خانه / فلسفه دین / مسأله شرور و خدا

مسأله شرور و خدا

بسیاری دو گزاره زیر را متناقض دیده اند:
الف – خدایی وجود دارد.
ب – شروری در جهان وجود دارد.
به اعتقاد برخی این دو گزاره هم زمان نمی توانند درست باشند. صحت گزاره دوم دلیل بطلان گزاره اول است.
اپیکور این تناقض را چنین تشریح کرده است:
خدا می‌خواهد شرّ را از جهان بردارد، و نمی تواند، یا او می تواند و نمی خواهد، یا اینکه او نه قدرت دارد و نه می‌خواهد، و یا این که هم قدرت دارد و هم می خواهد.
اگر او می‌خواهد ولی قدرت ندارد این نشان ضعف و نقص اوست. نقص، مخالف با ذات خداوند است.
اگر او قدرت دارد، ولی نمی خواهد، این بد طینتی است و بدین سان مخالف ذات او. [خدا نمی تواند بد طینت باشد.] اگر او هیچ کدام از توانایی و خواستن را ندارد او هم ناتوان است و هم بد طینت، از این رو نمی تواند خدا باشد.
اگر هر دو را دارد که موافق با ذات خدا هم است پس چرا آنجا که بدی است از آن جلوگیری نمی کند؟
ممکن است جواب دهید: بدی نتیجه نابکاری و شرارت انسان است.
اما درباره شر های فرا انسانی پاسخ چیست؟ طاعونها طغیان می کنند و بچه های بی گناه در عذاب و رنجند.
ممکن است بگویید:
خوبی می تواند از شر ناشی شود.
اما آیا بدی بدی زیادتری به وجود نمی آورد؟
ممکن است بگویید: شر خوبی را در مدت طولانی پدید می آورد.
اما انسان می بایست در مدت کوتاهی زندگی کند.
ممکن است بگویید: بدی تمرین اخلاقی است.
اما چرا مردم بی گناه به تمرین احتیاج دارند؟
ممکن است بگویید: شرّ نا مطلوب است. اما یک نمونه اجتناب ناپذیر از بهترین جهان ممکن می باشد.
اما آیا خدا مسئول طرح این عالم نیست؟
ممکن است بگویید: آنچه ما شرّ می نامیم، واقعاً شر نیست، بلکه خوب است.
اما اگر هر چیزی خوب است و ما فکر می کنیم که بد است آیا خود این اشتباه یک شرّ نیست؟
ممکن است بگویید: وجود شر برای برجسته کردن خوبی ضروری است.
اما آیا خوب نیست که توانا خودش را سفارش نکند.

رجوع کنید به: نظریه عدل الهی (Theodicy)

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

نگاه فلسفی؛ ضرورتِ حیات انسانی (1)

مباحث خودم را ذیل سه مقوله دوگانه‌ی کل و جزء، علم و دین، ایمان (باور) …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *