در جایی بودم. دوستی درباره فردی سخن می راند، و بر سبیلِ طعن می گفت: «او هر آنچه را خوانده باور کرده است.» این سخن مرا در سکوت و حیرت فرو برد. دست کم دو معنی می شد از این استنباط کرد: اول – او هر آنچه را می خواند، …
ادامه نوشته »به بهانه «مست عشق» (۲)
«مست عشق» داستان خطی و سرراستی ندارد و با فلشبکهای شرحهشرحه، به جای آغاز، از پایان حکایت میشود و…
به بهانه «مست عشق» (1)
پل ریکور میگفت: «بعضی از ملتها دچار تورم خاطرهاند» (به نقل از دکتر بشردوست،سودای حقیقت) و اگر ما…
مشاوره فلسفی
کسی که راه خرد را در پیش نگیرد، سالم و صالح و بسامان نمی شود، و کسی که راه علم را نپوید، به مرتبه عق…
“می باشد” یا “است”؟!
در هر زبانی، کلماتی وجود دارد که حاکی از مفهومِ “وُجود” و “هستی” است. این کل…
به بهانه نقد «کبوتر طوقدار» ۲
از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، میگوید:حاکمان در عرصه حکومت، همیشه بر…
نوشته های تازه
جایگاه فقه در فلسفه و حکمت اسلامی
دانش فقه را به دو طریق می توان با فلسفه مربوط دانست. از این رو جایگاه فقه، در فلسفه و حکمت اسلامی در دو بخش تبیین می شود: بخش اول: فیلسوفان اسلامی حکمت و فلسفه را به: “علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر” تعریف می کردند، و …
ادامه نوشته »شَک گرایی (scepticism/skepticism)
شَکگرایی (scepticism/skepticism) یا شکاکیّت مکتبی فلسفی است، که به دست پیرون الیسی (Pyrrho of Elis) در قرن ۴ ق.م در یونان بنیاد شده است. سوفسطائیانی همچون پروتاگوراس (Protagoras) و گورگیاس (Gorgias) از پدران این آیین بودند که در برابر تناقضهای موجود در فلسفهها، امکان دستیابی به حقیقت و یقین ما …
ادامه نوشته »سؤال / پرسش
برای انسان در سطح گسترده ای مسأله طرح می شود. سؤال، از ابهامات موجود در یک شیئ بر می خیزد. سنخ این ابهامات قابل احصاء است. می توان آنها را شمرد. وقتی با یک شیئ مبهمی مواجه می شویم می توانیم بپرسیم: این چیست؟ / آیا هست؟ بدین معنی که …
ادامه نوشته »جهان / عالم؛ کلمه عالم
«عالَم» اسم جمع است، و مفردی از لفظش ندارد. جمع آن «عالمين» می آید. در مبدأ اشتقاق این کلمه دو قول وجود دارد: قول اول: مشتق از عِلم (دانایی) است. مبتنی بر این مبدأ اشتقاق، کلمه «عالم» را می شود چند گونه معنی کرد: الف – فیض کاشانی می گوید: …
ادامه نوشته »اخلاق؛ علم اخلاق؛ علم اخلاق از دیدگاه “طاش کبری زاده”
علم اخلاق شاخه ای از فلسفه عملی به حساب می آید. دیگر فروع این شاخه «تدبیر منزل» و «سیاست مدن» می باشد. “طاش كبرى زاده” (م 968) در کتاب “مفتاح السعادة و مصباح السيادة” در تعریف علم اخلاق می نویسد: «هو علم يُعرَفُ منه أنواع الفضائل.» [آن دانشی است، که …
ادامه نوشته »