مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
با انكار اصل عدم تناقض هيچ حقيقتى را نمىتوان اثبات كرد…دكارت دانشمند معروف فرانسوى همين كه خواست در جميع معلومات خود تجديد نظر نمايد و طرحى از نو بريزد همه افكار خود را از محسوسات و معقولات و منقولات مورد شك و ترديد قرار داد و با خود گفت شايد اين طور كه من حس مى نمايم يا فكر مىكنم يا به من گفته اند نباشد و همه اينها مانند آنچه در عالم خواب بر من ظاهر مى شود خيال و انديشه محض باشد، چه دليلى هست كه اينطور نيست؟ پس كليه افكار من (حتى اصل عدم تناقض) باطل شد و هيچ اصلى براى من باقى نماند كه به آن اعتماد كنم.
آنگاه متوجه شد كه در هر چيزى ترديد كنم بالاخره خواهم گفت انديشه است، پس در وجود خود انديشه نمىتوانم ترديد كنم، آنگاه همين انديشه را دليل بر وجود انديشه كننده قرار داد و به وجود خود مطمئن شد و گفت: «مىانديشم پس هستم» سپس همين اصل را پايه ساير اصول قرار داد و پيش رفت.
دانشمندان بعد از دكارت به اين استدلال او اشكالاتى كردهاند كه فعلًا نمىخواهيم متعرض شويم و فعلًا به ذكر يك اشكال كه مناسب مطلب بالاست و نديدهايم كسى توجه كرده باشد مىپردازيم و آن اينكه اگر انسان اين اصل (اصل عدم تناقض) را نيز مورد ترديد قرار دهد نمىتواند آن نتيجه (من مىانديشم پس هستم) را بگيرد زيرا با فرض عدم امتناع تناقض مىتواند بگويد من مىانديشم و در عين حال اصلًا نمىانديشم، و نيز مىتواند بگويد من هستم و در عين حال نيستم.
حقيقت مطلب اين است كه اصل امتناع تناقض پايه جميع علوم و ادراكات است و اگر از اين يك اصل فكرى صرف نظر بشود هيچ علمى استقرار پيدا نخواهد
كرد. از اين جهت است كه فلاسفه از قديم گفتهاند با انكار اين اصل هيچ حقيقتى را نمى توان اثبات كرد. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)
طباطبایی، محمدحسین (تبریز ۱۲۸۱ـ قم ۱۳۶۰ش):
فلسفه مى گويد اساس سفسطه مبنى بر اصل عدم تناقض است زيرا همه معلومات به حسب تحليل به اين قضيه متكى بوده و با تسليم وى حقيقتى را انكار نمىتوان كرد چنانكه با انكار وى حقيقتى را اثبات نمىتوان كرد. (اصول فلسفه و روش رئالیسم)