فلسفه سیاسی (1)

تعریفِ دقیقِ “فلسفه سیاسی” کار دشواری است. برخی “فلسفه سیاسی” را فاقد موضوع می دانند، و دشواریِ تعریفِ آن را به همین سبب می پندارند. فلسفه سیاسی دو کار انجام می دهد:
(الف) سازمان های اجتماعی و نهادهای سیاسیِ گذشته و کنونی را شرح و توصیف می کند.
(ب) ارزش آن سازمان ها و نهادها را تعیین می کند.
کارِ اول، همانند کارهایی است که در “علم اقتصاد”، “علم سیاست”، “انسان شناسی”، “زیست شناسی”، “جامعه شناسی” و … انجام می گیرد؛ و کارِ دوم، همانندِ کارهایی است که در “علم اخلاق” صورت می گیرد.
در فلسفه سیاسی، انواع جوامع (=مُدُن) و حکومت ها احصاء می شود، آنگاه طبقه بندی می گردد؛ سپس به شرح و توصیفِ آنها پرداخته می شود؛ و اوصاف اساسی هریک بیان می گردد.
بنابرین، می توانیم بگوییم که “فلسفه سیاسی”، درباره “سازمان های اجتماعی” و “نهادهای سیاسی” سخن می گوید.
منظور از “سازمان اجتماعی[1] جامعه است. جامعه مانند ارگانیسم می باشد. ارگانیسم، متشکل از سلول هاست. “جامعه” یا “سازمانِ اجتماعی” هم متشکل از افراد است. سلول ها در ارگانیسم، با تشکّل های متمایز و متعدد، سیستم هایی در ارگانیسم می سازند. برای مثال، در ارگانیسمِ انسانی، در حدودِ 14 سیستم و دستگاه وجود دارد. مانندِ دستگاهِ عصبی، دستگاهِ گوارش، دستگاه قلب و عروق و … هرکدام از این دستگاه ها کارکردها و عملکردهای خود را دارند. افرادِ جامعه هم با تشکل هایِ متمایز و متعدد، نهادهای اجتماعی را می سازند؛ و مثلِ سیستم های موجود در ارگانیسم، کارکردها و عملکردهایی دارند. از این نهادها می توان به نهاد آموزش و پرورش، نهاد حکومتی، نهاد های درمان و … اشاره کرد.
فلسفه سیاسی، در کنارِ شرح انواعِ “سازمان های اجتماعی” و “جامعه”ها و توصیف آنها، سؤالهایی دربارهِ هر کدام از آنها مطرح می کند. مانند اینکه کدام سازمان اجتماعی (=مدینه) خوب است؟ و کدام یک بد؟ کدام نوع از انواع حکومت “خوب” است؟ و کدام یک “بد”؟ توصیفِ سازمان های اجتماعی و نهادهای سیاسی، به خوب و بد بر چه مبنایی انجام می گیرد؟ توجیه اساسی برای وجود صورتی از “جامعه” یا صورتی از “حکومت” چیست؟
پاسخ چنین پرسش هایی در نهایت، به “نظریه اخلاقی” منتهی می شود. برای مثال، یک سودانگار ممکن است به این سؤال ها چنین جواب دهد: «آماده کردنِ بزرگترین مقدارِ خوشی برای بزرگترین عده.»[2] به این دلیل، فلسفه سیاسی را گاهی “اخلاق عملی” پنداشته اند.
فیلسوفان مسلمان، سازمان اجتماعی “خوب” و “مطلوب” را “مدینه فاضله” می نامند، و سازمان اجتماعی “بد” و “نامطلوب” را “مدینه جاهله”. آنگاه برای “مدینه جاهله” انواعی را بر می شمارند. اغلب، از شش نوع “مدینه جاهله” سخن گفته اند، و آنها را با این اسم ها نامیده اند: مدنيه ضرورى، مدنيه يسار، مدنيه خسيسه، مدینه كرامت، مدنيه تغلب، مدنيه احرار.[3]
“نهادِ[4] حکومت”، از میانِ نهادها و سیستم های مندرج در “سازمان اجتماعی”، سازمانی است که بیشتر در مرکز توجه فیلسوفِ سیاسی قرار می گیرد. در فلسفه سیاسی، انواعِ گوناگونِ حکومتها، مانندِ دمکراسی، پادشاهی، فاشیسم[5] و غیره توصیف می شود، و ارزشگذاری[6] می گردد.

پی نوشت ها:
[1] – social organization
[2] – کلیات فلسفه؛ ریچارد پاپکین و آوروم استرول (ترجمه: جلال الدین مجتبوی) / 99
[3] – نفائس الفنون في عرائس العيون، شمس الدین آملى / ‏2،  424
[4] – institution
[5] – fascism
[6] – valuation

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *