خانه / تعلیم و تربیت / استعاذه و بسمله؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا

استعاذه و بسمله؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا

استعاذه و بسمله؛ گزیده ای از مباحث جلسه 2 شرح اسفار ملاصدرا -1394/07/25

مدرس: مسعود تلخابی

وقتی ما بسم الله می گوییم و آن را گاهی در رتبه متأخرتر از استعاذه قرار می دهیم، و نخست می گوییم «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، بعد «بسم الله» را می آوریم. این هر دو در حکم یک نفی و اثباتند؛ استعاذه نفی تمام پلیدی هاست، چه در حیطه و قلمرو فکر و چه در حیطه و قلمرو خُلقیات و چه در اعمال، و بَسمَله در رتبه اثبات است، و آن چه را که ممدوح و پسندیده است، ثابت می گرداند. ما وقتی که بسم الله می گوییم با نام خداوندی که رحمت رحمانیه و رحیمیه دارد، آغاز می کنیم. یعنی می خواهیم که افاضات علمی و خُلقی و عملی و راهکار های درست زیستن و درست اندیشیدن را به ما تعلیم دهد. از این رو این یک روند سلوک است که در میان تمام انسان ها قابل بررسی است. اول از «تخلیه» شروع  می شود، استعاذه اشاره به مرتبه تخلیه دارد، یعنی خود را خالی می کنیم از تمام شروری که در مراتب سه گانه انسان هست و بسمله در حکم «تحلیه» است که می خواهیم خود را آراسته کنیم به آن مراتب سه گانه ای که در مرتبه اندیشه، در مرتبه خُلق و در مرتبه عمل است.
ملا صدرا در تفاسیر خویش آورده است: در علوم عقلی به ثبوت رسیده است که: «هیچ موجودی در ممکنات نیست مگر آنکه برای او از جهتی کمال هست و از جهت یا جهاتی فقر.» (ما من موجود في الممكنات إلّا و له كمال من جهة و فقر من جهة أو جهات). و برای هر یک عشقی است به چیزی که در آن کمالِ او حاصل شود، و شوقی است به آنچه او فاقد آنست. از اینجا به سریان عشق و شوق در همه موجودات حُکم کرده اند.
انسان در میان موجودات به ویژگیی اختصاص یافته است. آن خصوصیت تطور او در اطوار و تبدل او در احوال می باشد. هیچ منزلت و مقامی نیست که بدان برسد و مشتاق ماوراء آن نگردد. این منزلت و مقام ممکن است موافق میل جبلّی و طبع او باشد، و ممکن است به حسب طلب و اراده او باشد. انسان از وصول به این منزلت ها و مقام ها قانع نمی شود، چه لذات دنیوی باشد مانند جاه و مال، و چه سعادت های اخروی باشد مانند علم و حال. در حدیثی از پیامبر (ص) چنین آمده است: «منهومان لا يشبعان منهوم العلم، و منهوم المال» [دو حریص و گرسنه اند که سیری نپذیرند: گرسنه علم و گرسنه مال.] حاصل آنکه هر چقدر وصول به مقاصدی که مشتاق و طالب آنهاست بیشتر باشد، حرص و رغبت او در تحصیل افزون بر آن بیشتر خواهد بود. چون برای مراتب کمال نهایتی نیست، برای درجات حرص و شوق نیز نهایتی نخواهد بود. آنها تهی از الم و زجر نخواهند بود. دانسته ای که هر آنچه در عالم امکان است، از نقش و قصور و آفت و فتور خالی نیست. کمال اتم و غایت قُصوی و جلال ارفع و نور اعظم تنها در حضرت الهی محقق می شود. حضرت الهی منبع سرور و معدن خیر و نور است. تا زمانی که انسان از آستان قدس الهی دور است، و به پرورگار خویش باز نمی گردد، در درد ناامیدی گرفتار است، و در آتش جدایی و فقدان می سوزد، و به بیماری حرص و آفت هجران منسوب است. این درد بزرگی است. بنده قادر به علاجش نیست. تنها راه علاج بازگشت به خداوند است: خداوندی که خالق هر چیزی است، و مُبدِع هر زنده ای می باشد. هر وجودی را او افاضه کرده است، و کمالِ هر موجودی را او داده است. بلکه مطلوب هر طالبی اوست، و بازگشت هر بازگردنده ای. هر که بخواهد از این اضطراب به آرامش رسد، و از درد شوق رها گردد، و در این منزل (دنیا) به دریای حقیقت بپیوندد، بر او واجب است که در این دنیا به “ربِّ رحیم” بر گردد، و قلب خویش را به ذکر او آرام گرداند، و بدو آرام گیرد، و بدو پناه برد، و به آستان او مُلْتَجِی گردد. این دنیا جایی است که در آن سراب به صورت آب در می آید، و درد به صورت دواء خود را می نمایاند، و شبح به صورت اصل و جدایی به صورت وصل. پس به جاست که بگوییم: «أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم» زیرا شیطان مبدأ هر دوری و نقصان است، و منشأ هر شرّ و حِرمان و خسران.
در برخی از کتب الهی چنین آمده است: «إنّ اللّه تعالى يقول: و عزتي و جلالي لأقطعنّ أمل كلّ مؤمّل عن غيري باليأس، و لألبسنه ثوب المذلّة عند الناس، و لأجنّبنّه من قربي، و لابعّدنّه من وصلني، و لأجعلنّه متفكّرا حيران، يؤمّل غيري في الشدائد، و الشدائد بيدي. و أنا الحيّ القيّوم. و يرجو غيري و يطرق بالفكر أبواب غيري و بيدي مفاتيح الأبواب و هي مغلقة و بابي مفتوح لمن دعاني.» [سوگند به عزت و جلالم آرزوى آن کسى را که به غیر من امیدوار باشد نا امید خواهم کرد و نزد مردم لباس مذلت و جامه خوارى را به او می پوشانم و او را از نزدیکى و قرب خود دور می نمایم، و او را از وصال خود مهجور خواهم کرد، و او را متفکر و سرگردان قرار می دهم، آیا در شدائد و مشکلات به غیر من امیدوار مى شود؟ با اینکه شدائد و حل مشکلات در دست من است، و من حیّ و قیوم هستم. و با دست فکر و انگشت اندیشه در خانه غیر مرا مى کوبد؟ با اینکه کلید همه درها در دست من است و درها همه بسته و در رحمت من براى دعاکننده باز است.]

نویسنده: سهیلا جعفری

همچنین ببینید

ثنویت وجود و ماهیت

تحلیل پدیدارها، به “ماهیت” و “وجود”، بنیادی ترین تحلیلِ متافیزیک و فلسفه اولی است. شما …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *