شوپنهاور (۲)

[1 – متافیزیک]
شوپنهاور فیلسوفی است که هنوز به متافیزیک باور دارد. اما متافیزیک او بی خانمان است چنان که خود او در کودکی بی خانمان بود و غم غربت[1] داشت.[2] در متافیزیک شوپنهاور، رنج و ادبار و مرگ و ملال نقش اصلی را ایفا می کنند. برای رهایی از این رنج و ملال چه باید کرد؟ آیا شوپنهاور به عالم پس از مرگ باور داشت؟ به بهشت و جهنم و شراب طهور چه طور؟ هرگز. به تناسخ چه طور؟ فکر نمی کنم. این جهان هم چنان که ادیان توصیف کرده اند برایش، چندان احسن و دلربا نبود. پس یا باید خودکشی کنیم چنان که آلبرکامو می گوید تا اندکی به زندگی معنی بدهیم و نیز اندکی اراده ی خودمان را تحقق ببخشیم یا رواقی گری پیشه کنیم و در پایان زاهد بشویم. زاهد کسی است که بانخواستن به انکار اراده می پردازد. [3]بدین سان مانند یک ابرمرد رستگار هم خواهیم شد. در فلسفه شوپنهاور هنوز نوعی از جاودانگی سکولار هست. مرگ برای ما ترس انگیز است چون اکنون ما را به هم می ریزد اگر نوعی از جاودانگی باشد حتما «اکنون ما» هم جاودانه می شود چیزی که می توان آن را اکنون های همیشگی نامید. [4] همان که بودا می گفت: اتمن در برهمن[5] فنا می شود.

[2 – اخلاق]
بحث اراده، شوپنهاور را به فلسفه ی اخلاق هم می کشاند. اما نه به شکلی که فضیلت باوران و هنجار گرایان و پراگماتیست ها بدان می پرداختند. شوپنهاور دراین جا باز پنجه در پنجه ی کانت می افکند و فلسفه ی اخلاق او را به نقد می کشد. کانت فیلسوف خوش باوری است که به ما می گوید: هر فعلی که انجام می ‌دهید فکر کنید اگر تبدیل به هنجارکلی شود چه می شود. مثلا اگر می خواهید دزدی کنید یا دروغ بگویید فکر کنید اگر همه دزدی کنند یا دروغ بگویند جهان چگونه می شود؟ البته انسان ها چنان که کانت فکر می کرد همیشه عقلانی و منطقی فکر نمی کنند. تامس نیگل درکتاب کم حجم خود به نام «این ها همه یعنی چه؟» فصلی دارد به نام درست و نادرست. می گوید: فرض کنید که درکتابخانه ای کار می کنید دوستی از شما می خواهد یک کتاب مرجع را دزدکی از کتابخانه خارج کند چه عاملی باعث می شود تا به او کمک نکنید؟
اخلاق فضیلت می گوید: این کار رذیلت را در ما افزایش می دهد.
اخلاق وظیفه می گوید: اگر همه این کار را کنند سنگ روی سنگ بند نمی شود.
اخلاق پراگماتیستی می گوید: فقدان کتاب مرجع دریک کتابخانه باعث می شود کسانی که بدان نیاز دارند بی بهره شوند.
کدام‌ یک از این سه دیدگاه می تواند مانع دزدیده شدن کتاب مرجع شود؟ شاید هیچ کدام. تامس نیگل می گوید: در انسان انگیزه های گوناگونی وجود دارد که محرک عمل و توجیه گر اخلاق هستند.[6]مشکل کانت فقط این نبود که به ما می گفت: هیچ کسی به نومن دسترسی ندارد بلکه مشکل دیگرش این بود که به گفته ویتگنشتاین مدام می گفت: تو باید… تو نباید….
شوپنهاور و نیچه هر دو دریافته بودند این نوع اخلاقیات[7] و فلسفه ی اخلاق[8] همه‌ جا کار نمی کند. تازه اگر مانند شوپنهاور باور داشته باشیم که خصلت های بشری اصلا تغییر نمی کنند وضع بدتر هم می شود.[9]

[3 – فلسفه هنر]
شوپنهاور با فلسفه ی هنر کانت هم در می افتاد. کانت فیلسوفی است که در همان گام نخست زیبایی را از والایی جدا می کرد. این گل آفتابگردان برایم زیباست ولی موج دریا چه طور؟ گردباد چه طور؟ ستیغ کوهها چه طور؟ این ها والا هستند  زیرا باشکوه خود درما، ترس ایجاد می کنند. والایی هم انواع دارد. کانت، والایی دینامیکی را از والایی ریاضیاتی جدا می کرد. برج ایفل و اهرام ثلاثه و کلیسای جامع سنت پل که به دست بشرساخته شده حیرت انگیزند همان طور که توفان و گردباد طبیعی، حیرت انگیزند. شوپنهاور چرا این ها را مرور می کند؟ او این حرف‌ها را می زند تا مثل همیشه بگوید: امر والا باعث می شود ما تسلیم و بی اراده شویم.[10]

[4 – زنان]
حالا می رسیم به دیدگاه شوپنهاور درباره زنان. قبلا از پاتریک گاردینر نقل کردیم که شوپنهاور عقل را غیر مولد و مونث می دانست.[11] در این کلام طعن و تعریضی به زنان هم نهفته بود. جولیان یانگ بر این نکته تأکید بیشتری می کند. او می گوید: شوپنهاور معتقد است که زنان مناسب آنند که پرستار باشند یا دوران کودکی مان ‌را سرپرستی کنند زیرا خودشان مانند کودک کوچک ‌وسطحی اند.[12] کانت و شوپنهاور و نیچه هرسه دیدگاه‌های به غایت ارتجاعی نسبت به زن و ذات زن داشتند. چرا فیلسوفان بزرگی مانند کانت و شوپنهاور و نیچه وقتی مفاهیم بنیادین تفکرشان را می نوشتند زنان را از آن مفاهیم، بی بهره و بیگانه می پنداشتند؟ مثلا نیچه آیا حاضر بود ابرمرد خود را یک‌ زن بپندارد؟ کانت و شوپنهاور که از تفاوت نابغه با مستعد حرف می زدند آیا حاضر بودند یک نابغه ای هم از میان زنان برگزینند؟ این بحث دراز دامن است.
با سخن ولتر این سخن را به پایان می رسانم: امتیاز نابغه ی راستین به ویژه نابغه ای که راهی نو می گشاید این است که معصومانه اشتباهات بزرگی مرتکب می شود.[13]

پی نوشت ها:
[1] – homesickness
[2] – جولیان یانگ، شوپنهاور / ۲۵
[3] –  همان / 266
[4] – همان / 242
[5] – Brahman
[6] – توماس نیگل، این ها همه یعنی چه / ۸۴
[7] – morality
[8] – ethicists
[9] – جولیان یانگ / ۲۲۸
[10] – همان / 166
[11] – شوپنهاور / ۱۱۱
[12] – جولیان یانگ / 87
[13] – پاتریک گاردینر، شوپنهاور /۳۰۲

مجتبی بشردوست

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *