الهیات چیست؟

وقتی از “الهیات” سخن می گوییم، به یک فعالیت شناختی نظر داریم که می کوشد خداوند را بشناسد. این فعالیت شناختی با دیگر فعالیت های شناختی تفاوت هایی دارد. از جمله آن تفاوت ها اینست که در اغلب فعالیت های شناختی سوژه ای موجود و مشخص هست که بحث ها و کاوش ها درباره آن انجام می گیرد. اما در الهیات نخست باید به اثبات سوژه بپردازیم. برای اثبات سوژه نخست باید توصیفی از آن داشته باشیم. رسیدن به یک توصیف دقیق اهمیت زیادی دارد، زیرا ذهن ها در این توصیف ها یکسان نیستند. گاهی دو ذهن، دو توصیف مختلف از خداوند دارد. یکی آن را اثبات می کند، دیگری نفی می کند. غافل از اینکه متعلق این نفی و اثبات یک چیز نیستند. تا آنجا که شاعری گفته است:
و الحَمْدُ للهِ الذي مَن يُنكِرُهُ
فإنَّما يُنكِرُ مَنْ يُصَوِّرُهُ‏
[ستایش مخصوص خداوندی است که هرکسی که او را انکار کند، جز این نیست که کسی را که تصور کرده است انکار نموده است.] منظور شاعر آنست که منکران خدا نتوانسته اند به توصیف دقیقی از خداوند برسند، تصورات باطلی دارند که نام “خدا” بر آنها گذشته اند و در واقع آنها را انکار می کنند. کسی که به توصیف دقیقی از خداوند برسد نمی تواند او را انکار کند.
وقتی به توصیف دقیقی از خداوند رسیدیم، آنگاه این پرسش ها را مطرح می کنیم که:
آیا ذاتی با این اوصاف وجود دارد؟ یا نه؟
آیا دلایل و شواهدی برای وجود آن هست؟
آیا دلایل و شواهدی برای عدم آن هست؟
اگر جواب سؤال های فوق مثبت است، دلایل و شواهد “وجود خداوند” چیست؟ و همچنین دلایل و شواهد “عدم خداوند” چیست؟
برای خداوند توصیف های مختلفی ارائه شده است. گاهی فیلسوفان او را “علت العلل” می نامند. گاهی “واجب الوجود”، برخی اوقات “محرک اول”، و زمانی “وجود صِرف و بَحْت”.
از میان تلقی ها و توصیف های گوناگون شاید توصیف ساده زیر دقیق تر و جامع تر باشد:
«خداوند موجود عالم و قادری است که جهان را آفریده است، و آن را حفظ و تدبیر می کند.»
مبتنی بر این تعریف می توان پرسشی به صورت زیر مطرح کرد:
آیا جهان، آفریننده و مدبری دارد که عالم و قادر هم باشد؟
این سؤال دو پاسخ متمایز می تواند داشته باشد:
پاسخ اول: این جهان دارای آفریننده و مدبر عالم و قادری است.
پاسخ دوم: این جهان آفریننده و مدبر عالم و قادری ندارد.
هر دو پاسخ نیاز به اثبات دارند. اگر پاسخ دوم را انتخاب کنیم تنها به ذکر شواهد و دلایل خود اکتفا می کنیم، و پرونده مطالعات خویش را می بندیم. اما اگر پاسخ نخست را انتخاب کنیم، علاوه بر اینکه می بایست بر مُدَّعای خود شواهد و دلایلی اقامه کنیم، باید صفات و اوصاف او را نیز دقیق تر بکاویم و افعالش را جزء به جزء بشناسیم، و مناسبات او را با جهان به صورت ریزتری جستجو کنیم. اینها فعالیت هایی است که یک “مُتَأَلِّه” انجام می دهد.
از سه گونه “الهیات” می توان سخن گفت:
الف – الهیات عقلی
این الهیات مبتنی بر عقل شکل می گیرد. عقل می کوشد تمام مراحل این دانش را خود به تنهایی طی کند. الهیات عقلی را “الهیات طبیعی” (Natural Theology) نیز می نامند، و گاهی در تعریف آن می نویسند: «معرفت دربارۀ خدا از روی جهان آفرینش، با استفاده از عقل و استدلال.»
ب – الهیات عرفانی
این الهیات مبتنی بر کشف و شهود است. متألهِ عارف نخست سلوک عملی می کند، تا آنجا که چشمِ دل او گشوده می شود، و بدان به نظاره می نشیند. آنگاه به بیان رؤیت های خود می پردازد.
ج – الهیات دینی
این الهیات از دین برمی آید. الهیات دینی به تعدد ادیان، متعدد می شود. می توانیم از الهیات زردشتی، الهیات یهودی، الهیات مسیحی، الهیات اسلامی و … سخن بگوییم.

مسعود تلخابی

همچنین ببینید

تقریری از قانون علیت

جهان، مملوّ از پدیدار های گوناگون است. این پدیدار ها، ماهیت هایِ موجودی هستند، که …

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *