خانه / قلمرو های فلسفه / تاریخ فلسفه / پیرون / پیرهون؛ پدر شکاکان

پیرون / پیرهون؛ پدر شکاکان

پیرون به سال 360 در الیس متولد شد. همراه قشون اسکندر به هند رفت، و در آنجا در مکتب مرتاضان درس خواند. شاید از همانجا چیزی از فلسفه شک را، که با نام او همراه است، هدیه آورد. پس از بازگشت به الیس در نهایت فقر به تدریس فلسفه پرداخت. وی کتابی ننوشت. شاگردش تیمون فلیوسی، در سلسله طنزهایی که نوشت، عقاید او را به دنیا معرفی کرد.
پیرون را بنیادگذار شکاکیت (scepticism) می دانند. او عقیده داشت که چون رسیدن به یقین نا ممکن است، برای حفظ آرامش ذهن باید از هرگونه دعوی برای شناخت چشم پوشید.
عقاید پیرون بر سه پایه استوار بود:
1 – هیچ امری مسلم نیست.
2 – مرد عاقل قضاوت نمی کند و به جای اینکه دنبال حقیقت برود به دنبال راحتی و آسایش می رود.
3 – از آنجایی که تمام فرضیات محتملا غلطند، انسان بهتر است که اساطیر و قراردادهایی را که در هر عصر و در هر مکان قبولیت عام دارند بپذیرد.
پیرون می گفت نه حواس و نه منطق هیچ کدام دانشی را که بشود به آن اطمینان کرد به بشر نمی دهند. حواس شی را در هنگام درک غیر آنچه هست جلوه می دهد، و منطق نوکر دست به سینه تمناهاست. قیاس بی نتیجه است، زیرا هر فرضی متضمن نتیجه ای است که از خود آن حاصل می شود.
“هر استدلالی استدلال متضادی دارد.”
یک امر به خصوص ممکن است تحت شرایط و حالت های متفاوت مطبوع یا نامطبوع واقع شود. یک شی خاص ممکن است کوچک یا بزرگ، زشت یا زیبا جلوه کند. یک تجربه واحد ممکن است بنابر زمان و مکان مختلف خلاف اخلاق باشد یا موافق آن. خدایان واحد، بنا به ملل مختلف بشری، موجود یا مفقودند.
همه چیز عقیده است و حقیقت وجود خارجی ندارد. بنابراین، در منازعات، طرف گرفتن، طرز زندگی دیگران را ترجیح دادن، یا به گذشته و آینده حسرت خوردن احمقانه است. تمنا و اشتیاق فریبی بیش نیست. حتی معلوم نیست که زندگی خوب و مرگ بد باشد. آدم عاقل نباید نسبت به هیچ کدام پیشداوری داشته باشد.
پیرون معتقد بود که بهتر از همه رضایت و تسلیم است، کوشش در راه اصلاح دنیا بی نتیجه است، باید مشکلات آن را با حوصله تحمل کرد، نباید دچار تب پیشرفت شد، بلکه باید به صلح و آرامش راضی بود. پیرون واقعا می کوشید که از این فلسفه نیمه هندی در زندگی تبعیت کند. در کمال خشوع و خضوع به عادات و پرستش الیس تن در داد، و کوششی نکرد که از خطر برهد یا زندگی خود را طویل کند. در سن نود سالگی مرد. همشهریانش چنان به او به نظر احترام می نگریستند که به افتخار او فیلسوفان را از مالیات معاف کردند.

 مسعود تلخابی

همچنین ببینید

ما و فلسفه اشراق ۲

عرفان ما نسب‌نامه‌ای افلاطونی دارد و این «فّلاطون خم نشین» بوده که راز حکمت را …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *