خانه / علوم شناختی / تاریخچه مبحثِ “وجودِ رابطی”

تاریخچه مبحثِ “وجودِ رابطی”

گویا اصطلاح “وجودِ رابطی”، در آثارِ متقدمین نبوده است. این اصطلاح، از زمانِ شریف جرجانی (م 816) متداول شده است. ریشه های پیدایش این اصطلاح را در “تجرید الإعتقاد” خواجه نصیر می توان یافت.

1 – نصیرالدین طوسی، ابوجعفر محمد (طوس ۵۹۷ـ کاظمین ۶۷۲)
خواجه نصیر در مبحثِ “موادّ ثلاثِ” “تجرید الاعتقاد”، سخنی دارد که گویی خاستگاهِ “وجود رابطی” است. ایشان می گوید: «إذا حُمِلَ الوجودُ أو جُعِلَ رابطةً، تَثبتُ‏  موادُّ ثلاثٍ في أنفسِها، و جهات في التّعقّل، دالّة على وَثَاقَة الربط و ضعفه‏ هي‏: الوجوب و الامتناع و الإمكان.»[1] [یعنی: هرگاه “وجود”، حمل شود، -یعنی، به تنهایی، محمول واقع گردد.- یا رابطه ای قرار داده شود. مواد ثلاث به خودی خود ثابت می شود، و جهات، در تعقل به وقوع می پیوندد. اینها، -یعنی مواد و جهات- بر وثاقت و استوار، (و همینطور) ضعفِ آن دلالت دارد. و آنها عبارتند از: وجوب و امکان و امتناع.] شارحانِ تجرید الاعتقاد، در ذیل این کلام خواجه، سخنان قابل توجهی آورده اند.

2 – علّامه حِلّی (حلّه ۶۴۸ـ۷۲۶ق)
علّامه حِلّی (حلّه ۶۴۸ـ۷۲۶ق)، در کشف المراد می گوید:
«الوجود قد يكون محمولا بنفسه كقولنا الإنسان موجود و قد يكون رابطةً بين الموضوع و المحمول كقولنا الإنسان يُوجَدُ حيوانا.»[2] [یعنی: “وجود”، گاهی بنفسه، محمول می باشد، مانندِ این سخنِ ما که می گوییم: «الإنسانُ موجودٌ.» و گاهی رابطه ای میان موضوع و محمول است. مانندِ این سخنِ ما که می گوییم: «الإنسان يُوجد حيوانا.» [یعنی انسان، یافته می شود حیوان.]

3 – شریف جرجانی (استرآباد ۷۴۰ـ شیراز ۸۱۶ق)
شمس الدین اصفهانی (674 – 749)، شرحی بر تجرید الإعتقاد دارد، به نامِ “تسدید القواعد”. گاهی برخی آن را “تشیید القواعد” هم خوانده اند. این شرح را، “شرح قدیم”ِ تجرید الإعتقاد خوانده اند. در برابر “شرح جدید” که “علاء الدین قوشچی” نوشته است. شریف جرجانی بر شرح قدیم حاشیه ای نگاشته است که بسیار معروف و مورد توجه بوده است. وی، در آن کتاب، در ذیل همین مبحث می نویسد:
“وجود”، بر دو قسم است: وجود الشیئ فی نفسه، و وجود الشیئ لغیره.
“وجود”، در نخستین، “محمول” می باشد، و تصدیقِ [حاصل از حمل،] “بسیط”، نامیده می شود. از آن [تصدیق،] با هلِ بسیط سؤال می شود.
و در دومی وجود، رابطه می باشد، و آن تصدیق، “مرکب” نامیده می شود؛ و از آن با هل مرکب سؤال می شود. [دقت بفرمایید: وجود، رابطه نامیده می شود. اینجا خاستگاه اصطلاحِ “وجود رابطی” است.][3]گویا شریف جرجانی از نخستین کسانی است که درباره عنوانِ “وجود رابطی” سخن گفته است. ایشان علاوه بر حاشیة التجرید، که به اشاره سخن می گوید، در جاهای گوناگونی از “شرح مواقف” هم به این معنی اشاره کرده است.[4]

4 – میرداماد (اصفهان ـ نجف ۱۰۴۱ق)
میرداماد، در جای جای آثار خویش از “وجود رابطی” سخن گفته است. ميرداماد اصرار داشت که این اصطلاح را به یکی از معانی “وجود رابطی” اختصاص دهیم و به دیگری “وجود رابط” گوییم. تا اسبابِ زحمت برای افكار پيش نيايد. وی گاهی به جای “وجود رابطی”، از “ثبوت رابطی”، یا “تقرر رابطی” سخن گفته است.

5 – ملاصدرا (شیراز ۹۸۰/۹۷۹ـ بصره ۱۰۵۰ق)
ملاصدرا، علاوه بر اسفار در آثار دیگرش هم از “وجود رابطی” سخن گفته است، در “الشواهد الربوبیة”، “المبدأ و المعاد”، “شرح الهدایة الأثیریة”، “المسائل القدسیة”، “ایقاظ النائمین”، “تفسیر القرآن الکریم” و “المشاعر” . در برخی از این آثار، مطلب را به تفصیل آورده است، و در بعضی دیگر به اشاره.

6 – فیاض لاهیجی( ـ قم ۱۰۷۲ق)
فیاض لاهیجی، در چند جا، از کتابِ شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام، از وجود یا ثبوت رابطی نام می برد. برای مثال، در یک جا می گوید: «الحمل الايجابى ليس الا الحكم بالثبوت الرابطي.»[5] [حمل ایجابی، جز، حکم به ثبوتِ رابطی نیست.] وی در ذیل همان عبارتِ خواجه، درباره “مواد ثلاث” نوشته است:
و هر گاه وجود محمول واقع شود، مانند سخن ما [که می گوییم:] «الإنسانُ موجودٌ». به این “وجود محمولی”، “وجودِ شیئ ِ فی نفسه”، گفته می شود، و آن تصدیقِ [حاصل از حمل را] “بسیط” می گویند، و از آن با “هل بسیط”، سؤال می شود.
یا [“وجود”،] رابطه قرار داده می شود، مانندِ این سخن ما [که می گوییم:] الإنسانُ کاتبٌ. معنایش اینست که «الانسان يوجد كاتبا.» چنانکه مکرر گفته ایم. به این وجود، “وجودِ شیئ ِ لغیره” یا “وجود رابطی” می گویند؛ و آن تصدیقِ [حاصل از این حمل را] “مرکب” می نامند، و از آن به “هل مرکبه” سؤال می شود.[6]

7 – قاضی عبدالنبی احمد نگری (قرن دوازدهم)
صاحب دستورالعلماء، در ذیلِ عنوانِ “أمّهات المطالب”، از دو معنی “وجودِ رابطی” سخن گفته است. وی می گوید:
“وجودِ رابطی”، چنانکه گفته اند، بر دو معنی مشهور گفته می شود:
اول: ثبوت محمول برای موضوع، یعنی [همان] نسبت حکمیه. این ثبوت، بر حسب حکایت، همه قضیه ها را شامل می شود. [این تعریف، برخلاف نظر ملاصدراست. ملاصدرا، وجود رابطی را تنها در قضایایِ حملیِ ایجابی، مُحَقَّق می داند، نه قضایای دیگر.] و دوم: ثبوت شیئ برای شیئ است. [یعنی: ثبوت الشي‏ء للشى‏ء.] [با توجه] به اینکه [محمول در] این نحو از ثبوت، “وجودٌ فی نفسه” دارد، ولی این “وجود فی نفسه”، “لذاته” نیست، بلکه “لغیره” است. این نحو از وجود، بر حَسَبِ مَحْکِیٌّ عنه، به اَعرَاض اختصاص دارد، همچنین، به مطلق اتصافِ موضوع، به محمول اطلاق می شود. این [اتصاف، یعنی مطلق اتصافِ موضوع به محمول،]، بر حَسَبِ محکیٌ عنه، علی الاطلاق، از خواص هلیات مرکبه است.[7]

8 – ملامهدی نراقی (۱۱۲۸ـ کاشان ۱۲۱۱/۱۲۰۹ق)
ملامهدی نراقی، در دو اثر خود، “اللَمَعات العرشیة” و “جامع الأفکار”، درباره “وجود رابطی” سخن گفته است. گوشه ای از یک گفتار او را از کتاب جامع الافکار نقل می کنم، که به نظرم حاوی نکته های ارزشمندی است. ایشان در این کتاب می گویند:
نسبتِ عقل، به مُدرَکارتش، مانندِ نسبتِ بَصَر، به مُبصَراتش است.
کسی که به آینه نگاه می کند، گاهی آن را اصالتا مشاهده نمی کند، بلکه آن را [تنها] ابزار و وسیله ای قرار می دهد، برای مشاهده یِ صورت ها و تصاویری که در آن آینه مرتسم شده است. این تصاویر، غیر از خود آینه اند.
بنابرین، به کمکِ آن آینه، آن صورت ها و تصاویر را، اصالتا می بیند. به گونه ای که به سببِ آن مشاهده، بر شناختِ احوالِ آن تصاویر، و جاری کردن احکام بر آنها، قادر می شود. ناظر [در این حالت و هنگام]، آینه را تبعی ملاحظه می کند.
ناظر، با این ملاحظه، قادر به شناختِ احوالِ آن مرآت، و آینه نیست، و نمی تواند بر آن احکامی را جاری سازد.
عقل نیز چنین است. گاهی برخی از مدرکاتش را اصالتا و قصداً مشاهده نمی کند. بلکه آنها را آینه و ابزاری قرار می دهد، برای مشاهد بعضی دیگر از مدرکاتش؛ و گاهی [هم] آنها را، اصالتا و قصدا مشاهده می کند، [و مقصودِ نظرِ خویش قرار می دهد.] مثال اول: [عقل،] “امکان” را، از آن جهت ملاحظه می کند که حالتی میان ماهیت و وجود است.
به این ترتیب، آن –یعنی امکان- با این ملاحظه، ابزاری برای عقل است در معرفتِ حالِ آن دو – یعنی ماهیت و وجود- و آینه ای است برای مشاهده صفت آنها.
زیرا، امکان، با این اعتبار، جهت قضیه است.
[جهت قضیه چیست؟] جهت قضیه، کیفیتِ رابطه میان موضوع و محمول است، یعنی ماهیت و وجود.
معنی “رابطی” [هم] با این کیفیت مأخوذ است، [یعنی با این کیفیت اعتبار می شود، همراه با این کیفیت ملاحظه می شود.] و اصالتاً، لِحاظ نمی شود، [و ملحوظ واقع نمی گردد.] و از روی قصد و اراده، ادراک نمی گردد، [و مُدرَک، واقع نمی شود.] عقل، با این توجه [و ملاحظه]، نه می تواند بر آن، به نسبتی، حکم کند، و نه می تواند نسبت آن را به شیئی اعتبار کند. [یعنی، نه می تواند محکومٌ علیه واقع شود، و نه می تواند “محکومٌ به” واقع گردد. به تعبیرِ دیگر، نه از آن خبر داده می شود، و نه با آن خبری داده می شود.] بلکه عقل، در این هنگام، آن را، به اعتبارِ “ملاحظه وجود و ماهیت” ملاحظه می کند. عقل، آن دو را، اصالتاً ملاحظه می کند، و این را –یعنی امکان را- تبَعَاً لحاظ می نماید.
مثالِ دوم، اینکه “امکان” را اصالتا و قصدا ملاحظه می کند، و این امکان را از آن جهت ملاحظه می کند، که مفهومی از مفهومات است، و آن را برای شناسایی حالش و اِجراءِ احکام بر آن قصد می کند. [در این لِحاظ، خود امکان، مقصود عقل قرار می گیرد.] و همینطور، مفهومات دیگر را با [مفهومِ] امکان [می توانید] مقایسه کن [ید].
[برای مثال، مفهومِ لزوم هم مانند “امکان” است.] گاهی عقل آن را از آن جهت می نگرد، که حالتی میانِ لازم و ملزوم است؛ این مفهوم، در این هنگام، ابزاری است برای معرفتِ حال آن دو، و ملحوظ به ملاحظه آن دو است. عقل نمی تواند بر آن، به چیزی حکم کند، و نمی تواند نسبت او را به چیزی اعتبار کند. گاهی آن را قصداً ملاحظه می کند، و از آن جهت می نگرد که مفهومی از مفهومات است.[8]

9 – محمد جعفر استرآبادی (؟ – 1263)
استرآبادی در علمای قرن سیزدهم هجری است. آثار مختلفی دارد. یکی از آثارش، شرحی است بر “تجرید الإعتقاد”، به نام: “البراهین القاطعة في شرح تجريد العقائد الساطعة”. وی در این کتاب، در آغاز مبحث موادّ ثلاث تجرید الإعتقاد، درباره “وجود رابطی” سخن می گوید.

10 – حاج ملاهادی سبزواری (سبزوار ۱۲۱۲ـ ۱۲۸۹ق)
حکیم سبزواری، بحث درباره وجود رابط و رابطی را در آغاز “فریده دوم” شرح منظومه خویش می آورد. این فریده اختصاص به مباحث “مواد ثلاث”، یعنی “وجوب و امکان و امتناع” دارد. وی این فصل را با این دو بیت آغاز می کند:
إنّ الوُجُودَ رابطٌ و رابطيّ‏ [وجود (به) رابط و رابطی (تقسیم) می شود.] ثُمَّتَ نفسىٌّ فَهَاكَ و اضْبِطِ [سپس، (وجود) نفسی است. پس این را بگیر و ضبط کن.] لِاَنَّهُ فِي نَفسِهِ أَوْ لَا وَ مَا [زیرا (وجود) یا فی نفسه است، یا “فی نفسه” نیست، (یعنی  “فی غیره” است.) و آنچه …] فِي نَفسِهِ إمَّا لِنَفْسِهِ سِمَا[9] [“فی نفسه” است، (خود به دو قسم تقسیم می شود:) یا “لنفسه” است، …] أَوْ غَيْرِهِ وَ الْحَقُّ نَحْوُ أَيْسِهِ [… یا “لغیره” است، و حق نحوه وجودش، …] في نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ بِنَفْسِهِ‏[10] [فی نفسه، لنفسه، بنفسه است.]

11 – کمپانی، محمدحسین (۱۲۹۶ـ نجف ۱۳۶۱ق)
شیخ محمد حسینِ غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، کتابی دارد به نام، “تُحفة الحکیم”. این کتاب، چنانکه از اسمش پیداست، در حکمت است. این کتاب، مانند منظومه حکیم سبزواری، به نظم نگارش یافته است. وی درباره وجود رابط ده بیت سروده است که قابل توجه است:
ثبوتُ شيءٍ كَونُه المحموليّ [“ثبوتِ شیئ”، وجود محمولی می باشد.] و هو على قِسمَين في المعقولِ [“وجود محمولی”، در (دانش) معقول بر دو قسم است.] فرابطيٌّ ناعتيٌّ يَقتضِي [پس (یکی از آنها، وجود) رابطی ناعتی است ( که) اقتضاء می کند…] ثبوتَهُ لِغَيرِهِ كالعَرَضِ [… ثبوتش را برای غیرش مانند عرض] و ثابتٌ لِنَفسِهِ كَالْجَوهَرِ [(قسم دیگر، وجودی است که) لنفسه ثابت است، مانندِ جوهر.] و عَنه بالنَفْسِيِّ فَلْيُعَبَّرُ [و از آن (وجود) به (وجودِ) نفسی، پس باید تعبیر شود.] و مَا عَدَا الْحَقُّ بِهِ مَوجُودٌ [آنچه غیر خداوند است، به او موجود است.] و هُوَ بِنَفسِهِ لَهُ الوجودُ [و او (یعنی خداوند)، بنفسه برای او وجود هست.] و مَا هو الْمَعدودُ في الروابطِ [و آنچه در شمار روابط است] فَهُوَ وجودٌ رابطٌ لا رابطِيّ [پس آن، وجود رابط است نه رابطی.] وخُصَّ بالهليةِ الْمُرَكَّبَةِ [(وجود رابط) به هلیه مرکبه مخصوص است.] مَا لَمْ تَكُنْ سالبةً بل مُوجِبَة [تا زمانی که سالبه نباشد بلکه موجبه باشد] و هو وراءُ النسبةِ الْحُكمِيَّةِ [(وجود رابط) وراء نسبتِ حکمیه است.] مَناطُ الاتحادِ في القضيةِ [(وجود رابطی)، مناط اتحاد در قضیه است.] الكلُّ في جَنبِ الوُجُودِ الْمُطْلَقِ [همه، در جنبِ وجود مطلق،…] بالذاتِ عينُ الربطِ و التَعَلُّقِ [بالذات، عین ربط و تعلق است.] فَفِي قِبَالِ ذاتِهِ القُدسِيَّةِ [بنابرین، در قبالِ ذاتِ قدسی خداوند…] روابطُ لَيسَ لَهَا نَفْسِيَّةِ[11] [روابطی هستند، (که) برای آن (وجود) نفسی نیست.]

12 – طباطبایی، محمدحسین (تبریز ۱۲۸۱ـ قم ۱۳۶۰ش)
علامه طباطبایی در حواشی اسفار، و نهایة الحکمة از وجود رابطی سخن می گوید. نظرات ایشان، درباره وجود رابطی، گهگاه با نظرات ملاصدرا متفاوت است.

13 – حسن زاده آملی، حسن (آمل ۱۳۰۷ش – مهر ماه 1400)
آیة الله حسن زاده آملی، رساله مستقلی در این باب نگاشته اند. این رساله با نام العمل الضابط فی الرابطی و الرابط، منتشر شده است. شامل 14 فصل و یک خاتمه می باشد.

پی نوشت ها:
[1] – تجرید الاعتقاد / 111
[2] – كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد /  45
[3] – تسدید القواعد مع حاشیة التجرید / 2 ، 132
[4] – شرح المواقف / ‏2،  108
[5] – شوارق الإلهام في شرح تجريد الكلام  / ‏1 ، 48
[6] – همان / ‏1،  76
[7] – جامع العلوم في اصطلاحات الفنون الملقب بدستور العلماء / ‏1،  185
[8] – جامع الأفكار و ناقد الأنظار / 1 ،  8
[9] – سبزواری در ذیل این “سما” آورده است:  إما مؤكد بالنون‏ الخفيفة أو ماض بمعنى علا. (شرح المنظومة / ‏2، 241)
[10]  . شرح المنظومة؛ تصحيح و تعليق آية اللّه حسن‏زاده / 2 ،  237
[11] – تحفة الحکیم / 22

  مسعود تلخابی

همچنین ببینید

به بهانه داستان «کبوتر طوق‌دار» ۱

کلیله و دمنه تنها اثر ادبی در جهان باستان است که از حدود هزار و …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *