خانه / لغت نامه فلسفی (صفحه 19)

لغت نامه فلسفی

تاریخ فلسفه

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): [دورنمایی از تاریخ فلسفه: ] تاريخ فلسفه با تاريخ فكر بشر توأم است، لهذا نمى ‏توان يك قرن و زمان معين و يا يك منطقه و مكان معين را به عنوان مبدأ و منشأ اصلى پيدايش فلسفه در روى زمين معرفى كرد. بشر به …

ادامه نوشته »

انسان

شوپِنْهاور، آرتور (۱۷۸۸ـ۱۸۶۰)(Schopenhauer, Arthur): [انسان و هماهنگی: ] هر کس فقط می‌تواند با خود در هماهنگی کامل باشد، نه با دوست یا همسر خود، زیرا تفاوت های فردی و مزاجی هرچند اندک باشند، همواره به ناهماهنگی منجر می‌شوند. آرامش عمیق و حقیقی دل و راحت تمام عیار روح، که بعد …

ادامه نوشته »

خیر و شر

اِسْپینوزا، باروخ (۱۶۳۲ـ۱۶۷۷)(Spinoza, Baruch): به نظر می‌آید که «عقایدِ خرافی» چیزی را خیر می‌نامد که باعثِ درد است و چیزی را شرّ می‌نامد که موجبِ لذت است. اما، چنانکه قبلاً گفته‌ایم، جز آدمِ حسود هیچ‌کس از ناتوانی یا رنجِ من خوشحال نمی‌شود، زیرا هر چه از عاطفه‌ی لذت بیشتر برخوردار …

ادامه نوشته »

فلسفه

طباطبایی، محمدحسین (تبریز ۱۲۸۱ـ قم ۱۳۶۰ش): در جهان هستى كه داراى موجودات بسيار و پديده‏ هاى بی شمار بوده و ما نيز جزئى از مجموعه آنها مى‏ باشيم بسيار مى‏شود كه چيزى را راست و پا برجا پنداشته و موجود انگاريم و سپس بفهميم كه دروغ و بى‏ پايه بوده …

ادامه نوشته »

بی علم

اوحَدی مَراغِه‌ای (مراغه ح ۶۷۳ـ ۷۳۸ق): علم دل به جای جان باشد سر بی علم بدگمان باشد لغت نامه دهخدا (1377): بی علم؛ بی دانش. نادان.

ادامه نوشته »

اهل علم

علی (ع) (مکه ۲۳پ ق ـ کوفه ۴۰ق): لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْعِلْمِ حَمَلُوهُ بِحَقِّهِ لَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ مَلَائِكَتُهُ وَ لَكِنَّهُمْ حَمَلُوهُ لِطَلَبِ الدُّنْيَا فَمَقَتَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ هَانُوا عَلَيْهِ. [اگر بودى اين كه اهل علم برداشته بودند آنرا بحقّ آن هر آينه دوست مى ‏داشت ايشان را خدا و فرشتگان …

ادامه نوشته »

نصیرالدین طوسی

لغت نامه دهخدا (1377): نصیرالدین طوسی. [ ن َ رُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) (خواجه…) محمد بن فخرالدین محمدبن حسن، مکنی به ابوجعفر و ملقب به استادالبشر و عقل حادی عشر و خواجه، مشهور و معروف به خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه نصیر طوسی؛ از اعاظم رجال قرن …

ادامه نوشته »

طالب علم

اِخْوان‌الصَّفا (307): طالب علم نیازمند هفت خصلت می باشد: اول: سؤال و سکوت دوم: استماع (گوش دادن) سوم: تفکر چهارم: عمل به علم پنجم: طلب صدق از خویشتن (طلب الصدق من نفسه) ششم: کثرت ذکر و اینکه آن از نعمت های خداوند است. هفتم: ترك اعجاب به نفس و خضوع …

ادامه نوشته »

علم

بِیهَقی، ابوالفضل محمد بن حسین (۳۸۵ـ۴۷۰ق) ما را از علم خویش بهره دادی و هیچ چیز دریغ نداشتی تا دانا شدیم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 338). بی اجری و مشاهره درس ادب و علم دارد [بوحنیفه]. (تاریخ بیهقی ص 277). ما را صحبت افتاد با استاد بوحنیفه اسکافی و …

ادامه نوشته »

اتمیسم (atomism)

فرهنگ بزرگ سخن (1381): اتمیسم (atomism) [atomisme] 1. (فلسفه) نظریه ای که عالم ماده را مرکب از اتم ها یا ذرات ساده، تقسیم ناپذیر، و کوچک می داند. 2. (اِمص.،اِ) (جامعه شناسی) فردگرایی. دانش نامه دانش گستر (1389): “اتمیسم” یا “ذَرِّه‌باوری” (atomism) نظریه‌ای فلسفی و علمی که بنابر آن، واقعیت …

ادامه نوشته »