خانه / قلمرو های فلسفه / فلسفه أولی / هویت مابعدالطبیعه (metaphysics)

هویت مابعدالطبیعه (metaphysics)

ذهن انسان طی فرایند “تجرید”[1] و “تعمیم”[2]، مفاهیم “عام” و “کلی” را می سازد. مبتنی بر همین دو سازوکار مفاهیم اعمّ (کلی تر) را از مفاهیم عام استخراج می کند. ذهن، این روند را تا آنجا پیش می برد، که به عام ترین مفهوم یا مفاهیم برسد. عام ترین مفهومی که در ذهن انسان، وجود دارد، مفهومِ “موجود” است.
شما می توانید به ازاء تک تک موجودات این جهان گزاره ای بسازید و مفهوم “موجود” را بر آن حمل کنید. بگویید: ستاره موجود است. خورشید موجود است. زمین موجود است. خاک موجود است. و….[3]
این مفهوم با مفهوم شیئ (به قول فلاسفه) مساوق می باشد. بدین معنی که مصادیق این دو مفهوم یکی هستند.
“ذهن” پس از آنکه به مفهومِ “موجود” پی برد، شروع به کاوش در اوصاف و عوارض آن می نماید. چون مفهوم “موجود” بسیط است[4]، عوارض و اوصاف برآمده از آن همه انتزاعی اند، نه اینکه “موجود” با آن عوارض و اوصاف ترکیب شده باشد.
کاوش در “موجود”، دو مرحله دارد:
الف – شناسایی اوصاف و عوارض و احصاء آنها
ب – جستجو و کاوش درباره آن اوصاف و عوارض
چون هر کاوشی مبتنی بر مسائل صورت می گیرد، این دو عرصه کاوش نیز مسائل خاص خود را دارد. پس از آن، به تدریج، مفهوم “وجود” از “موجود” انتزاع می شود.
درباره سازوکار این این انتزاع دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: این انتزاع از مفهوم “موجود” صورت گرفته باشد. چون دیگر مصادر که از افعال و مشتقات انتزاع می گردد.
احتمال دوم: این انتزاع از موجود واقعی صورت گرفته باشد، نه مفهوم “موجود” طبق این احتمال، انسان تنها در ادراک “وجود” و “موجودیت” خود، با خود وجود و موجود، تماس می یابد، و مفهوم “وجود” از این تماس بر می آید.
از این پس در کنار دو عرصه کاوش مذکور، کاوش دیگری پدید می آید. کاوش اخیر، به مواجهه خود “وجود” می رود، و خود “وجود” را به گود جستجو و فحص می کشد.[5]
پرسشهایی درباره آن طرح می نماید، آنگاه به پاسخ آنها می پردازد. با این حساب و احتساب در دانش مابعدالطبیعه (= فلسفه اولی) سه قلمرو کاوش پدیدار می گردد:
الف – شناسایی و احصاء عوارض “موجود”
ب – کاوش در عوارض موجود
ج – کاوش در خود “وجود”
این سه قلمرو، دانش “متافیزیک” (مابعدالطبیعه) را پدید می آورند. آنتولوژی[6] (=هستی شناسی) به قسم سوم از اقسام سه گانه دلالت دارد.

پی نوشت ها:
[1] – abstraction
[2] – genbraliztion
[3] – فخر رازی می گوید: موجود، مخالف و مناقض عدم است. این مفهوم مناقض با عدم، چیزی است که بر همه موجودات صادق است. (من اسرار التنزیل / 140)
[4] – الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة / 1، 259 : این بساطت تا اندازه ای است که حتی وجود که مبدء اشتقاق آنست، داخل در آن نیست.
[5] – به نظر هایدگر “وجود” موضوع اصلی فلسفه بوده است. اما پس از فلاسفه پیشاسقراطی در مابعدالطبیعۀ سنتی و از افلاطون به بعد به بوتۀ فراموشی سپرده شد. در این دوره انحطاط، به‌ جای وجود، اوصاف موجود یعنی وجود مقیّد به قیود ماهوی، موضوع فلسفه قرار گرفته است.
[6] – ontology: شاخه ای از فلسفه که به ماهیت هستی می پردازد. (Oxford Advanced Learner’s Dictionary – 8th Edition)

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *