دود اسفند

ذهن انسان، مملوّ از تصدیقات مختلف است. این تصدیق ها، مبنایِ انتخاب ها، عمل ها و رفتارهای اوست. دیروز، در یک جمعی بودیم. صاحب خانه، اسفند دود می کرد. یکی از افرادِ حاضر در آنجا، گفت: دودِ اسفند سرِ مرا به درد می آورد.
دیگری گفت: اسفند مغز را گرم می کند، خوب است.
فرد دیگری نیز گفت: طبعِ اسفند گرم است، و مُوجبِ افزایش گرمی بدن می گردد، و برای ِبدن مفید است.
در این گفتگوی کوتاه، چندین تصدیق و گزاره وجود دارد.
هر یک از این تصدیق ها، که در ذهنِ قائلان قرار دارد، نوع رفتارهای آنان را تعیین می کند.
فردِ نخستین که “اسفند” را مُوجِبِ سر درد می داند، و تصدیقِ “دودِ اسفند، برایِ من سر درد می آورد” در ذهنش جاگیر است؛ عمل های متناسب با آن انجام می دهد. برای مثال، ممکن است، مانعِ دود کردنِ اسفند شود، یا بعد از دود کردن اسفند پنجره ها را باز کند، یا اتاق را ترک کند.
دو فردِ دیگر نیز، موافق تصدیق های خود رفتار می کنند. تصدیق های آنان را می توان چنین فهرست کرد: طبع اسفند گرم است. هر چه طبع گرمی دارد برای بدن و مزاجش مُفید است. دودِ اسفند مغز را گرم می کند.
حال تصور کنید که درهای ورودی و خروجی این اتاق مسدود باشد. این اختلافِ آراء در میان افراد هم باشد. مسأله دود کردنِ اسفند هم پیش آید. درست ترین کار در اینجا چیست؟ چگونه می توان از این اختلاف به سلامت و صحت سر بر آورد؟
اگر اسفند دود شود، آراء طرفداران اسفند بر کرسی خواهد نشست. اگر اسفند دود نشود، آراءِ طرف مقابل. یعنی کسانی که معتقدند دود اسفند مُضرّ است و سردرد می آورد.
ممکن است یکی از این دو گروه، گروه دیگر را مجبور به پذیرش رأی و عملِ خود کند. در این صورت، گروهِ جابر، به “استئثار” و استبداد” می گراید.
راهِ دیگر، گفتگو است. دو گروه بنشینند و حرف هایِ همدیگر را بشنوند، آراء و استدلال هایشان را مطرح کنند، و سرانجام، به توافقِ آراء برسند.
اما، ممکن است این گفتگوها به سرانجامِ مطلوب نرسد، و هرکس در رأیِ خود پابرجا بماند.
به نظر می رسد که راه عادلانه و منصافانه در چنین مواقعی تعیینِ حریم برای افراد باشد.
به این ترتیب که کسی که اسفند دود می کند در محدوده ای این کار را انجام دهد که اثراتش به حریم گروهِ دیگر سرایت نکند.
اما باز، شناخت حریمِ انسان ها و احترام به آنها خود یک تصدیق است و مبنای عمل. در ذهن برخی از انسان ها، تصدیق هایی جای می گیرد، که با حریمِ انسان ها منافات دارد.
برایِ مثال در اختلافِ مذکور، ممکن است قائلانِ به مفید بودنِ دود اسفند، تصدیقاتِ ذهنی گروهِ مقابل را محترم ندارند، و دودِ اسفند را در تمامِ فضای اتاق بگسترانند. عکسِ این اتفاق هم ممکن است بیافتد، و معتقدان به اِضرارِ اسفند، مانعِ دودْ کردنِ اسفند در تمام فضای اتاق شوند.
ذهنِ انسان ها، و طبیعتِ انسان ها متفاوت است. تصدیق های موجود در این ذهن ها قابل تقلیل به تصدیق های یکسان نیستند. تلاش برای انجام این کار بیهوده است. بنابرین، انتخاب ها و عمل هایِ انسان ها نیز متفاوت خواهد بود. اگر نتوانیم در یک قلمرو، برای تصدیق های ذهنی انسان ها، و عمل های تابعِ آنها حریمی معین کنیم، نه تنها گرفتار “استئثار” و “استبداد” شده ایم، بلکه با ایجادِ خشم های پنهان و آشکار در گروه های ناهمسان، هیچ وقت روی آرامش و امنیت را نخواهیم دید.

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *