خانه / لغت نامه فلسفی / لغت نامه فلسفی: اشتراكيت / جامعه گرائى (socialism)

لغت نامه فلسفی: اشتراكيت / جامعه گرائى (socialism)

جمیل بن حبیب صلیبا (۱۹۰۲ –  دمشق ۱۹۷۶) (1280 – 1354 ش):
فارسى/ جامعه‏ گرائى‏
فرانسه/Socialisme
انگليسى/Socialism
كلمه اشتراكيت، [جامعه‏ گرائى‏Socialism] از لفظ اشتراك گرفته شده است. مثلا مى‏ گوييم: مردم در فلان چيز شريك ‏اند. اين اصطلاح جديدى است كه به روش كسانى اطلاق مى ‏شود كه مى ‏گويند: صرف توجه به آزادى فردى در زندگى اقتصادى، براى تشكيل نظام اجتماعى سالم كافى نيست. نه فقط ممكن است، بلكه شايسته و پسنديده است كه مردم نظام اجتماعى موجود در حال حاضر را به نظامى تبديل كنند كه بتواند عدالت اجتماعى را تأمين كند و به آن تحقق بخشد و به رشد و نمو شخصيت انسانى كمك كند. لفظ سوسياليزم مشتق از سوسيال ‏Social ، و به معنى اجتماعى است و اولين بار و در زمان واحد، اين اصطلاح را سن سيمون‏ در فرانسه و روبرت اون (Robert Owen) در انگليس به كار بردند. ظاهرا پيرلرو (Pierre Lerous) اولين كسى است كه معنى آن را تفسير كرده است و آن را به معنى روش و نظام اجتماعى در مقابل نظام و مذهب فردى به كار برده است.
اين مذهب زندگى فرد را تحت الشعاع زندگى جامعه قرار مى ‏دهد. نظام جامعه ‏گرائى داراى جنبه ‏هاى متنوعى است كه از آن جمله است:
1- جامعه‏ گرايانى كه منكر رقابت آزاد و در عين حال منكر دخالت دولت در امور اقتصادى ‏اند. اينان گمان مى ‏كنند، مى ‏توان با تاسيس جامعه ‏اى كه شركت در آن آزاد باشد و افراد هم پيمان بتوانند هر وقت خواستند در آن داخل و هر وقت خواستند، از آن خارج شوند، مشكل جامعه را حل كرد. از اين قبيل است جامعه‏گرائى مبتنى بر نظريات روبرت اون و جامعه ‏گرائى هم زيستى (Mutuellisme) و جامعه‏ گرائى تعاونى (Cooperatisme) و جامعه ‏گرائى گروهى (Collectivisme) و اصالت جامعه بى‏دولت و حكومت (Communisme anarchique)
2- جامعه‏ گرايانى كه در مباحث نظام اقتصادى جديد و تثبيت آن معتقد به دخالت دولت در امور اقتصادى ‏اند.
مانند جامعه‏ گرائى ‏هاى كوچك در حد شهردارى‏ ها كه حد وسط بين جامعه ‏گرائى عام و جامعه‏ گرائى دولتى است. اين گونه جامعه ‏گرائى امكان همكارى بين شهردارى‏ هاى چند شهر را فراهم مى ‏كند. نوع ديگر آن جامعه‏ گرائى ماركس و انگلس است كه در اطلاعيه (مانيفست) خود آن را بيان كرده ‏اند.
جامعه ‏گرائى دولتى به دو قسم تقسيم مى ‏شود: 1- حكومت عامه (دموكراسى) 2- حكومت اشراف (اريستوكراسى). هدف معتقدان به حكومت عامه يك هدف سياسى است و آن اين است كه حكومت بايد بر اساس آزادى فردى باشد به نحوى كه دولت خادم منافع عمومى و ملى باشد.
زيرا در نظر اينان دولت نماينده اراده ملى است و خدمت به عموم مردم از لوازم وجودى آن است. نمونه اين نوع حكومت جامعه ‏گرائى لوئى بلان (Louis Blane) و حكومت پيروان ماركس در زمان ماست.
اما حكومت اشرافى معتقد است كه تفكيك فرد از جامعه و دولت، محال و يك خيال باطل است. زيرا وجود فرد فقط براى تحقق آرمان‏هاى اجتماعى در دولت است [فرد وسيله ‏اى براى تحقق جامعه است‏] و انضمام فرد به دولت و انحلال شخصيت او در جامعه تنها راه تثبيت حقوق اوست.
نمونه چنين حكومتى، حكومت مطلوب هگل، كارلايل، رودبرتوس، و آدلف فخر است. اين نوع حكومت جامعه‏ گرائى در مقابل حكومتى است كه در قرن 18 در ممالك فرانسه و انگليس تحقق يافت.
3- جامعه‏ گرائى كسانى كه معتقداند تحقق نظام اجتماعى جديد، توسط زور و قدرت ممكن نيست بلكه با روش‏هاى قانونى ممكن است. جامعه ‏گرائى اين گروه را جامعه‏گرائى اصلاحى يا تحوّلى خوانده‏ اند.
4- جامعه‏ گرائى انقلابى: اين مذهب عبارت است از قول به اينكه نظام اجتماعى مورد نظر فقط از طريق انقلاب پر شتاب، يعنى از طريق دگرگونى قدرت‏هاى عمومى با توسل به زور و قدرت، متحقق مى‏ شود.
5- مدينه فاضله (اتوپيا): اين اجتماع يك جامعه فاضله خيالى است كه تمام اسباب سعادت افراد آن، از پيش [در عالم خيال‏] آماده شده است. مانند مدينه فاضله‏اى كه توماس موروس آن را تصور كرده است و جامعه‏ هائى كه سن سيمون و فوريه [و ماركس و افلاطون‏] خيال كرده ‏اند.
6- جامعه ‏گرائى تجربى: محتواى اين مذهب اين است كه شناساندن و توصيف يك نظم اقتصادى [جمعى‏] كه از الغاء سرمايه‏ دارى برآمده باشد، ممكن نيست. نمونه اين طرز فكر در اجتماعات و اتحاديه ‏هاى كارگرى (سنديكاها) كه جورج سورل و شاگردان ماركس از حاميان آنند، مى‏ باشد.
نمونه ديگر اين طرز تفكر جامعه ‏گرائى نفى حكومت و دولت (آنارشيسم) است.
انواع مذاهب جامعه‏ گرائى، با تمام اختلاف و تنوعى كه دارند، در امور زير مشترك‏اند:
الف- جبر اجتماعى: جامعه ‏گرائى سن سيمون، فوريه، و پرودون مبتنى بر فلسفه تاريخ و جبرى بودن حوادث آن است، چنانكه جامعه‏ گرائى ماركس نيز مبتنى بر اصالت ماده تاريخى است.
ب- تنظيم نيروهاى مربوط به سود و بهره و ربط دادن امور اقتصادى به دولت يا به مراكز معين. اين مطلب را چنين تعبير مى ‏كنند كه: جامعه ‏گرائى عبارت است از ساختن و پرداختن دولت و آفرينش صنعت. حتى دوركهيم گفته است: «جامعه‏ گرائى به نظامى اطلاق مى ‏گردد كه تمام امور اقتصادى را در مراكز اجتماعى گسترده و فراگير تمركز دهد.» افراد جامعه آزادى حقيقى خود را نمى ‏يابند مگر اينكه زندگى اقتصادى مردم به نحو عادلانه ‏اى تنظيم شود. بنا بر اين جامعه ‏گرائى ضد حقوق فردى و آزادى او نيست، بلكه انفراد كامل و منطقى مستلزم قبول نظام اجتماعى است.
ج- اعتقاد به اينكه كار ملاك اصلى مالكيت است. اگر اين اعتقاد نبود جامعه‏ گرايان نمى ‏توانستند از نظام مالكيت موجود انتقاد كنند. زيرا نظام مالكيت موجود (سرمايه‏ دارى) براى بعضى افراد، سرمايه بدون كار به بار مى ‏آورد و زحمت‏كشان را از نتيجه عمل و كارشان محروم مى ‏كند. پس جامعه‏ گرائى منكر مالكيت فردى نيست، بلكه اين مالكيت را بر اساس قانون، تدوين مى ‏كند و مى‏ خواهد حال طبقه ضعيف بهبود يابد. پس ملاك مالكيت فقط كار و كوشش است و در زندگى حقى وجود ندارد مگر براى كسى كه سزاوار آن است. (فرهنگ فلسفى / 141 – 139)

لغت نامه دهخدا (1377):
اشتراکیه. [ اِ ت ِ کی ی َ / ی ِ ] (از ع، مص جعلی، اِمص) مسلکی است که پیروان آن از لحاظ اقتصادی مخالف مالکیت فردی هستند و به گروههای گوناگون و مکاتب مختلف تقسیم می شوند. دسته ای را که برای رسیدن به هدف خود به انقلاب دست می یازند، کمونیست می نامند و گروهی که مبارزات پارلمانی را وسیله ٔ وصول بدین مقصد می سازند، سوسیالیست نامیده می شوند. به طور کلی پیروان این مسلک معتقدند ابزار تولید باید به اجتماع تعلق گیرد و هر کس به اندازه ٔ کار خود از زندگی بهره مند شود. یکی از پایه گذاران این مسلک کارل مارکس بوده است.

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *