خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / کمال؛ ج 13؛ گزیده ای از مباحث جلسه 13 شرح اسفار ملاصدرا

کمال؛ ج 13؛ گزیده ای از مباحث جلسه 13 شرح اسفار ملاصدرا

کمال؛ ج 13؛ گزیده ای از مباحث جلسه 13 شرح اسفار ملاصدرا
– 1394/12/09

مدرس: مسعود تلخابی

بسم الله الرحمن الرحیم
درباره کمال ما می گوییم که کمال آن چیزی است که تمامیّت شیء بدان است. گاهی کمال اولیه است و گاهی ثانویه است.


به کمال اولیه کمال نوعی می گویند یعنی چیزی که در نوعیّت، تمامیتش بدان است. فرض کنید که مثلا یک جنینی از آغاز کم کم کامل می شود و تبدیل می شود به یک انسان؛ نوع انسان می شود؛ از مصادیق نوع انسان می شود؛ گاهی اوقات این مسیر ادامه پیدا نمی کند و سقط می شود؛ ناقص می ماند؛ تبدیل به یک نوع خاصّی نمی شود؛ این را می گوییم کمال اولیه یا کمال نوعی.
کمال ثانویه کمال وصفی است. این کمال اولی یا نوعی را طی می کند و مثلا جنین را در نظر بگیرید، می آید انسان می شود و این انسان بعد مراحل دیگری از تکامل را طی می کند و آن این است که متّصف به اوصاف دیگری می شود؛ مثلا عالم نبود، عالم می شود. قادر، قدرتمند در حدّ أعلی نبود، قدرتمند می شود و همین طور ویژگی های دیگر را می تواند به خودش بگیرد؛ در این جا دیگر تحّول نوعی صورت نمی گیرد؛ بلکه او همچنان از مصادیق نوع انسان است؛ تنها در آن خصوصیّات و عوارضی که هست، پیشرفت می کند و به کمال مقدور خودش می رسد. ملاصدرا می گوید کمال مختصّ به هر شیئی و سازگار با هر شیئی آن غایت قصوی شیء است؛ آن أقصى غایت هر شیء می شود کمال مختصّ به آن شیء.
در ادامه می فرماید که «وَ كُلَّ مَا اِنحَطَّ عَنه فَهُوَ نُقصَانٌ بِالحَقِيقَةِ فِيه»؛ و هر گاه منحط شود یا فرود آید از آن کمال یا أقصی غایةٍ، فَهُوَ نُقصَانٌ بِالحَقِيقَةِ فِيه؛ پس آن نقصان است در حقیقت او. کی در امری نقصان پدید می آید؟ مثالی بزنم؛ شما یک گل کوچکی را خریداری می کنید یا می کارید و این گل را در خانه نگهداری می کنید؛ در معرض نور آفتاب قرار می دهید؛ در معرض آبیاری قرار می دهید و آن چیز هایی که برای گل ضروری است و برای رشد گل ضروری است، برای او فراهم می کنید و این گل رفته رفته رشد می کند و این درجات رشد خودش را پله پله طی می کند؛ پله اول غایت نزدیکش است. پله دوم غایت دوم، سوم و همین طور می رود إلی آخر، تا آن جایی که این استعداد و توان در آن هست که به آن تبدیل بشود؛ آن جا می شود أقصی غایةٍ و آن نهایت غایتی که برایش هست. اما در پله سوم که قرار گرفته است، ممکن است شما جای گل را عوض کنید؛ نور کافی به آن نرسد؛ آب کافی به آن نرسد؛ آن وقت گل دچار انحطاط می شود یعنی به جای این که به آن مراتب بالاتر برسد، پایین تر می آید و آن شادابی، طراوت و بهجت خودش را از دست می دهد و این روند انحطاط آغاز می شود و این انحطاط همان نقصانی است که در او پدید می آید؛ این که بایستی شاداب باشد، بایستی پر برگ باشد، دیگر پربرگی و شادابی اش را از دست می دهد و دچار خمودی و دچار پژمردگی می شود و انحطاط و نقصان در آن پدید می آید. بنابر این وقتی که این سیر ادامه پیدا نکند، انحطاط آن شیء آغاز می شود.
در ادامه می فرماید «وَ إن كَانَ كَمَالاً بِالإضَافَةِ إلى مَا فِي رُتبَةِ الوُجُودِ تَالِيه». می گوید هر چند که این [گل] مثلا در مرتبه سوم، پس رفت می کند به مرحله دوم، می گوید با این که این [گل] در مرحله دوم نسبت به مرتبه سوم نقصان هست، با این حال نسبت به مرتبه اول، باز کمال محسوب می شود. می خواهد از نسبی بودن کمال و نقصان صحبت کند؛ این که این کمال و نقصان که ما درباره اش صحبت می کنیم، یک امر نسبی است. این جا هم که می گوید إن كَانَ كَمَالاً بِالإضَافَةِ، اضافة در لسان فلاسفه به معنای نسبت است. پس وَ إن كَانَ كَمَالاً بِالإضَافَةِ إلى مَا فِي رُتبَةِ الوُجُودِ تَالِيه؛ اگر چه نسبت به آن چه که در رتبه وجود از او پایین تر است. تِلو و تالی یعنی پشت سر کسی آمدن.
این [پله] سه بعد از دو واقع شده است. [پله] چهار بعد از سه واقع شده است و در رتبه وجودی از سه  جلوتر است. [پله] دو از سه عقب تر است و یک از دو عقب تر است. این را می خواهد بگوید که: بِالإضَافَةِ إلى مَا فِي رُتبَةِ الوُجُودِ تَالِيه؛ یعنی همان مطلبی که عرض کردم، این [پله] دو نسبت به سه در مقام نازل تر و پایین تری قرار گرفته است.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *