خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / علوم عقلی محض / فلسفه؛ گزیده ای از مباحث جلسه 24 شرح اسفار ملاصدرا

علوم عقلی محض / فلسفه؛ گزیده ای از مباحث جلسه 24 شرح اسفار ملاصدرا

علوم عقلی محض / فلسفه

گزیده ای از مباحث جلسه 24 شرح اسفار ملاصدرا- 95/5/10

مدرس: مسعود تلخابی

کمال انسان به استکمال قوه نظری و عملی اوست. انسانی کامل است که در قوه نظری که قوه شناخت است و همین طور قوه عملی که درست رفتار کردن است به تکامل برسد. فخر رازی جمله دارد که مبنای همین حرف است. او می گوید «إنَّ کَمَالَ الانسَانِ فِی أن یَعرِفَ الحَقَّ لِذَاتِهِ وَ الخَیرَ لأجلِ العَمَلِ بِه»؛ کمال انسان این است که حق را بشناسد لِذَاتِهِ، نه برای چیز دیگر، و استکمال قوه عملی به شناختن و انجام دادن خیر می باشد.
در سوره شعراء دعایی را از ابراهیم علیه السلام نقل می کند که «رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ». این دعا از زبان ابراهیم علیه السلام نقل می شود. «حُکم» یعنی همان حکمت و دانایی. صلاح عمل به شناخت خیر و عمل به آن است. حُکم استکمال قوه نظری است و صلاح استکمال قوه عملی.
استکمال قوه نظری به دو طریق صورت می گیرد: یکی خودمان مطالعه کنیم و دوم این که از علوم متداول استفاده کنیم. علوم متداول هم بخش های مختلفی دارد. همه بخش های علوم متداول را نمی توانیم کسب کنیم؛ اگر بخواهیم انتخاب کنیم، کدام دانش در این مسیر رساتر است؟ کدام دانش بهتر ما را به مقصود می رساند؟ کدام دانش ما را کامل تر می کند؟ ملاصدرا آن دانشی را که مکمل قوی و نیرومند انسان است، «علوم عقلی محض» می داند. ملاصدرا می گوید: «وَ لَيسَ مِنَ العُلُوم [مايتكفل بتكميل جوهرالذات الإنسية و إزالة مثالبها و مساويها] … »؛ هیچ علمی نیست که متکفل تکمیل جوهر ذات انسانی باشد، در یک کلام ساده تر، هیچ علمی انسان را کامل نمی کند و معایب و ناراستی های او را برطرف نمی کند:«إلّا العُلُوم العَقلِيَّةِ المَحضَة»؛ [مگر علوم عقلی محض.] «غزّالی» هم در «تهافت الفلاسفه» همین را می گوید. غزّالی در تهافت الفلاسفه، در صفحه 284، یک جایی از افضل بودن لذات عقلی صحبت می کند. آنگاه می گوید: «وَ النَّافِعُ مِن جُملَتِهِ العُلُومُ العَقلِیَّةُ المَحضَة وَ هِیَ العِلم بِالله وَ صِفَاتِهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ کَیفِیَّةِ صُدُورِ الأشیَاءِ مِنه…».
می گوید بالاترین لذت عقلی و سودمند ترین آن ها، سود مند تر از همه لذت های عقلی، «العُلُومُ العَقلِیَّةُ المَحضَة» است. نافع تر از هر دانش، علوم عقلی محض است. علوم عقلی محض چیست؟ می گوید: «وَ هِیَ العِلم بِالله وَ هِیَ العِلم بِالله وَ صِفَاتِهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ کَیفِیَّةِ صُدُورِ الأشیَاءِ مِنه.»
و اما تعریفی که ملاصدرا از علوم عقلی محض می کند، مفصل تر از آن چیزی است که غزّالی می آورد. او می گوید:
«وَ هِيَ العِلمُ بِالله وَ صِفَاتِهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِه وَ كِيفِيَّةِ صُدُورِ الأشيَاءِ مِنه على الوجه الأكمل و النظام الأفضل و كيفية عنايته و علمه بها و تدبيره إياها بلا خلل و قصور و آفة و فتور و علم النفس و طريقها إلى الآخرة و اتصالها بالملإ الأعلى و افتراقها عن وثاقها و بعدها عن الهيولى إذ بها يتم لها الانطلاق عن مضايق الإمكان و النجاة عن طوارق الحدثان‏ و الانغماس في بحار الملكوت و الانتظام في سلك سكان الجبروت- فيتخلص عن أسر الشهوات و التقلب في خبط العشوات و الانفعال عن آثار الحركات- و قبول تحكم دورات السماوات.»
« عَلَى الوَجهِ الأكمَل»؛ یعنی به نحو أکمل. این را غزّالی نیاورده است. همین سخن در آثار دیگر غزّالی هست. غزّالی یک جمله ای دارد، این جمله را در تمدن اسلامی جدی گرفته اند و خیلی درباره اش توضیحات داده اند و آن این است که: «لَیسَ فِی الاِمکَانِ أبدَعُ مِمَّا کَانَ»؛ این سخن غزّالی است؛ بهتر از آن چیزی که هست، ممکن نیست؛ یعنی عالم نظام أحسنی دارد. نظام أحسن و نظام أفضل و دیگر برتر از این حالتی که در این جهان وجود دارد، ممکن نیست. «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت». ملاصدرا این را در ضمن تعریف می گوید؛ می گوید «عَلَى الوَجهِ الأكمَل [وَ النِّظَامِ الأفضَل]»؛ بر کامل ترین صورت و بر فاضل ترین حالت.
«وَ كَيفِيَّةِ عِنَايَتِهِ وَ عِلمِهِ بِهَا»؛ این عبارت درباره علم عنایی خداوند است. علم عنایی به این معناست که علم او مقتضی تحقق چیزی است یعنی علم خداوند، علم فعلی است؛ علم انفعالی نیست. خلق و آفرینش، علم عنایی خداوند است.
«وَ تَدبِيرِهِ إيَّاهَا بِلا خَلَلٍ»؛ و علم به تدبیر خداوند، تدبیر بدون خللی؛ و بدون عیب و نقصان.
«وَ قُصُورٍ وَ آفَةٍ وَ فُتُور»؛ هیچ سستی و هیچ آفتی در تدبیر خداوند وجود ندارد. این ها همه موضوعات این علوم عقلی نظری محض اند؛ این که خللی در تدبیر خداوند نیست و قصوری و آفتی و فتوری هم در آن نیست.
«وَ عِلمُ النَّفس وَ طَرِيقِهَا إلَى الآخِرَة»؛ دانش نفس هم جزء همین علوم عقلی محض حساب می شود. خودشناسی و معرفت نفس و این که چه جور این نفس به آخرت منتقل می شود.

«وَ اِتِّصَالِهَا بِالمَلإ الأعلى»؛ این که چه جور به عالم بالا متصل می شود؛ چه جور تخلیه بدن می کند و به عالم بالا متصل می شود؛ عالم ملائکه متصل می شود.
«وَ اِفتِرَاقِهَا عَن وثَاقِهَا»؛ و جدا شدن این نفس از وثاق؛ «وثاق» را می شود چند حالت خواند: شارحان وِثاق خوانده اند. این را می شود وَثاق هم خواند. می شود وُثاق هم خواند. به نظرم وُثاق بهتر باشد. وَثاق و وِثاق به معنی بند است؛ چیزی که با آن چیز دیگری را می بندند؛ یعنی انگار نفس بسته شده است به عالم مادّه و کیفیت جدا شدن از این بند را می خواهد توصیف کند. اما این که وُثاق بخوانیم. وُثاق یعنی چه؟ وُثاق یک کلمه ترکی است؛ یک ریشه ترکی دارد که وارد زبان عربی و همین طور زبان فارسی شده است. وُثاق و اُثاق امروزه در زبان استانبولی می گویند اُده یا اُدا که هر دو از اتاق گرفته شده است. می دانید اتاق یعنی چه؟ می دانستید اتاق یک کلمه ترکی است؟ این ها همه از مصدر اتوماق است یعنی نشستن. اتاق یعنی جای نشستن. اتاق به معنی خیمه، به معنی خانه؛ وُثاق به این معناست. وُثاق و اتاق هم از یک ریشه اند؛ و به معنای خانه می باشند. اِفتِرَاقِهَا عَن وثَاقِهَا یعنی از این خانه اش جدا شود؛ خانه ای که جسمش است و این معنا بهتر از بند است.
بعد می گوید «وَ بُعدِهَا عَنِ الهَيُولى»؛ ابتدائی ترین حالت مادّه هیولاست؛ استعداد صرف؛ هیچ فعلیّتی ندارد؛ از این جا شروع می شود، می شود مثلا جماد؛ بعد از جمادی می آید نامی می شود؛ همین طوری می آید بالا و از آن مادّه اولیه دائما فاصله می گیرد؛ «از جمادی مردم و نامی شدم…»؛ این همه انسان ها نیست؛ برای این که ما «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِين» هم داریم. این بُعد از هیولی، دوری از هیولی را هم برای ما به تصویر می کشد. این تعبیر ها تکه تکه اش خیلی جالب است.
بعد می گوید: «إذ بِهَا…»؛ با این شناخت… «إذ بِهَا يَتِمُّ لَهَا الانطِلاق عَن مَضَائِقِ الإمكَان»؛این که از تنگنا های امکان رها می شود. وقتی ما از ممکن الوجود صحبت می کنیم، ممکن الوجود یک سری تنگنا هایی دارد؛ محدودیت هایی دارد. نفس در مراتب کمالی خود به آن جا می رسد که اندر وهم ناید یعنی از آن جا هم رها می شود و علم به آن هم جزئی از این هاست.
«وَ النَّجَاةُ عَن طَوَارِقِ الحَدَثَان»؛ طوارق به معنی حادثه هایی است؛ مخصوصا حادثه هایی که در شب می آید. حدثان یعنی شب و روز. دو حدث یعنی شب و روز؛ اللیل و النهار. می گوید این از حوادث شب و روز رها می شود؛ چرا؟ چون او از عالم مادّه رسته است و عالم مادّه نمی تواند در او تاثیری داشته باشد؛ چون رفته است؛ او فراتر است.
«وَ الانغِمَاسُ فِي بِحَارِ المَلَكُوت»؛ در دریا های ملکوت فرو می رود. انغماس به معنی فرو رفتن است؛ فرو می رود در دریاهای ملکوت.
«وَ الاِنتِظَامُ فِي سِلكِ سُكَّانِ الجَبَرُوت»؛ سِلک به آن رشته ای می گویند که دانه های مروارید را یکی به یکی در آن قرار می دهند؛ مثل رشته تسبیح که دانه های تسبیح را در آن قرار می دهند. انتظام یعنی قرار گرفتن آن دانه ها در آن رشته. وَ الاِنتِظَامُ فِي سِلكِ سُكَّانِ الجَبَرُوت یعنی در ردیف ساکنان جبروت قرار می گیرد؛ انگار تفصیلی است برای:
از جمادی مردم و نامی شدم / وز نما مردم ز حیوان سر زدم
رفته رفته بالا می آید.
«فَتَتَخَلَّصُ عَن أسرِ الشَّهَوَات»؛ از بندگی شهوات رها می شود.
«وَ التَّقَلُّبِ فِي خَبطِ العَشوَات»؛ یک تشبیهی در این جا نهفته است. تقلّب یعنی این طرف و آن طرف شدن. خبط یعنی لگد زدن. عُشوة یا عَشوة به معنی ظلمت است. ظلمت را به حیوانی که دست و پا دارد و لگد می زند، تشبیه کرده است و می گوید از این که مثل یک موجودی که دائم این طرف و آن طرف بروی و از زیر لگد ماندن این ظلمات قرار بگیری، رها می شوی و واقعا هم همین طور است؛ این ظلمات مانند یک حیوان چموشی دائما لگد می زند. آدمی اگر به این مرحله برسد، از این ظلمات هم رها می شود.
«وَ الانفِعَالِ عَن آثَارِ الحَرَكَات»؛ حرکات مال عالم مادّه است. این حرکت همیشه تاثیر دارد و این انسانی که از عالم مادّه رها شده است، تحت تاثیر این حرکات قرار نمی گیرد؛ رها شده است.
و در نهایت «وَ قَبُولِ تَحَكُّمِ دَوْرَاتِ السَّمَاوَات»؛ و پذیرش فرمانروایی حرکت سماوات. این نگرش دنیای امروزی است که حرکت ستارگان و اجرام سماوی و فلک در اصطلاحات قدیمی در زندگی منِ انسان در زمین تاثیر دارد و حکمرانی می کند. این انسان از تأثیر حرکات و چرخش های این اجرام رها می شود.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *