ادراک

جرجانی، شرف الدین علی (استرآباد ۷۴۰ـ شیراز ۸۱۶ق):
ادراک بر دو معنی است:
1 -حاصل شدن صورت چیزیست پیش نفس ناطقه.
2 – تمثیل و حاضر کردن حقیقت چیزی است در ذهن بدون حکم بر اثبات یا بر نفی آن. و آنرا تصورگویند و اگر حکم بیاورند تصدیق نامند. (التعریفات)

محمد بن لاد دهلوی (قرن 9 یا 10):
در اصطلاح متصوفه ادراک بر دو نوعست:
اول ادراک بسیط و هو عبارة عن ادراک وجود الحق سبحانه مع الذهول عن هذا الادراک و عن ان ّ المدرک هو الوجود الحق سبحانه. و در ظهور حق سبحانه بحسب ادراک بسیط خفائی نیست زیرا که هرچه ادراک کنی اول هستی حق مدرک شود اگرچه از ادراک این ادراک غایب باشی از غایت ظهور، حق مخفی نماید. دوم ادراک مرکب و هو عبارة عن ادراک وجود الحق سبحانه مع الشعور بهذا الادراک و بان المدرک هو الوجود الحق. و اما ادراک مرکب که محل فکر خطا و صواب راست و حکم ایمان و کفر راجع به اوست و تفاصیل میان ارباب معرفت به تفاوت مراتب است. (مؤید الفضلاء)

تهانوی (م بعد از 1158):
در لغت لقاء و وصول است. و نزد حکما مرادف است مر علم را، به معنی صورت حاصله از چیزی نزد عقل اعم از اینکه آن شیئ مجرد یا مادّی، جزئی یا کلی، حاضر یا غائب باشد. و اعم از آنکه آن چیز حاصل باشد در ذات مُدرک یا درآلت او. و ادراک به این معنی شامل چهار قسم است، و آن عبارتست از: اِحساس، تخیل، توهم، و تعقل. و برخی از حکما ادراک را به احساس فقط اختصاص داده اند. و درین حال اخص ّ از علم باشد به معنی مذکور و قسمتی از آن، چنانچه در بحر الجواهر و شرح طوالع ذکر شده و نیز درشرح تجرید. (کشاف اصطلاحات الفنون)

غیاث الدین محمد بن جلال الدین بن شرف الدین رامپوری (هند قرن 13):
دریافتن اشیاء غیر محسوس. (غیاث اللغات)

نَفیسی، علی‌اکبر (کرمان ۱۲۶۳ـ تهران ۱۳۴۲ق):
ادراك‏: (edr k) م. ع. ادركه ادراكا: در رسيد او را. و ادرك الغلام: بالغ گرديد آن كودك. و ادرك التمر: رسيده شدن آ خرما. و ادرك الشيى: رسيد وقت آن چيز.
و منتهى شد و فانى گرديد آن چيز. و ادركته ببصرى: ديدم او را. و ادرك الثمن‏ المشترى: ملزم شد مشترى آن ثمن را.
ادراك‏: (edr k) ا. پ.- مأخوذ از تازى- دريافت و فهم. و دانش و شعور و هنگ و عقل و آگاهى. و هوش و فراست. و اطلاع و احاطه. و مهارت. و قوه مدركه. و اكتساب و تحصيل. و رسيدگى.
ادراكات‏: (edr k t) ج ا. پ.- مأخوذ از تازى- دريافتها و آگاهيها. و ادراك‏ها. (فرهنگ نفیسی)

مُطهّری‌، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش):
مجموع ادراكات و مفاهيم ذهنى در نظر فيلسوف سه دسته مهم را تشكيل مى ‏دهند:
(1) «حقايق» يعنى مفاهيمى كه در خارج مصداق واقعى دارند.
(2) «اعتباريّات» يعنى مفاهيمى كه در خارج مصداق واقعى ندارند لكن عقل براى آنها مصداق اعتبار مى‏ كند يعنى چيزى را كه مصداق واقعى اين مفاهيم نيست مصداق فرض مى‏ كند؛ … براى آنكه خواننده فى الجمله بتواند ادراكات حقيقى را از ادراكات اعتبارى تميز دهد مثال ساده‏ اى ذكر مى‏ كنيم:
مثلًا اگر از هزار نفر سرباز يك فوج تشكيل داده شود هر يك از سربازها يك جزء از اين فوج به شمار مى‏ رود و خود فوج عبارت است از مجموع نفرات. نسبت هر فرد به مجموع نسبت جزء به كل است. ما هم هر يك از افراد را ادراك مى‏ كنيم و درباره آنها حكم هاى مختلفى مى‏ نماييم و هم مجموع آنها را كه «فوج» ناميده ‏ايم و درباره آن نيز حكم هاى مخصوصى مى‏ نمائيم.
ادراكات ما نسبت به افراد، ادراكات حقيقيه است زيرا مصداق واقعى خارجى دارد و اما ادراك ما نسبت به مجموع، اعتبارى است زيرا «مجموع» مصداق واقعى ندارد، و آنچه واقعيت دارد هر يك از افراد است نه مجموع.
(3) «وهميّات» يعنى ادراكاتى كه هيچ گونه مصداقى در خارج ندارند و باطل محض مى‏ باشند، مثل تصور غول و سيمرغ و شانس و امثال آنها. (پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم)

دانش نامه دانش گستر (1389):
اِدراک: (در لغت به‌معنی دریافتن و رسیدن) در اصطلاح فلسفه، وصول عاقل به ماهیت معقول. بحث ادراک از مهم‌ترین مباحث فلسفی قدیم و رکن اساسی فلسفه‌های معاصر است. در فلسفۀ گذشته چون نفس انسانی دارای چهار قوۀ عاقله، متخیله، متوهمه، و حسیه دانسته می‌شد، ادراک در همین چهار مرتبه اعتبار می‌شد. در ادراک حسی، ماهیت امر خارجی، با حفظ محاذات و نسبت خارجی، با وجود ذهنی آن در نزد ادراک‌کننده اعتبار می‌گردد و در ادراک خیالی بدون محاذات و نسبت خارجی. در ادراک وهمی، معنی برگرفته از ادراک حسی به‌نحو جزئی در نزد نفس اعتبار می‌گردد و در ادراک عقلی همین معنی به‌نحو کلی ملاحظه می‌شود. در این میان نکتۀ قابل تأمل آن است که آیا در حصول صورت ادراکی، صرفاً مُدرِک (عاقل) با مُدرَک (معقول) نسبتی اضافی می‌یابد و یا کیفیتی به مدرِک افزون می‌شود و یا مُدرَک در نزد مُدرِک حضور می‌یابد. ملاصدرا، به‌خلاف رأی متکلمان و بیشتر فلاسفه معتقد است که بنابر اتحاد عقل و عاقل و معقول، معقول بالذات در نزد عاقل حاضر می‌شود و این حضور حتی در ادراک حسی، در گرو واهب‌الصور است که صورتی مطابق با معلوم خارجی بر اساس شرایط و مُعدّات ایجاد می‌کند.

همچنین ببینید

لغت نامه: وجود

فاضل تونی، محمدحسین (تون ۱۲۵۱ـ تهران ۱۳۳۹ش): حقيقت وجود گاه به معناى مصداق مقابل مفهوم …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *