مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): جرج بركلى (George Berkli) اسقف انگليسى … از اصحاب حس و فلاسفه «امپيريست» به شمار مى رود؛ يعنى منشأ همه علوم را حس و تجربه مى داند و به معلومات عقلى و فطرى كه گروهى از فلاسفه اروپا قائل بودند قائل نيست. وى در …
ادامه نوشته »لغت نامه: رواقیان
لغت نامه دهخدا (1377): رواقیان. [ رِ ] (اِخ) ج ِ رواقی. رواقیون. اهل اسطوانه. (دزی ج 1 ص 22). حکمای اشراقیان که از مکاشفه احوال ضمائر معلوم می کردند و در کتابی نوشته بودکه رواقیان از آن گویند که ایشان بر رواق نشسته معالجه ٔ بیماران می کردند و …
ادامه نوشته »لغت نامه: شیخ اشراق
میرزا مُحمّدعَلی مُدرّس تَبریزی (۱۲۹۶-۱۳۷۳ق)؛ ریحانة الأدب: شيخ اشراقى يحيى بن حبش – يا حسين يا عبد اللّه بن اميرك- سهروردى الولادة، ابو الفتح يا ابو الفتوح الكنية، شيخ اشراقىّ الشّهرة، شافعىّ المذهب، اشراقى المشرب، شهاب الدين اللّقب، بقتيل اللّه و حكيم مقتول و شهاب مقتول و شيخ مقتول موصوف، …
ادامه نوشته »لغت نامه: اشکوری
مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): تواريخ قديم جماعتى از حكما و علماى نجوم را نام مى برد كه به عنوان «هرامسه» خوانده مى شوند و دوره آنان را قبل از دوره يونانيان ضبط مى كند. معروف ترين آنان همان است كه «هرمس الهرامسه» خوانده مى شود و هر گاه …
ادامه نوشته »لغت نامه: اشراقیون
مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): در ميان مسلمين، «اشراقيّون» به مثل افلاطونيه معتقد بودند. (پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم) لغت نامه دهخدا (1377): آیا عرفا و اشراقیون ما مشرب عرفان را از فلوطین و پیروان او اخذ کرده یا مستقیماً از منابعی که فلوطین اقتباس کرده گرفته …
ادامه نوشته »لغت نامه: اشراقیان
لغت نامه دهخدا (1377): اشراقیان . [ اِ ] (اِخ) گروهی از حکمای سلف که از باعث اشراق و روشنی باطن خود که از کثرت ریاضت پیدا کرده بودند، تعلیم و تعلم به مکاشفه و مراقبه می کردند و حاجت به رفتن پیش کسی نداشتند، به خلاف حکمای مشائین که …
ادامه نوشته »لغت نامه: اشراقی
لغت نامه دهخدا (1377): اشراقی . [ اِ ] (ص نسبی) آن قسم از فلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است. رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلاسفه ٔ اسلام شیخ شهاب الدین سهروردی که تصنیفات بسیار …
ادامه نوشته »لغت نامه: اشراق
لغت نامه دهخدا (1377): اشراق . [ اِ ] (ع مص ) درخشیدن و روشن شدن . (غیاث ) (آنندراج ). روشن شدن . (تاج المصادر) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). درخشیدن و روشن کردن . (فرهنگ نظام ). تابان شدن . تابش . طلوع . اشراق شمس ؛ …
ادامه نوشته »لغت نامه: اسمیون
مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): در ميان اصحاب مدرسه در قرون وسطى يگانه مبحثى كه شغل شاغل آنها محسوب مىشد و جدال عظيمى بر پا نموده بود مبحث وجود «كلّى» بود كه آيا كلّى (مثل انسان) موجود است يا نه؟ و بر فرض وجود آيا وجودش در ذهن است …
ادامه نوشته »لغت نامه: اسکولاستیک
مُطهّری، مرتضی (فریمان ۱۲۹۸ـ تهران ۱۳۵۸ش): در فلسفه اسكولاستيك (scholastic) كه به «فلسفه اصحاب مدرسه» معروف است. در ميان اصحاب مدرسه در قرون وسطى يگانه مبحثى كه شغل شاغل آنها محسوب مىشد و جدال عظيمى بر پا نموده بود مبحث وجود «كلّى» بود كه آيا كلّى (مثل انسان) موجود است …
ادامه نوشته »