خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / حمد (14)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 4 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (14)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 4 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (14)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 4 شرح اسفار ملاصدرا – 1394/08/16
مدرس: مسعود تلخابی

کسی که فاقد “عقل” است، یعنی “عاقل” به شمار نمی آید و در “مقام عقل” نیست، نمی تواند به “مقام حمد” رسد. او “عشق حقیقی” را نیز در نمی یابد. کسانی که این سه را ندارند نمی توانند وارد “حکمت متعالیه” شوند. تا مثلث زیر در وجود کسی محقق نشود از حکمت متعالیه بی بهره خواهد یود.

عقل و عشق حقیقی، همراه با “معرفت” در کنار هم قرار می گیرند. معرفت این دو را به هم پیوند می زند. شما به یک وادی و قلمرویی از شناخت وارد می شوید که عشق و عقل دخیل اند؛ معرفتی حاصل می شود که حمد هم آن جا تحقق پیدا می کند. برای فهم و درک حکمت تألهی برخی مقدمات ضروری است. به حکمت بحثی کاری نداریم؛ مثلا شما می توانید شفاء را بدون این ها بخوانید ولی برای درک و فهم حکمت متعالیه این ها ضرورت دارد، یعنی ما بایستی به شناخت کافی از این امور برسیم.
تعبیر دیگری از این بگویم؛ خدا را در نظر آورید، بعد اسماء حسنی، بعد موجودات آفریده می شوند. موجودات که آفریده می شوند، این موجودات مظهری از اسماء حُسنی اند و از این حُسْنِی که در اسماء حسنی هست، برخوردارند یعنی کلیه موجودات متصف به حُسن اند؛ از شروط اساسی اش همین است، این که کلیه موجودات متصف به حُسن اند؛ «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»، زیبایی همدوش خلقت است. یک بُعدی که این قضیه دارد، این است که این حُسن سر تا سری است؛ این حُسن علاوه بر این که خود حُسن است، بیان گر حُسن کس دیگری هم هست؛ زیبا هستند و بیان گر زیبایی “الله” هم است؛ انسان این زیبایی را که درک می کند، نه تنها زیبایی جهان، زیبایی خود، بلکه تبیین زیبایی آن ها از زیبایی خداوند را هم درک می کند؛ همین طور تبیین زیبایی خدا توسط خودش را هم درک می کند و این ادراکاتی که در وجود او صورت می گیرد، حمد را به وجود می آورد و این ادراکات همگی به واسطه عقل حاصل می شوند؛ فرد این ادراکات را زمانی می تواند درک کند که به مقام عقل رسیده باشد و وقتی به مقام عقل رسید، به مقام حمد هم رسیده است؛ وقتی که به مقام حمد رسید، به مقام عشق هم رسیده است؛ آن وقت عشق، عقلانی ترین کار می شود، نه این که عقل ستیز ترین کار که ما در عقول جزئی مصلحت جو و معاشی می بینیم. بنابر این در این جا هم به طریق عقلانی تری می شود آن مثلث مذکور را اثبات کرد.
“عقول جزئی مصلحت جو” نه تنها عشق را بر نمی تابد، بلکه با “عقل کلی حقیقت نگر و حقیقت مدار” هم بر سر جنگ است. عقل معاش و عقل مصلحت جو، همواره به دنبال مصالح جزئی خودش در این دنیا است. ما به چه کسی در این دنیا عاقل می گوییم؟
ما انسان ها دو گونه می توانیم زندگی کنیم:
گونه اول: حقیقت محور
گونه دوم: دنیا محور
زندگی دنیا محور آن حیاتی است که بر پایه “کسب و اکتساب دنیا” و”حفظ آن” بنا شده است. این زندگی را این دو هدف و غایت جهت می دهند. در راستای رسیدن به این دو هدف هرکاری رواست. اگرچه قتل باشد، دروغ باشد، دزدی باشد و …
زندگی دوم بر پایه حق استوار است. صاحب زندگی رفتارهایی را انتخاب می کند که متصف به حق و حقیقت باشد. اگرچه دنیایی را از دست بدهد. حتی اگر جان خود را از دست دهد.
این دو زندگی همواره در تعارض نیستند. گاهی به تعارض می رسند. آدمی را سر دو راهی می گذارند: حق را انتخاب کنم یا دنیا را؟
کدام عاقلانه است؟
اهل دنیا انتخاب دنیا را عاقلانه می دانند، و اهل حقیقت انتخاب حق را. پیامبر (ص) و ائمه (ع) از سردمداران اهل حقیقت اند. زندگی ایشان پر است از این دو راهی و پر است از ترجیح حقیقت بر دنیا. وقتی از مقام عقل سخن می گوییم، به همین موضع نظر داریم.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *