امیرهوشنگ ابتهاج، در ششم اسفند 1306 در رشت متولد شد. وی یکی از شعرای برجسته ایرانی است. اسم هنریِ او، هـ. الف. سایه است. سایه، بخشی از تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در رشت و بخشی دیگر را در تهران گذراند، اما ادامۀ تحصیل نداد و به کارهای اداری پرداخت. سرودههایش، از نظر ادبی، در شیوۀ سنّتگرایان و نیز در سبک نواندیشان با اقبال روبهرو شد؛ بنابرین، از اینسو در زمرۀ شاگردان نیما یوشیج قرار میگیرد و از آنسو به محمدحسین شهریار نزدیک است. اما به ویژه پس از دهۀ ۱۳۴۰ تلاشهای شاعر در پرداختن بیشتر به غزل فارسی پُررنگتر و جدیتر جلوه کرد، و او را در مقام گویندهای پاکیزهسخن که ادامهدهندۀ راه غزلسرایان بزرگ ایران است شناساند.
نخستین دفترهای شعر او در دهههای 1320 و 1330 با مقدمههایی از مهدی حمیدی شیرازی، عبدالعلی طاعتی، مرتضی کیوان و شهریار نشر یافت. ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶، پس از کنارهگیری داوود پیرنیا، سرپرست برنامۀ گلها در رادیوی ایران و پایهگذار برنامۀ موسیقایی “گلچین هفته” بود، و در این دوره حامی اصلی موسیقیدانانی شد که در سالیان بعد به شهرت رسیدند. از جمله محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان که همیشه محبوب وی بودند.
از دفترهای شعر اوست:
نخستین نغمهها (۱۳۲۵ ش)
مجموعه شعر سراب (۱۳۳۰ ش)
شبگیر (۱۳۳۲ش)
یادگار خون سرو (۱۳۶۰ش)
آینه درآینه (برگزیدۀ شعرها به انتخاب محمدرضا شفیعی کدکنی، ۱۳۶۹ش)
تاسیان (اشعار ابتهاج در قالب نو- 1385)
ابتهاج دیوان حافظ را نیز تصحیح کرده که با نام حافظ به سعی سایه به چاپ رسیده است.
هوشنگ ابتهاج اواخر تیر 1401ش به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در شهر کلن آلمان تحت درمان قرار گرفت. وی نهایتاً براثر همین بیماری و کهولت سن در 19 مردادِ 1401 درگذشت.
از اشعار اوست:
بگردید، بگردید، درین خانه بگردید
درین خانه غریبید، غریبانه بگردید
یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود
جهان لانه ی او نیست پی لانه بگردید
یکی ساقی مست است پس پرده نشسته ست
قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید
یکی لذت مستی ست، نهان زیر لب کیست؟
ازین دست بدان دست چو پیمانه بگردید
یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد
به دامش نتوان یافت، پی دانه بگردید
نسیم نفس دوست به من خورد و چه خوشبوست
همین جاست، همین جاست، همه خانه بگردید
نوایی نشنیده ست که از خویش رمیده ست
به غوغاش مخوانید، خموشانه بگردید
سرشکی که بر آن خاک فشاندیم بن تاک
در این جوش شراب است، به خمخانه بگردید
چه شیرین و چه خوشبوست، کجا خوابگه اوست؟
پی آن گل پر نوش چو پروانه بگردید
بر آن عقل بخندید که عشقش نپسندید
در این حلقه ی زنجیر چو دیوانه بگردید
درین کنج غم آباد نشانش نتوان داد
اگر طالب گنجید به ویرانه بگردید
کلید در امید اگر هست شمایید
درین قفل کهن سنگ چو دندانه بگردید
رخ از سایه نهفته ست، به افسون که خفته ست؟
به خوابش نتوان دید، به افسانه بگردید
تن او به تنم خورد، مرا برد، مرا برد
گرم باز نیاورد، به شکرانه بگردید