خانه / دین و ادیان / تفسیرِ آیاتِ 1 تا 12 سوره یس

تفسیرِ آیاتِ 1 تا 12 سوره یس

آیاتِ 1 تا 12 سوره یس هم، درباره پیامبر (ص) و دعوت اوست. این گروه از آیات، چنین شروع می شود: «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» (یس: 1 و 2) قرآن، حکیم است. دربردارنده یِ حکمت است. ساختاری، محکم و استوار دارد. به حق حکم می کند. خداوندِ عزیز و رحیم آن را نازل کرده است. [این قرآن، بر محمد (ص) نازل شده است.] محمد (ص)، از مرسلین است. او و پیامبرانِ دیگر، بر صراطِ مستقیم، می باشند. (إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ) (یس: 3 و 4) محمد (ص) فرستاده شده است تا قومی را انذار کند. [یعنی به آنان آگاهی دهد، و از عاقبتِ رفتارهایِ ناشایست، برحذر دارد.] پدرانِ این قوم، انذار نشده اند: (لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ…) (یس: 6) از این رو ایشان، غافل اند: (…فَهُمْ غافِلُونَ) (یس: 6) قول و سخن بر بیشترِ آنان، ثابت و واجب شده است: (لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلى‏ أَكْثَرِهِمْ) (یس: 7).
این قول و سخن، ناظر به این دو آیه است:
یکی آیه 13 سوره سجده است: (وَ لَوْ شِئْنَا) و اگر می ‌خواستيم  (لَآتَينَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا) به هر انسانی، هدايتش را می ‌داديم (وَ لَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي) ولی سخن از من استوار شده است (لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ) دوزخ را از جن و انس همگی پر کنم. (سجده: 13)
و دیگری آیه 71 سوره زمر: (وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا) و کسانی که کافِر شدند، گروه گروه به سوی جهنم رانده می ‌شوند (حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا) وقتی به دوزخ می ‌رسند، درهای آن گشوده می ‌شود (وَ قَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا) و نگهبانان دوزخ به آنها می ‌گويند: «آيا رسولانی از ميان شما به سويتان نيامدند که آيات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند؟!» (قَالُوا بَلَى وَ لَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ) می ‌گويند: «آری، ولی کلمه عذاب بر کافِران ثابت شده است. (زمر: 71) –یعنی موافقِ سنت الهی، میانِ عذاب، و کفر، ارتباط وجود دارد. عذاب هم در کنارِ آنست.-
در ادامه آیات سوره یس می فرماید: از این رو آنان ایمان نمی آورند: (فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ) (یس: 7) [بخش بعدی از این آیات، مختصاتِ این افراد را بیشتر بازگو می کند، و وضعیت ایشان را ترسیم و تصویر می کند، و می گوید:] ما در گردن های ایشان، غُلّ ها و بندها و طوق های آهنیی قرار داده ایم: (إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً…) (یس: 8) این اَغلال، تا چانه هاست: (…فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ…) (یس: 8) [این اَغلال، توانِ حرکتِ گردن را، از ایشان، گرفته است.] سر به بالا دارند، و چشم به پایین: (…فَهُمْ مُقْمَحُونَ) (یس: 8) خداوند، در برابرِ ایشان، سَدّی قرار داده است، و از پشتِ ایشان [نیز] سَدّی. (وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا…) (یس: 9) خداوند، آنان را، فرو پوشانیده است، [و بر دیده های ایشان، مانع و حجابی، قرار داده است.] (…فَأَغْشَيْناهُمْ) (یس: 9) از این رو، ایشان، نمی بینند: (…فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ) (یس: 9) [از این رو، اگر تو بخواهی آنان را تعلیم دهی، و آگاهی و شناخت در آنان ایجاد کنی، و به تبعِ آن، ایشان را از بی راهه به راه باز گردانی، نمی توانی. آنان، تغییر پذیر نیستند. از این رو] انذارِ تو، و عدمِ انذارِ تو، برایِ ایشان، یکسان است: (سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ…) (یس: 10) آنان، ایمان نمی آورند: (…لا يُؤْمِنُونَ) (یس: 10)
در اینجا، چند نکته یِ قابل تأمل وجود دارد:
یک: اَغلال، در معنی حقیقی خود به کار نرفته است. اگر، در معنی حقیقیِ خود بود. می بایست طوق هایِ آهنیی، در گردن هایِ این افراد، می دیدیم، در حالی که چیزی نمی بینیم. از این رو، ناگزیر، باید، این کلمات را، به معنیِ مجازی، حمل کنیم. بنابرین، این پرسش، پیش می آید که منظور از “اَغلال”، در اینجا، چیست؟ برای رسیدن به این پاسخ، باید آثار اغلال را لحاظ کنیم. انسانی که در گردن، “غُلّ”ی، تا چانه دارد، تنها یک سو را می تواند ببیند. زوایه دید محدودی دارد. این انسان، حتی قادر نیست که خود را هم ببیند.
دو: کلمه “سدّ” هم در این آیات، در معنی حقیقی خود به کار نرفته است. چه اگر در معنی حقیقی خود به کار می رفت، می بایست، در پیش رو، و پشت سرِ این افراد، مانع هایی را مشاهده می کردیم. بنابرین، در اینجا نیز، باید بپرسیم، که منظور از این سد ها چیست؟ چه چیزهایی مانعِ دیدِ انسان ها می شود؟ چه چیزهای باعث می شود که انسان، پیش رو و پشت سرِ خود را نمی بیند؟
درباره اینها، ان شاء الله، در مبحثِ “معرفت شناسی از دیدگاهِ قرآن” به تفصیل سخن خواهم گفت؛ در اینجا تنها، به این نکته اکتفاء می کنم که برخی از مفسران، در تفسیرِ این “اَغلال” و “سدّ” ها گفته اند:
مانعى كه نمى ‏گذارد آدمى در آيات خدا نظر كند، دو قسم است: يك قسم از آنها، انسان را از نظر در آياتِ أنفسی باز می دارد، و قسمِ ديگر او را از نظر در آيات آفاقی منع می کند. این آیات، موانعِ قسم اول، به غُلّ و زنجيرى تشبیه کرده است كه صاحبش را مُقمَح مى‏ كند، و نمى ‏گذارد، سرِ خود را، پايين آورد، و خود را نگاه كند، و چشم بر بدن خود بيفكند. و قسم دوم را به سدى تشبيه كرده است كه اطراف آدمى كشيده شده باشد و نگذارد انسان آفاق را ببيند، و آياتى كه در آفاق هست برايش ظاهر گردد، كسى كه مبتلا به اين دو مانع شود به كلى از نظر كردن محروم مى‏ ماند.[1]سه: این افراد، قابل تغییر نیستند. آگاهی هایی را که از طرفِ دیگران، به آنان ارائه می شود، نمی پذیرند. موافقِ این آگاهی ها، تغییر نمی کنند. درهایِ خروجی و ورودی ذهنشان بسته است.

پی نوشت ها:

[1] – مفاتیح الغیب /  26، 45

 

گزیده ای از کلاس های تفسیر؛ مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *