شمول نسبت چیزی است در تمام زمانها و اوقات چه آنکه ممتنع الانفکاک از موضوع باشد، مانند حکم به اینکه «هر انسانی حیوان است» و یا ممتنع الانفکاک نباشد مانند حکم به آنکه «هر فلکی متحرک است علی الدوام» که در قسم اول انفکاک حیوانیت از انسان ممکن نیست، و در قسم دوم انفکاک حرکت از فلک ممکن است و بنابراین دوام اعم از ضرورت است.
منبع: لغت نامه دهخدا؛ دوام
******
دوام: در منطق قديم، در مبحث قضايا، قضيه را از جنبه هاى مختلف تقسيماتى مى نمودند و از جمله تقسيم قضيه بود به حسب «جهت» يعنى كيفيت ارتباط محمول به موضوع، و از اين لحاظ، قضيه اقسام مختلفى پيدا مى كرد…از جمله آن قضايا قضيه «دائمه» است يعنى آن قضيه اى كه در وى حكم شده است به ثبوت محمول از براى موضوع دائماً و ابداً، مثل مواردى كه محمول خاصيت لا ينفكّ موضوع است و قدما براى مثال حركت فلك را ذكر مى كردند اما پيروان صدر المتألهين كه به حركت جوهرى قائل بودند چون جسم فلكى را كه موضوع حركت دورى فلك است به همراه همه اجسام ديگر متغير و متحرك به حركت جوهرى ذاتى مى دانستند از اين رو توضيح مى دادند كه موضوع «حركت فلكى» جسم مطلق آن است نه جسم خاص آن (رجوع شود به منظومه منطق سبزوارى در باب بيان عرض لازم و عرض مفارق).
ماترياليسم ديالكتيك مى گويد:
«از منطق جامد (منطق قديم) اعتقاد به ضرورى و دائمى بودن، به نتايج غلط مى رساند زيرا هر مفهومى جزئى از طبيعت و تحت تأثير تمام اجزاء ديگر طبيعت است و اجزاء طبيعت دائماً در تغيير و تبديل مى باشند، پس مفاهيم دائماً در حال تكاپو و تغيير مى باشند، پس هيچ مفهوم جامدى وجود ندارد.»
و نيز مى گويد:
«قضايايى كه در ذهن ما پيدا مى شود چون تصوير يكى از ارتباطاتى است كه اجزاء طبيعت با يكديگر دارند و آن ارتباطات آن به آن در تغيير مى باشند پس هيچ قضيه دائمى وجود ندارد و مخصوصاً اعتقاد به ضرورى و دائمى در منطق جامد انسان را به نتايج غلط مى رساند.»
چنانكه ملاحظه مى فرماييد خود ماترياليست ها بدون آنكه توجه داشته باشند، به دائمى بودن بعضى قضايا (ماده دائماً در حركت است) معترفند. در منطق قديم نيز بعضى از قضايا را دائمى مى دانستند نه تمام قضايا را.
منبع: اصول فلسفه و روش رئالیسم (پاورقی)