجود دارد. این طلب [از دو حال خارج نیست:] ارادی، غیر ارادی. حرکات ارادی و مبتنی بر شعور، مانند حرکات نفسانی [یعنی حرکاتی که از موجودات دارای نفس صادر می شود، مانند نبات و حیوان و انسان].
حرکت غیر ارادی و غیرِ مبتنی بر شعورِ ترکیبی، مانند حرکات طبیعی. اگر چه هیچ موجودی از شعور بسیط و ساده خالی نیست.
چنانکه در قرآن آمده است: «إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ‏».[2]هرگاه حرکت طلب باشد، ناگزیر از وجودِ مطلوبی است.
[بدین معنی که در هر حرکت و فعلی که در جهان واقع می شود، یک حالت بعدی متصور است که متحرک به سمت رسیدن به آن در حرکت است. هیچ حرکتی در جهان وجود ندارد، مگر این که در آن حرکت، متحرک به یک حال جدیدِ بعدی نائل می شود. آن حالت بعدی را “مطلوب” می نامیم. گویی حرکت طالب آن حالت بعدی است.] هر مطلوبی به پایان و غایتِ طلبها می رسد، و آن واجب الوجود متعال است. [واجب سبحان] غایت میل ها و حرکات و شوق ها و رغبت هاست.
چنانکه در اسماء حسنی هم آمده است:
يا من لا مقصد إلا إليه
يا من لا يرغب إلا إليه
يا من لا حول و لا قوة إلا به
يا من لا يعبد إلا إياه
در قرآن نیز آمده است:
«ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها» (هود: 56) [هیچ جنبنده‏اى نیست، مگر كه خداى تعالى موى پيشانى آن را فراگيرنده است.] یعنی مگر اینکه خداوند مالک آنست و قادر بر آن می باشد، آن را چنان که بخواهد تغییر می دهد. گرفتن نواصی (موهای پیشانی) کنایه از آنست.[3]“تغییر” معادل “تحریک” است. خداوند محرک فاعلی و غایی تمام موجودات است.
«وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» (بقره: 148) [براى هر جمعيتى وجهه و قبله‏ايست كه بدان رو می كند.] سبزواری تفصیل این حرکت ها و طلب ها را از عناصر به مرکبات به این گونه به تصویر می کشد:
حرکات در اجسام بسیط و مرکب طلب هایی است [برای رسیدن] به باب الابواب و نزدیک شدن به آن. منظور از “باب الأبواب” انسان است.
[وقتی تبدیل به انسان می شوند، مسیرهای دیگری از تحول گشوده می شود.] برخی از انسان ها طالب تخلق به اخلاق بعضی دیگرند، تا اینکه در نهایت به اخلاق الهی متخلق شوند.
برای نمونه انسانی به حرکت درمی آید تا عالمی “ادیب” شود.
چون “ادیب” شد می کوشد تا “فقیه” گردد.
چون “فقیه” گردید، اشتیاق “متکلم” شدن در او پدیدار می شود.
و چون “متکلم” گردید، تلاش می کند حکیم الهی شود، یعنی عالمی عقلی مماثل با عالم عینی.
این مقام بعید المنال و عزیز المنال است: دست یافتن بدان دشوار است، و تعداد کمی از انسان ها بدان نائل می گردند. او چون بدین مقام رسید، می خواهد که متأله، عارف ربانی، مقتدر، متصرف، دارای دو ریاست، فائز به هر دو حُسنی و از جهت علم و عمل متخلق به اخلاق الهی گردد.
باری هرگاه همت انسان رفیع باشد، به آنچه رسید قانع نمی شود، تا به آن چیزی که باید برگردد. بنابرین ناگزیر [باید] در اینجا موجودی تامّ، بلکه فوق تمام باشد، تا توجه همه به آستان او باشد، و دامن ها بر می کشند تا به آستانه درِ او برسند، و جهد خویش را در آرزوی نزدیکی به او به کار گیرند. از این رو طالب مذکور آرام نمی گیرد، مگر با اتصاف به [صفات] مرجع و مآب خویش.
در حدیث قدسی آمده است: «يا بن آدم خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي» [ای فرزند آدم اشیاء را به سبب تو آفریدم، و تو را به خاطر خویش.][4]اسفار ملاصدرا و شرح منظومه سبزواری با تأکید بر این دو وصف خداوند آغاز می شود:
«الحمد لله فاعل كل محسوس و معقول و غاية كل مطلوب و مسئول.»[5] [سپاس مر پروردگاری را که فاعلِ هر محسوس و معقولی است، وغایت هر مطلوب و مسؤولی.]

«يا واهب العقل لك المحامد
الى جنابك انتهى المقاصد»
[اى كسى كه نعمت عقل را بما ارزانى داشتى، همه حمدها و ستايش ها از آن تو مى باشد و تمام مقصود ها و مطلوب ها به درگاه تو منتهى مى شود.] در مصراع اول به مبدء بودن خداوند اشاره شده است، زیرا اوّلين موجودى كه آفريد عقل اوّل بود، و موجودات دیگر، همه پس از آن و به واسطه آن حاصل شده اند. بنابرین خداوند مبدء همه موجودات می باشد. در مصراع دوّم نیز اشاره است به اينكه خداوند غایت براى همه اشياء است، و همه مطالب و مقاصد به درگاه او منتهی می شود.[6]

پی نوشت ها:

[1] – الحکمة المتعالیه / 6 ، 43 (حاشیه)
[2] – برخی از قراء این آیه را “يفقهون” با یاء نیز خوانده اند.
[3] – انوار التنزیل / 3 ، 139
[4] – الحکمة المتعالیه / 6 ، 43 (حاشیه)
[5] – الحکمة المتعالیه / 1 ، 1
[6] – شرح المنظومة / 2 ، 35 و 44

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *