خانه / فلسفه ملاصدرا / شرح اسفار ملاصدرا / گزیده ای از مباحث جلسه 147 شرح اسفار ملاصدرا
اسفار 147

گزیده ای از مباحث جلسه 147 شرح اسفار ملاصدرا

گزیده جلسه 147 شرح اسفار ملاصدرا – 98/08/12

مدرس: مسعود تلخابی

فَالوُجُودُ مِن حَيثُ هُوَ وُجُودٌ…

وجود از آن جهت که وجود است…

یکی از معانی «حَیثُ»، این است که مثلا وقتی می گوییم «الإنسَانُ مِن حَیثُ هُوَ» یعنی «بِحَدِّ ذَاتِه»؛ به حدّ ذاتش و نه فراتر از ذاتش.

سخن «فَالوُجُودُ مِن حَيثُ هُوَ وُجُودٌ» مبتنی بر قاعده ای است.

قاعده: لِلوُجُودِ اِعتِبَارَان:

  1. الوُجُودُ مِن حَیثُ هُوَ وُجُودٌ.
  2. الوُجُودُ مِن حَیثُ هُوَ غَیرُ الوُجُود.

بازگشت اعتبار نخست، «الوُجُودُ مِن حَیثُ هُوَ وُجُودٌ»، به حمل اولی ذاتی است. آن جایی که شما می گویید «وجود وجود است»؛ وجود مِن حَیثُ هُوَ؛ از آن جهت که خودش است.

بازگشت اعتبار دوم به حمل شایع صناعی است؛ یعنی آن جایی که موضوع و محمول یکی نیستند. اعتبار وجود مِن حَیثُ غَیرُ الوُجُود، را مثلا در سیب در نظر بگیرید. می توانیم بگوییم «سیب وجود است» یا «سیب موجود است». طبق آن چه که از فلسفه «ملاصدرا» خوانده ایم، این دو جمله به یک معناست. وجود را به سیب بودن، یعنی با غیر وجود، اعتبار کرده ایم.

لاَ فَاعِلَ لَهُ يَنشَأُ مِنه.

فاعلی ندارد که از وی سرچشمه گیرد.

«ملاصدرا» می گوید فاعل را به دو گونه می شود تعریف کرد:

  1. قول الهیون از حکماء: مَبدَأُ الوُجُود وَ مُفِیدُه؛ یعنی مبدأ وجود و افاده کننده وجود.
  2. قول طبیعیون از حکماء: مَبدَأُ الحَرَکَة.

ملاصدرا می گوید أحقّ به اسم فاعل معنی اول است. چرا؟ چون مبدأ حرکت هیچ وقت خالی از تجدّد و تغیّر نمی تواند باشد. مبدأ حرکت خودش بایستی متغیّر باشد؛ خودش بایستی متحرّک باشد. چنان که محرّک هست، متحرّک هم هست؛ چنان که فاعل است، منفعل هم هست. پس فاعل حقیقی مبدأ حرکت نیست. از نظر «ملاصدرا» فاعل حقیقی این ویژگی را دارد: «مَا یَطرِدُ العَدَمَ بِالکُلِیَّة عَنِ الشَّیء وَ یُزِیلُ النَقصَ وَ الشَّرَّ أصلاً»؛ عدم را بالکل از شیء نفی می کند و نقص و شرّ را از اصل، از بیخ و بُن زایل می کند و این فاعل جز خداوند متعال کسی نمی تواند باشد.

از مطلب بیان شده قاعده دیگری استخراج می شود.

قاعده: لاَ فَاعِلَ لِلوُجُودِ یَنشَأُ مِنه.

اگر ما یک وجودی در نظر بگیریم که برای آن فاعلی موجود باشد؛ وقتی می گوییم فاعلی موجود باشد، آن فاعل باید وجودی داشته باشد؛ بنابراین در فاعل، وجود قبل از خودِ وجود، موجود است و تقدّم وجود بر خودش ممکن نیست.

وَ لاَ مَادَّةَ يَستَحِيلُ هِيَ إلَيه.

و مادّه ای ندارد که آن مادّه استحاله و دگرگونی بدان پیدا کرده باشد.

ضمیر «هِیَ» به مادّه بر می گردد و ضمیر «إلیه» به وجود بر می گردد.

يَستَحِيلُ از مصدر «اِستِحَالَة» است. «اِستِحَالَ الشَّیءُ» یعنی «تَحَوَّلَ و تَغَیَّرَ».

حال این جا اگر برای وجود مادّه قائل شویم، یعنی این که یک چیزی باشد که نمی دانیم چیست و آن به وجود تبدیل شود و بگوییم «إستِحَالَ إلَی الوُجُود»، آیا چنین چیزی ممکن است؟
اسفار 147«ملاصدرا» می گوید این نمی تواند باشد.

قاعده: مطلب بیان شده را به صورت قاعده «لاَ مَادَّةَ لِلوُجُودِ يَستَحِيلُ هِيَ إلَيه» می توان مطرح کرد.

وَ لاَ مَوضُوعَ يُوجَدُ هُوَ فِيه.

و موضوعی ندارد که در آن پدید آمده باشد.

ما یک اصطلاحی به نام «محلّ» و یک اصطلاحی به نام «موضوع» داریم. این دو قریب المعنی هستند.

«علامه حلّی» در «کشف المراد» یک تعبیر مختصر و جالبی در تبیین این دارد؛ می گوید «المَحَلُّ المُتَقَوِّمَ بِالحَال وَ المُقَوِّمُ لِلحَال هُوَ المَوضُوع»؛ یعنی تا حالّ نباشد، محلّ نمی تواند موجود باشد؛ یعنی موجودیت محلّ وابسته به حالّ است. مانند این که هیولی و مادّه تا صورتی نباشد، نمی تواند موجود باشد؛ رابطه صورت و مادّه، رابطه حالّ و محلّ است. آن چیزی هم که به حالّ قوام و موجودیت می دهد، موضوع است.

آیا وجود نیاز به موضوع دارد؟ «ملاصدرا» می گوید «لاَ مَوضُوعَ يُوجَدُ هُوَ فِيه».

قاعده: مطلب بیان شده را می توانیم با این قاعده بیان کنیم: «لاَ مَوضُوعَ لِلوُجُود يُوجَدُ هُوَ فِيه».

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

مسأله حقیقت

شرح اسفار ملاصدرا جلسه هفدهم تاریخ: 95/02/05 مدرس: مسعود تلخابی در فلسفه اسلامی از “حقیقت” …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *