خانه / انسان شناسی / نظریه رشد اخلاقی کلبرگ

نظریه رشد اخلاقی کلبرگ

مقدمه:
“لارنس کلبرگ”[1]، سطوح و مراحل “رشد اخلاقی انسان” را تبیین کرده است. منظور از “رشد اخلاقی”[2] شکل گیری و بلوغ حس “درست و غلط/خوب و بد” در کودکان در سیر طبیعی “رشد شناختی”[3] است.[4] گویا احساسِ “حیاء و شرم” نیز در انسان، در آغاز این مرحله پدیدار می شود. کلبرگ، از مراحل شش گانه “رشد اخلاقی” سخن می گوید، و معتقد است که این شش مرحله در سه سطح واقع می شود: سطح پیش عرفی، سطح عرفی و سطح پسا عرفی.[5]

سطح 1: اخلاق پیش عرفی[6]
اخلاق پیش عرفی، اولین سطح “رشد اخلاقی” است که تقریباً تا سن 8 سالگی ادامه دارد. در این سطح، کودکان “اقتدار”[7] و  “کد اخلاقی”[8] دیگران را می پذیرند. [9] منظور از “کد اخلاقی” مجموعه ای مکتوب، رسمی و منسجم از قوانین اخلاقی است، که توسط یک فرد یا گروهی از مردم پذیرفته شده است.[10]
اخلاق پیش عرفی زمانی است که مردم از قوانین پیروی می کنند زیرا نمی خواهند در دردسر بیفتند، یا می خواهند پاداش بگیرند. این سطح از اخلاق، بیشتر بر اساس آن چیزی است که “افراد دارای اقتدار و مرجع”[11] مانند والدین یا معلمان به شما می گویند انجام دهید نه آنچه شما فکر می کنید درست یا غلط است. اقتدار، خارج از فرد است و کودکان اغلب بر اساس پیامدهای فیزیکیِ اعمال، تصمیمات اخلاقی می گیرند.
مثلاً اگر عملی منجر به مجازات شود، باید بد باشد: اگر منجر به پاداش شود، باید خوب باشد. بنابراین، افراد در این سطح هنوز احساس شخصی خود را از درست و غلط ندارند. آنها فکر می کنند که چیزی خوب است که به خاطر آن پاداش بگیرند، و چیزی بد است که به خاطر آن مجازات شوند. به عنوان مثال، اگر به خاطر رفتارتان شیرینی بگیرید، فکر می کنید خوب بودید؛ ولی اگر به خاطر بدرفتاری سرزنش می شوید، فکر می کنید بد بوده اید. در سطح پیش عرفی، کودکان “کد اخلاقی” شخصی ندارند. به جای آن، تصمیمات اخلاقی بر اساس معیارهای بزرگسالان و پیامدهای پیروی یا زیر پا گذاشتن قوانین آنها شکل می گیرد.
مرحله ی 1: جهت گیری اطاعت و مجازات
“کودک/فرد”ی خوب است که از تنبیه شدن خودداری کند. اگر فردی تنبیه شود، حتماً اشتباه کرده است.
مرحله 2: فردگرایی و مبادله
در این مرحله، کودکان متوجه می شوند که تنها یک دیدگاه درست توسط اشخاص دارای اقتدار و مرجع ارائه نشده است. افراد مختلف دیدگاه های متفاوتی دارند.

سطح 2: اخلاق عرفی
اخلاق عرفی، مرحله نوجوانی رشد اخلاقی است. این سطح بر روی هنجارهای اجتماعی و انتظارات بیرونی برای تشخیص درست از نادرست متمرکز است، و اغلب مبتنی بر “سنت”[12]، “رویه‌های فرهنگی”[13] یا “کدهای رفتاری تعیین‌شده”[14] است.
ما، در سطح عرفی (بیشتر در نوجوانی و بزرگسالی)، “استاندارد های اخلاقی”[15] را درونی می کنیم. این استانداردها، الگوهای عملکردی و نقشی بزرگسالی است که مورد ارزیابی قرار گرفته است. “استاندارد اخلاقی” به هنجارهایی اشاره دارد که در ذهن جامعه و ما جای گرفته اند. این هنجارها درباره انواع رفتارهایی است که می شناسیم، و متضمن این معنی هستند که کدام یک از آنها از نظر اخلاقی قابل قبول اند، و کدام یک از نظر اخلاقی قابل قبول نیستند.[16]
در این سطح، اقتدار، درونی می شود، و دیگر مورد تردید قرار نمی گیرد. استدلال بر اساس هنجارهایِ گروهی است که فرد به آن تعلق دارد.[17] برای مثال اگر از کسی که در این سطح است بپرسند که چرا این گونه رفتار می کنی، یا چرا فکر می کنی این رفتار خوب است، یا فلان رفتار بد است، می گوید: مردم چنین می کنند، یا چنین می گویند…
یک سیستم اجتماعی که بر مسئولیت‌های روابط و نظم اجتماعی تأکید دارد، مطلوب تلقی می‌شود و باید بر دیدگاه ما نسبت به “درست و غلط” تأثیر بگذارد. بنابراین، افرادی که از اخلاق عرفی پیروی می کنند، معتقدند که پیروی از قوانین و انتظارات جامعه برای حفظ نظم و جلوگیری از مشکلات مهم است. به عنوان مثال، امتناع از تقلب در آزمون، بخشی از اخلاق عرفی است زیرا تقلب می تواند به سیستم دانشگاهی آسیب برساند، و مشکلات اجتماعی ایجاد کند.
مرحله 3: روابط بین فردی خوب
“کودک/فرد”ی خوب است که توسط دیگران به عنوان یک فرد خوب دیده شود. بنابراین، پاسخ ها مربوط به تأیید دیگران است.
مرحله 4: قانون و اخلاق نظم
“کودک/فرد”، از قوانین گسترده تر جامعه آگاه می شود، بنابراین قضاوت ها مربوط به اطاعت از قوانین برای اجرای قانون و اجتناب از جرم است.

سطح 3 : اخلاق پسا عرفی
اخلاق پسا عرفی سومین سطح رشد اخلاقی است و با درک فرد از “اصول اخلاقِ جهانی”[18] مشخص می شود. [19] برای مثال: احترام به “کرامت و منزلتِ”[20] افراد یکی از اساسی ترین و جهانی ترین اصل اخلاقی در سراسر مرزهای جغرافیایی و فرهنگی است. این، می تواند پایه و اساسِ فلسفی بسیاری از اصول اخلاقی دیگر را فراهم کند.[21]
اخلاق پسا  عرفی زمانی است که مردم بر اساس آنچه که فکر می کنند درست است تصمیم می گیرند، و صرفاً از قوانین جامعه پیروی نمی نمایند. این بدان معناست که افراد در این سطح از اخلاق، اصول و ارزش‌های اخلاقی خود را دارند و فقط آنچه را که جامعه به آنها می‌گوید انجام نمی‌دهند. در این سطح، مردم به این فکر می کنند که چه چیزی منصفانه است، چه چیزی عادلانه است و چه ارزش هایی مهم است. آنچه از نظر اخلاقی در هر موقعیت معینی قابل قبول تلقی می شود با توجه به این اصول مشخص می شود. آنها همچنین به این فکر می کنند که چگونه انتخاب هایشان ممکن است بر دیگران تأثیر بگذارد و سعی می کنند برای همه، نه فقط خودشان، تصمیمات خوبی بگیرند. [22] این افراد، در تصمیم ها و انتخاب های خود، صلاح و فساد دیگران را رعایت می کنند، و از خود می پرسند که آیا این انتخاب من به دیگران آسیب می زند، یا نه؟ آیا این انتخاب من وضعیت جسمی و روانی دیگران را بهبود می بخشد یا نه؟ پاسخ این سؤال ها مبنای انتخاب آنان می گردد.
ارزش ها[23]، انتزاعی و نامشخص هستند، اما ممکن است شامل موارد زیر باشند: حفظ جان به هر قیمتی و اهمیت کرامت انسانی. “قضاوت فردی”[24] مبتنی بر “اصول خود انتخابی”[25] است، و استدلال اخلاقی مبتنی بر “حقوق فردی”[26] و “عدالت”[27] است. به گفته کلبرگ، این سطح از استدلال اخلاقی معمولا کمتر از حد ِّکافی وجود دارد. فقط 10 تا 15 درصد قادر به تفکر انتزاعی لازم برای مرحله 5 یا 6 (اخلاق پسا عرفی) هستند. یعنی اکثر مردم دیدگاه های اخلاقی خود را از اطرافیان خود می گیرند و تنها یک اقلیت به “اصول اخلاقی”[28] برای خود فکر می کنند.
مرحله 5: قرارداد اجتماعی و حقوق فردی
در این مرحله، “کودک/فرد” متوجه برخی از تعارض ها و تضادها و تناقض ها، می شود، و در می یابد ممکن است گاهی، “وظایف/قوانین”ی که به نفع بیشتر افراد جامعه است، مخالف با منافع افرادِ خاصی عمل کند. مسائل همیشه واضح نیستند. به عنوان مثال، در معضل هاینز، حفاظت از زندگی مهمتر از نقض قانون در برابر سرقت است.[29]
مرحله 6: اصول جهانی
افراد در این مرحله مجموعه ای از دستورالعمل های اخلاقی خود را ایجاد کرده اند که ممکن است با قانون مطابقت داشته باشد یا نداشته باشد. اصول برای همه اعمال می شود. به عنوان مثال، حقوق بشر، عدالت و برابری. فرد آماده خواهد بود تا برای دفاع از این اصول اقدام کند؛ حتی اگر فرایندِ این دفاع ها به معنای مخالفت با بقیه افراد جامعه باشد. و تبعاتی مانند عدم تأیید دیگران، [انزوا] و یا زندان داشته باشد. کلبرگ مطمئن نبود که [حتی] افراد کمی به این مرحله رسیده باشند.

پی نوشت ها:
[1] – Lawrence Kohlberg
[2] – moral development
[3] – cognitive development
[4] – Oxford Dictionary of Psychology
[5]Kohlberg, Lawrence; Charles Levine; Alexandra Hewer (1983). Moral stages : a current formulation and a response to critics. Basel, NY: Karger.
[6] – Preconventional Morality
[7] – authority
[8] – moral code
[9] – https://www.simplypsychology.org/kohlberg.html
[10] – Wikitionary
[11] – authority figures: شخصی که اقتدار واقعی یا ظاهری او بر دیگران الهام‌بخش یا خواستار اطاعت و تقلید است: والدین، معلمان، و افسران پلیس، شخصیت‌های مرجع سنتی برای کودکان هستند.
[12] – tradition
[13] – cultural practices
[14] – established codes of conduct
[15] – moral standards
[16] – https://sevenpillarsinstitute.org › glossary › moral-standard
[17] – https://www.simplypsychology.org/kohlberg.html
[18] – universal ethical principles
[19] – https://www.simplypsychology.org/kohlberg.html
[20] – dignity
[21] – https://www.ucc.ie
[22] – https://www.simplypsychology.org/kohlberg.html
[23] – Values
[24] – Individual judgment
[25] – self-chosen principles
[26] – individual rights
[27] – justice
[28] – ethical principles
[29] – همسر هاینز در اثر نوع خاصی از سرطان رو به مرگ بود. پزشکان معتقد بودند داروی جدیدی ممکن‌است نجاتش‌دهد. این دارو توسط داروسازی محلی کشف شده‌ بود. هاینز به‌شدت سعی‌داشت مقداری از آن‌را خریداری‌کند. اما داروساز ده‌ برابر پولی را که برای دارو هزینه کرده ‌بود، طلب ‌می‌کرد. این خیلی بیشتر از مقداری بود که هاینز می‌توانست تهیه‌کند. هاینز پس از دریافت کمک‌هایی از دوستان و خانواده‌اش، تنها توانست نیمی از پول را فراهم‌آورد. او به‌داروساز گفت همسرش درحال مرگ است. و درخواست‌کرد یا دارو را به او ارزانتر بفروشد یا به‌وی اجازه‌دهد مابقی پول را بعداً بپردازد. داروساز پیشنهاد هاینز را رد کرد و گفت دارو را کشف‌کرده و می‌خواهد از آن پول به‌دست آورد. شوهر که از نجات جان همسرش فرومانده‌بود، شب بعد به‌زور و غیرقانونی وارد داروخانه شد. و دارو را دزدید. لارنس کلبرگ مجموعه‌ای از سوالات زیر را ارائه‌می‌کند:
۱.آیا هاینز باید دارو را بدزد؟
۲.اگر هاینز همسرش را دوست‌نداشت، ممکن‌بود چیزی تغییرکند؟
۳.اگر بیمار موردنظر یک شخص بیگانه یا غریبه بود، هیچ‌گونه تغییری در این اتفاق به‌وجود می‌آمد؟
۴.اگر زن فوت‌می‌کرد، پلیس می‌بایست داروساز را به‌جرم قتل بازداشت‌می‌کرد؟

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *