مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
شوپنهاور سردسته بدبينان جهان به شمار رفته، زندگى را سراسر رنج و الم و دنيا را غمخانه و ماتمكده می داند، بيشتر به حال انزوا مى زيست و تا آخر عمر به حال تجرد به سر برد.
گويند از جوانى گرفتار توهمات و بيمهاى بى اساس بود و از كمترين چيزى به وحشت مى افتاد؛ مثلًا شب از شنيدن صداى مختصرى از خواب مى پريد و همچون ديوانگان دست به طپانچه مى برد، و نيز گويند وى بدبينى را از اجداد خويش به ارث برده و پدرش نيز كه شغل بازرگانى داشت همواره افسرده خاطر و ملول بود و بالاخره خود كشى كرد.
[شوپنهاور] مىگويد لذت امر عدمى و الم امر وجودى است و عشق دو جنس مخالف (مرد و زن) با يكديگر مايه بدبختى است و حقيقتش اراده زندگى است كه مىخواهد نسل را امتداد بدهد منتها براى آنكه افراد، مصائب و ناملايمات آن را متحمل شوند طبيعت افراد را مى فريبد و دلشان را به لذات فريبنده خوش مىكند.
مى گويد فلسفه اينكه عاشق و معشوق مى كوشند حركات خود را از ديده اغيار مستور بدارند و نگاهها با هزاران احتياط و نگرانى بين آنها رد و بدل مى شود اين است كه زندگى سراسر بدبختى است و عاشق و معشوق مى خواهند اين بدبختى را با ادامه نسل ادامه دهند و به اين وسيله جنايت فجيعى را مرتكب شوند و بديهى است اگر عشق آنها نبود دنيا به پايان مى رسيد و مصائب جهان نابود مى گشت. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم)
همچنین ببینید
لغت نامه: وجود
فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …