نیازِ بنیادینِ هستیِ انسان، یافتن “معنا” برای زندگی است. فقدان این معنی، نابسامانی هایی در روان و جسم آدمی ایجاد می کند.
ویکتور فرانکل (۱۹۰۵ـ۱۹۹۷)، روانشناس اتریشی، سه سال را در اردوگاههای کار اجباری نازیها گذراند. او در این مدت در بازیابی سلامت روانی به اسیران دیگر کمک می کرد. معروفترین کتابِ فرانکل، انسان در جست و جوی معنا (۱۹۶۲)، درآمدی بر معنادرمانی (logotherapy) است.
او در این کتاب که تجربهها و خاطرات دورۀ اسارتش را نوشته، معنادرمانی نظری و عملی و نیز چگونگی معنایابی برای زندگی را از دید خود و همبندانش تشریح کرده است.
اصول اولیه معنادرمانی به شکل زیر تعریف میشوند:
الف – زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبت بارترین نوع آن.
ب – محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیتمان برای پیدا کردن معنی آن است.
ج – ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام میدهیم و آنچه تجربه میکنیم، یا حداقل آنچه که در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنجآور و تغییرناپذیر با آن روبرو میشویم، بیابیم.
مسعود تلخابی