خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / فقر، رحمت،ربوبیت؛گزیده ای از مباحث جلسه 10 شرح اسفار ملاصدرا

فقر، رحمت،ربوبیت؛گزیده ای از مباحث جلسه 10 شرح اسفار ملاصدرا

فقر، رحمت،ربوبیت؛گزیده ای از مباحث جلسه 10 شرح اسفار ملاصدرا- 1394/10/19

مدرس : مسعود تلخابی

بسم الله الرحمن الرحیم
[وبعد فيقول الفقير إلى رحمة ربّه الغني محمد المشتهر بصدرالدين الشيرازي: إنَّ السعادة ربما يظن بها أنها الفوز بالدرجات الحسيَّة والوصول إلى الریاسات الخياليَّة.] مباحث رسید به عبارت «وَبَعدُ فَيَقُولَ الفَقِيرُ إلى رَحمَةِ رَبِّه الغَنِي مُحَمَّد المُشتَهَر بِصَدرِالدّين الشِيرَازِي…»
و بعد، یعنی بعد از حمد و صلاتی که در عبارات نخست مطرح شد، پس می گوید نیازمند به رحمت پروردگارش، پروردگار غنی، محمد، شهرت یافته به صدر الدین شیرازی…
مطلب اول: فقر
مطلب اول درباره کلمه فقیری که ملاصدرا می آورد، به عنوان وصف خود می آورد و این کلمه فقیر از کلمه فقر اشتقاق یافته است. در فلسفه ملاصدرا جایگاهی برای کلمه فقر وجود دارد و نوعی از فقر را ملاصدرا به عنوان فقر ذاتی و فقر وجودی مطرح می کند که حالا در جایگاهش إن شاء الله اگر رسیدیم، بحث خواهم کرد. فقط درباره لغت فقر یک چیزی را بگویم؛ لغت فقر از کلمه «فُقره» اشتقاق یافته است. فُقره به آن شکافی می گویند که کشاورزان در زمین ایجاد می کنند تا بذر را در داخل آن بکارند؛ به آن شکاف، به آن جای خالی که ایجاد کرده اند، فُقره می گویند و فقر هم چیزی جز این نیست. فقر، شکاف و جای خالی بودن است که بایستی با یک چیز دیگری که هست، پر بشود.
مطلب دوم: رحمت
«[الفَقِير] إلى رَحمَةِ رَبِّه»؛ فقیر به رحمت پروردگارش. رحمت از اوصاف خداوند است. رحمت و مفهوم کلمه رحمت، ترکیبی از چند امر است: یکی تأثر قلبی و انعطاف قلبی است و دیگری دهش و دادن است:
رحمت = تأثر قلبی و انعطاف قلبی + دهش
برای مثال وقتی شما در جایی هستید، نیازمندی را می بینید، بعد متأثر می شوید، بعد مثلا دست به کیفتان می برید، مبلغی در می آورید و به او می دهید، این دو تا کار که انجام گرفته است، به آن می گوییم رحمت و این رحمت درباره خداوند، فقط به آن دهش اطلاق می شود. تأثر قلبی و انعطاف درباره خداوند نمی تواند مصداق داشته باشد. این دهش الهی است که به آن رحمت گفته می شود. به آن برآورده کردن نیاز های موجودات رحمت می گوییم و این برآورده کردن نیاز، خود دو گونه است که رحمت عام و رحمت خاص است که این رحمت عام را رحمت رحمانیه هم می گویند که متعلّق به تمام ماسوی الله است:

رحمت عام خداوند دو شعبه دارد که هم در عرفان و هم در فلسفه و هم در حکمت متعالیه جایگاهی از بحث برایش هست و آن یکی اعطاء وجود است و دیگری ابقاء؛ این که به موجودات، موجودیت می دهد و آن ها را نگه می دارد. به نحوی اگر بخواهیم تعبیر کلامی باز به کار ببریم درباره اش، بر می گردد به علیت ایجادی خداوند و علیت ابقائی خداوند؛ یعنی هم خداوند علیت ایجادی موجودات است و هم علت ابقائی؛ تنها ایجاد نمی کند، برای حفظ آن ها هم بایستی علیتی در کار باشد؛ مثل یک نای زن یا نی زن، کسی که نی می نوازد و صدای نی است. نوازنده هم علت ایجادی است و هم علت ابقائی است؛ یک دم اگر ننوازد، در آن نای ندمد، دیگر صدایی بلند نیست. بنابر این رابطه ای که بین موجودات عالم، ماسوی الله و الله وجود دارد، چنین رابطه ای است که هم ایجاد و هم ابقاء از ناحیه خداوند است و این همان چیزی است که تحت عنوان رحمت عامه خداوند مطرح است ولی رحمت خاصه خداوند، رحمت رحیمیه اوست که اختصاص به موجودات خاصی دارد، به بندگان مقرب خویش مختص کرده است.
مطلب سوم: رب و ربوبیت
«إلى رَحمَةِ رَبِّه الغَنِي»؛ مطلب سوم درباره کلمه «ربّ» است؛ این که این کلمه ربّ از ریشه «رَ بَ بَ» اشتقاق یافته است و رَ بَ بَ دارای دو معناست:

هم متضمن مفهوم مالکیت است و هم متضمن مفهوم تدبیر و اصلاح. ما تدبیر و اصلاح را می توانیم در قالب یک عبارتی که راغب در مفردات می آورد، بیاوریم که چیزی را از حالی به حالی تغییر دهد تا آن را به حدّ تمام و کمال برساند؛ مثل این که پلکان هایی وجود داشته باشد که پلکان آغازی باشد شماره یک و آخری مثلا باشد شماره پنج؛ کسی اگر دست بچه ای را بگیرد تا این جا [پله شماره پنج] بیاورد، این إنشَاءُ الشَیءِ حَالاً فَحَالاً إلی حَدِّ التَمام است. باز این جا یک اشاره و تلمیحی به حکمت متعالیه صدرایی دارد که ملاصدرا معتقد است که تکامل تدریجی که در موجودات است و به تدریج به سوی خداوند حرکت می کنند و آن بر این پایه استوار است که موجود یا وجود در فلسفه ملاصدرا به دو مرتبه شدید و ضعیف تقسیم می شود. وجود چیزی مثل نور است که شدت و ضعف دارد و آن مصادیق ضعیف نور، پله پله، حَالاً فَحَالاً به سوی شدت حرکت می کنند و آن محرک هم، خود وجود شدید است که در واقع می شود ربّ که همه موجودات را طبق مکانیسمی که در عالم وجود دارد، حَالاً فَحَالاً إلی حَدِّ التَمام سوق می دهد.

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

حافظ و سهروردی (1)

از شمن‌های آسیای مرکزی و آلتایی تا اهالی کاهونا در اقیانوس آرام و بومیان قاره‌های …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *