خانه / تعلیم و تربیت / پدیده ای به نام “آگاهی”

پدیده ای به نام “آگاهی”

پدیده “آگاهی” و متعلقات آن از دوره ای به دوره دیگر و از جایی به جای دیگر متفاوت است. منظور از “متعلقات آگاهی”، منابع آن، روش های حصول و اکتساب آن، موضوع های متعلق به آن، مقدار آن و … می باشد.
شکل “آگاهی و متعلقات آن” در انسانِ پیش از انقلاب صنعتی با انسان پس از آن تفاوت دارد. انسانِ پیشین (پیش از انقلاب صنعتی) اغلب کشاورز و دامدار است. در روستاها زندگی می کند. ارتباطات محدودی با جاهای دیگر دارد.
بچه هایی که در این روستاها متولد می شوند موافق مختصات آنها پرورش می یابند. اغلبِ افراد سواد خواندن و نوشتن ندارند. نه می توانند بخواند و نه می تواند بنویسند. تنها تنی چند می توانند بیش از دو سه کلمه از متن های نوشته شده سر در آورند. مکتب ها و مدارس محدودی وجود دارد، که اغلب توسط روحانیان اداره می شود. افراد معدودی در آنها تحصیل می کنند. واحدِ اقتصادی در این دوران خانواده است. اعضاء خانواده هر کدام نقشی را ایفاء می کنند، و وظایف خود را انجام می دهند. این وظایف اغلب کار در مزرعه ها یا خانه هاست. کودکان هم در این کار ها مشارکت دارند. هر چقدر بزرگتر می شوند بر میزان مسؤولیت آنها افزوده می شود، و انتظارات بیشتری از آنها می رود.
انسانِ این ادوار ممکن است هرگز ناحیه ای را که در آن متولد گردیده است ترک نکند، و شاید تمام زندگیش را در روستا و مزارع مجاور بگذراند. تنها گاهی به روستاها و شهرهای محلی دیگر سفر کند.
زندگی، این چنین از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. نسل های جدید چنانکه اموال نسل های گذشته را به ارث می برند، روش های زیست آنها را هم تکرار می کنند.
این انسان آگاهی های محدودی از محیط خود دارد. برای مثال او می داند که علاوه بر روستای خود، روستاها و شهرهای دیگری وجود دارد. مملکتی به عنوان یک واقعیت سیاسی مشخص وجود دارد، و می داند که فراسوی مملکت او ممالک دیگری هم هست. ولی از همه اینها فقط اطلاعات مبهمی دارد. در این دوران هیچ چیزی به عنوان خبر یا هیچ گونه وسیله ثابت و منظمی که از طریق آن اطلاعات پیرامون رویدادهای نواحی دیگر به او برسد وجود ندارد. آنچه او درباره دنیای بزرگتر می داند از قصه ها و افسانه هایی است که از بزرگترها یا مسافران معدودی شنیده است. مانند مردم دیگر روستا، او تنها از رویدادهای بزرگی آگاه می شود، آن هم روزها، هفته ها یا گاهی ماهها پس از وقوع این گونه رویدادها. اگر چه این انسان، در اصطلاح امروزی، درس نخوانده است، اما به هیچ وجه نادان نیست. او درک حساس و پیشرفته ای از خانواده و کودکان دارد، زیرا از هنگامی که بسیار خردسال بوده ناچار بوده است از کودکان خردسال تر از خودش مراقبت کند. او چیز های بسیاری درباره زمین، روشهای تولید محصول و شیوه های ذخیره و نگهداری مواد غذایی می داند. آگاهی او از آداب و رسوم و سنتهای محلی بسیار عمیق است. او می تواند به کارهای بسیاری غیر از کشتکاری و کشاورزی، مانند بافندگی یا سبد سازی دست بزند.
وضعیت امروز ما با اوضاع آن روزگاران متفاوت است. در کشورهای صنعتی، تقریبا هر کسی می تواند بخواند و بنویسد. ما همه آگاهیم که اعضای جامعه معینی هستیم، حداقل تا اندازه ای از موقعیت جغرافیایی آن در جهان، و از تاریخ گذشته آن آگاهی داریم. زندگی ما در تمام مراحل سنی پس از طفولیت از اطلاعاتی تأثیر می پذیرد که از طریق کتابها، روزنامه ها، مجلات و تلویزیون و … به دست می آوریم. ما همه فرایند تعلیم و تربیت رسمی را طی کرده ایم. کلمات چاپی، ارتباطات الکترونیکی، همراه با آموزش رسمی در آموزشگاهها و مدارس عالی اهمیتی بنیادی در شیوه زندگی ما دارند.
چنانکه آفاتی در فرایند آگاهی انسان ها در دورانِ پیشین وجود داشت، آسیب هایی نیز در روزگاران کنونی هست.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

دو شیوه ی زیست

در این جستارِ کوتاه می خواهم دو نگرش فلسفی و دو شیوه ی زیست متفاوت …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *