خانه / تعلیم و تربیت / حمد (19)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 5 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (19)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 5 شرح اسفار ملاصدرا

حمد (19)؛ گزیده ای از مباحث جلسه 5 شرح اسفار ملاصدرا- 1394/08/23

مدرس: مسعود تلخابی

در حمد خداوند، برای انسان سه نوع حمد می توانیم مطرح کنیم؛ چنان که حمد از ناحیه خداوند هم سه گونه بود، حمد از ناحیه بشر هم سه گونه است:
1) فعلی: که ما با کارمان حامد خداوند باشیم؛ آن کار هایی که دلالت بر صفات بزرگی خداوند دارد، [انجام دهیم].
2) قولی: این که با سخن [حمد بگوییم]، مثل «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» گفتن، مثل «اللَهُ نُورُ السَّمَاوَات» گفتن، این ها همه حمد قولی خداوند است.
3) حالی: حمد حالی خداوند، اتصاف به اوصاف الهی است که با تعین آن اوصاف در وجودمان می توانیم به آن مقام نائل بشویم.
دو تا جمله نقل کنم، یکی از تأویلات عبدالرزاق کاشانی و دیگری از میرداماد؛ در تأویلات عبدالرزاق کاشانی درباره همین «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» آمده است: «فسبح بالتجريد عن عوارض الصفات المتعلقة بالمادة لتكون منزِّهاً لله تعالى بلسان الحال، حامداً لربك بالاتصاف بالصفات الكمالية لتكون حامداً لنعم تجليات صفاته بأوصافك»؛ می گوید: تسبیح کن خداوند را با مجرد شدن یا مجرد کردن خود از عوارض صفاتی که به ماده متعلق است یعنی از اوصاف بشری به در آی تا خداوند را به زبان حال تنزیه گویی؛ حمد کننده باشی برای پروردگارت، با اتصاف به صفات کمالی، تا باشی حمد کننده برای نعمت های تجلیات صفات او با اوصاف خودت؛ یعنی هر چقدر به اوصاف ربوبی متصف بشوی با اوصافت، اوصاف الهی را حمد کرده ای و بیان کرده ای.
میرداماد در قبسات می گوید: «فأفضل مقامك في الحمد، أن تجعل قِسطَك مِن حمدك لبارئك قُصْيا مرتبتك المُمكنة مِن الاتّصاف بكمالات الوجود، كالعلم والحكمة والعدل والجود، فيكون جوهر ذاتِك حينئذ أجمل الحمد منك لبارئك الوهّاب سبحانه. فإنك إذن، تنطق بلسان حال كلّ صفة مِن تلك الصفات، إنّها فيك ظلّ صفته سبحانه و فَیضُ جُودِه و صُنع هِبَتِه، و إنّه جَلّ سلطانه بحسب نفس ذاته في تلك الصفة على أقصى المراتب الكمالية. فقد ذكرنا في سدرة المنتهى و في المعلّقات على زبور آل محمد علیهم السلام»؛ فاضل ترین مقام تو در حمد، این است که قرار دهی بهره خودت را از حمدت به آفریننده ات، دورترین مرتبه ممکن خویش از اتصاف به کمالات وجود، مانند علم و حکمت و عدل و جود؛ یعنی به این کمالات متصف بشوی؛ پس در این حالت، جوهر ذات تو زیباترین حمد است از ناحیه تو به پروردگارت؛ پس تو در این صورت، سخن می گویی به زبان حال؛ هر صفتی از آن صفات را به زبان حال بیان می کنی؛ زیرا در تو است سایه صفات خداوندی و فیض جود او، و صنع بخشش او در تو متجلی می شود و [او] به حسب نفس ذاتش در آن صفت، بر بالاترین مرتبه کمالی است؛ می گوید این ها را در آثار سدرة المنتهی و معلقات بر زبور آل محمد (معلقات بر صحیفه سجادیه) آورده است. پس استاد ملاصدرا هم چنین حمدی را در کتاب خویش مطرح کرده است.
سوال: چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم أقصی مراتب حمد است و به لحاظ وجودی یکی از اجزای این عالم است؟

این مطلب، مطلب مهمی است که انسان دارای مراتبی است؛ این که مراتب می گوییم، همه مراتب فعلیت ندارند؛ یک عده از انسان ها هستند که در مرتبه «نفس» اند یعنی یک موجود غریزی، آن چیزی که می بینیم، بشرند؛ همه ما بشریم، یک سری غرایزی داریم، می خوریم، می خوابیم و غرایز دیگری که وجود دارد؛ در مرتبه نفس هستیم اما این انسان می تواند تبدیل شود به مرتبه «قلب» یعنی با کنترل نفس، محدوده ای ایجاد می کند که آن کنترل نفس، در او قلب را آزاد می کند؛ می رسد به مرتبه قلب. در انسان هایی که در مرتبه نفس اند، قلب فعال نیست، قلب تعطیل است؛ «خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ» است؛ «طُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ» است؛ « بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ» است؛ یعنی در حصار و پوششی است، فعال نیست؛ «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا»، قلب دارند ولی نمی توانند با آن بفهمند یعنی فعال نیست. انسان در یک مرتبه ای به مرتبه قلب می رسد، زمانی که نفس امّاره را کنترل کند، به اختیار خویش در بیاورد؛ وقتی که قلب باز شد، قلب فعال می شود، ادراک می کند، می فهمد، به مرتبه سوم می رسد؛ مرتبه سوم «عقل» است؛ می تواند کلیاتی را درک کند، می تواند مفاهیمی را از جهان هستی دریابد؛ وقتی که به این مرتبه رسید، در این مرتبه هم فعالیت کرد و گسترش یافت، به مرتبه چهارمی می رسد به نام «روح» و این روح اتصال او را به عالم غیب ممکن می کند و بعد از این هم مراتبی وجود دارد، [مثل مرتبه «سرّ»،] مثل مرتبه «خفی»، بعد یک مرتبه دیگری وجود دارد که «أخفی» می گویند و این ها مراتبی است که به همان کلیت تامه، به همان مرتبه ولایت و به همان حقیقت محمدیه متصل می شود که در این جا دیگر او مثل مرتبه نفس جزئی کوچک از عالم نیست یعنی در این مرتبه او اشراف پیدا می کند به تمام هستی؛ اما اگر ما انسان را به اعتبار مرتبه نفس تلقی کنیم، جزئی از عالم است، مثل حیوانات دیگر، مثل موجودات دیگر ولی اگر انسان را به اعتبار مقام أخفی که مقام «دَنَی فَتَدَلیَّ» است، لحاظ کنیم، او دیگر مشرِف به تمام موجودات است، او دیگر واجد تمام حقایق است، او دیگر واجد تمام اوصاف خداوندی است؛ در انسانی که در این عالم زندگی می کند، ما وقتی به او نگاه می کنیم به اعتبار بشریت او، او جزئی از عالم است ولی وقتی به او نگاه می کنیم به مرتبه خلافت و ولایت او، دیگر او جزء عالم نیست، او کل عالم است؛ شعری هست که می گوید:
هر آن کس ز دانش برد توشه ای      جهانی ست بنشسته در گوشه ای
جالب این جاست که این درباره ائمه هم مصداق دارد؛ ائمه هم چنین رتبه ای دارند؛ انسان های کامل هم چنین رتبه ای دارند؛ ما به ظاهر می بینیم که جزء کوچکی از این عالم اند ولی در باطن، تمام دنیا در وجود آن ها جمع است و این شاید برای ما قابل درک نباشد.
سوال: وقتی با حقیقت کامل رو به رو می شود، به مقام «کُن» می رسد؟
بله به مقام کُن می رسد؛ یک نکته جالبی که درباره مقام کُن وجود دارد، این است که مشیّت چنین انسانی عین مشیّت خداوند می شود؛ یعنی اگر مشیّت خداوند بر آفرینش چیزی در قرن بیست و یکم بود، مشیّت انسان کامل هم همین است؛ هر چیزی هم طبق مشیّت خداوند آفریده می شود و او هم که مشیّتش مثل مشیّت خداوند است، جز آفریده شدن این ها نیست. گاهی اوقات می گویند اسم أعظم را می داند، انسانی است که هر چیزی را بخواهد موجود می شود، مثلا بخواهد چیزی طلا شود، طلا می شود ولی او دیگر این گونه نمی کند؛ او به مقامی می رسد که «مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ» (انسان: 30) (تکویر: 29)؛ چیزی را اراده نمی کنند مگر آن که خداوند اراده کند یعنی آن چیزی را که خداوند اراده می کند، این ها اراده می کنند یعنی می شود رضا به چیزی که محقق است.
سوال: آدرس آیه ای که در مطلب پنجم فرمودید «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ» چیست؟
سوره حجر، آیه 97. آیات دیگر هم بقیه همان آیات است [آیات 85 تا 98].
سوال: فرمودید از «سبحان الله» به «الحمد لله» می رسیم، برعکسش هم صادق است؟ این که وقتی از خداوند خیر صادر شده است، به سبحان الله می رسد.
درست است؛ متناسب است؛ از این طرف هم می شود به آن رسید و از آن طرف هم می شود به این طرف رسید. در تسبیحات اربعه که می گوییم «سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر»، این ها ترتّب منطقی به همدیگر دارند ولی در تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س)، اللّه اكبر، الحمد للّه و بعد سبحان اللّه می گوییم.
سوال: آدرس آیه مقام محمود را هم می گویید؟
سوره إسراء، آیه 79.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

به بهانه نقد «کبوتر طوق‌دار»‌ ۲

از آرمان تا واقعیت خانم باربارا تاکمن، مورخ و متفکر آمریکایی، می‌گوید:حاکمان در عرصه حکومت، …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *